بریدههایی از کتاب و ما باران را فروختیم
۳٫۴
(۲۵۴)
توی این مملکتِ لعنتی هیچ کس نیست که یک فکر بکری برای نجات ما از این مخمصه بکنه؟
نویسندهکوچك.
کارمندان دولتی که ناگهان نمیتوانستند حتی ماهی یک بار به شهرهای بزرگ دنیا سفر کنند دچار رنجی ناگفتنی شدند!
⚽️ kaka ⚽️
گرسنگی و فقر دیگر پنهان کردنی نبود
نویسندهکوچك.
آه... کاش ما فقط میتوانستیم باران را صادر کنیم».
Ghazal..
آدم بدون اخبار آدم نیست، چون نمیداند در جاهای دیگر چیزها حتی از اینجا هم بدتر هستند.
حــق پرســت
دریای فقر که شهرها و روستاها را غرق میکرد با افزایش تعداد مرسدس بنزها، بی ـ ام ـ وها و کل الفبای نامهای تجاری ماشینهای نو و پر زرق و برق در تضاد بود.
علی
پول آب را بالا میبرند، اما آب به ما نمیدهند با اینکه هر روز داره باران میآد، از آن بدتر، ما را برای مصرف زیاد آبِ پارسال بدهکار کردهاند، حال آنکه آن وقت هم آب توی لولهها نبود
Mohammad Bagheri
رئیس جمهوری که کمی پیش از انتخابات در میان لبخندهای دنداننما، با تفاخر خود را به خاطر تحصیل در دانشگاه و کسب دکترای اقتصاد، لایق و صاحب فضائل عقلانی کافی و بهترین کاندیدای مقام معرفی کرده بود، پرسید: «توی این مملکتِ لعنتی هیچ کس نیست که یک فکر بکری برای نجات ما از این مخمصه بکنه؟»
ف_حسنپوردکان
«توی این مملکتِ لعنتی هیچ کس نیست که یک فکر بکری برای نجات ما از این مخمصه بکنه؟»
جو مارچ
رئیس جمهور برای مردم پیام فرستاد: «کشوری به او رسیده بود که تا مغز استخوان مقروض بود، نمیتوانست اعتبار کسب کند و دیگر قادر نبود بهره بپردازد، یا وامهایش را به مرور زمان قسطی پس بدهد. باید کارمندان دولت را مرخص میکرد، عملیات دولتی را متوقف میساخت، از خدمات دولتی میکاست، ادارات را میبست و پاهایش را در برابر ملیتهای دیگر باز میکرد.
.
پول آب را بالا میبرند، اما آب به ما نمیدهند با اینکه هر روز داره باران میآد، از آن بدتر، ما را برای مصرف زیاد آبِ پارسال بدهکار کردهاند، حال آنکه آن وقت هم آب توی لولهها نبود».
ýǾи̃̾₳₷.₷3773
شب و روز میبارد، باران پشت باران، مثل سینمایی که هر روز همان فیلم را نمایش میدهد، پهنههایی از آب.
حــق پرســت
راه حل از منبعی باورنکردنی آمد
نویسندهکوچك.
. داستان آشنایی بود.
موراکامی کوچک
در این میان، مردم غمزده از باران، رطوبت، بیخبری، سرما و گرسنگی و یأس از ندیدن نمایش کمدی و سریالهای مورد علاقهی خود، در درون میبارند، و تعداد زیادی بچه تولید میکنند؛ به این معنی که خیلی سعی میکنند تا شانس بقای یکی از اولادان بیشتر شود. تودهای از بچههای گرسنه و برهنه که هر وقت باران ببارد کنسرت گریه خود را شروع میکنند.
.
دریای فقر که شهرها و روستاها را غرق میکرد با افزایش تعداد مرسدس بنزها، بی ـ ام ـ وها و کل الفبای نامهای تجاری ماشینهای نو و پر زرق و برق در تضاد بود.
