بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پنج دقیقه زندگی | طاقچه
تصویر جلد کتاب پنج دقیقه زندگی

بریده‌هایی از کتاب پنج دقیقه زندگی

۳٫۹
(۲۹۲)
و در حالی که نقاشی می‌کرد ادامه داد: «نوک زبونم بود».
هاشمی نداریم اینجا!
ـ مارگارت. می‌‌‌دونه که توی تکراری بی‌پایان گیر افتاده و نمی‌تونه خودش رو رها کنه. ولی می‌‌‌خواد که رها بشه. تا حالا بهش گوش کردین یا به نقاشی‌هاش نگاه کردین. همه چیز اونجاست.
الهه
خورشید در مصر بسیار زرد و گرم است. رنگ زرد فریاد می‌‌‌زند و من فکر می‌کنم این همان کاری است که خورشید بیابان من انجام می‌دهد
آسمان
ولی کلمات چی؟ مارگارت داره