حــق پرســت
رئیس جمهوری که کمی پیش از انتخابات در میان لبخندهای دنداننما، با تفاخر خود را به خاطر تحصیل در دانشگاه و کسب دکترای اقتصاد، لایق و صاحب فضائل عقلانی کافی و بهترین کاندیدای مقام معرفی کرده بود، پرسید: «توی این مملکتِ لعنتی هیچ کس نیست که یک فکر بکری برای نجات ما از این مخمصه بکنه؟»
hasan
«فقرا شاکی بودند، ما حتی پول برای خرید حبوبات نداریم ـ به ما گفتن با برگ ترب و موز و آشغال زندگی کنیم، پول آب را بالا میبرند، اما آب به ما نمیدهند با اینکه هر روز داره باران میآد، از آن بدتر، ما را برای مصرف زیاد آبِ پارسال بدهکار کردهاند، حال آنکه آن وقت هم آب توی لولهها نبود».
M.MORSHEDI
شب و روز میبارد، باران پشت باران، مثل سینمایی که هر روز همان فیلم را نمایش میدهد
`Hana~
رئیس جمهوری که کمی پیش از انتخابات در میان لبخندهای دنداننما، با تفاخر خود را به خاطر تحصیل در دانشگاه و کسب دکترای اقتصاد، لایق و صاحب فضائل عقلانی کافی و بهترین کاندیدای مقام معرفی کرده بود، پرسید: «توی این مملکتِ لعنتی هیچ کس نیست که یک فکر بکری برای نجات ما از این مخمصه بکنه؟»
|Ghalam¹¹⁸|
شبانهروز میبارد. همه چیز سبز است، حتی مردم؛ مردم سبز هستند، بیگناه و قابل اعتماد
sana
داشتن یک خرده کمتر باران، به مذاق همه خوش آمد و بهترین قسمتش آنکه دیگر مجبور نبودند با شش گاو فربه و مهاجم شاخ به شاخ شوند، به اضافه بانک جهانی و آی ام اف، سازمان تجارت آزاد، بانک بینالمللی رشد، و شاید ای ای اس از چپاندن گاوها به آنها دست بر میداشتند.
جو مارچ
در آن کشور، ما شهروند درجهی دو بودیم، چیزی که ما به هر حال به آن عادت داشتیم. ما در حصار زندگی میکردیم.
جو مارچ
اولین کسی که محض احتیاط برای تهیهی دارو و غذا به فکر افتاد یک شناگر خوب بود. بعد تمام افراد یک خانواده رفتند، بعد هم تمام دهکدهها از کوچک و بزرگ. جمعیت به نحو چشمگیری کاهش یافت و یک روز رسید که هیچ کس جز رئیس جمهور و کابینهی وزرایش باقی نماندند. دیگران حتی نمایندهها هم با بازکردن در کانال و شناکردن تا آن سر کانال در امارات امیران خود را به آنجا رساندند.
ف_حسنپوردکان
رئیس جمهور برای مردم پیام فرستاد: «کشوری به او رسیده بود که تا مغز استخوان مقروض بود، نمیتوانست اعتبار کسب کند و دیگر قادر نبود بهره بپردازد، یا وامهایش را به مرور زمان قسطی پس بدهد.
MSadra
آه، پدر سلطان، سرور من، سرور ماهها و خورشیدها، اگر اعلیحضرت با چشم خودشان هم میدیدند که در آن مملکت چطور باران میبارد و میبارد باز باورشان نمیشد. بله، شبانهروز میبارد. همه چیز سبز است، حتی مردم؛ مردم سبز هستند، بیگناه و قابل اعتماد، که حتی به فکرشان هم نمیرسد این باران، مهمترین منبع طبیعی خود را بفروشند. احمقهای بینوا به قهوه، برنج، شکر، سبزیجات، و الوار فکر میکنند و حتی نمیفهمند که گنجینهی علی بابا تو دستشون هست. ما حاضریم چه چیزهایی برای این نعمت بپردازیم!
Anita Moghaddam💙💙
الو، آنجا کشور باران است؟
♡Sara♡
پول آب را بالا میبرند، اما آب به ما نمیدهند با اینکه هر روز داره باران میآد، از آن بدتر، ما را برای مصرف زیاد آبِ پارسال بدهکار کردهاند، حال آنکه آن وقت هم آب توی لولهها نبود».
Mr.horen~
«توی این مملکتِ لعنتی هیچ کس نیست که یک فکر بکری برای نجات ما از این مخمصه بکنه؟»
Ojisama
عجیبتر آنکه قیمت موادی مثل ویسکی، خاویار و مواد مشابه که مصرف تجملی دارند کاهش یافته
Alireza
حجم
۱۱٫۵ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۰ صفحه
حجم
۱۱٫۵ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۰ صفحه
قیمت:
رایگان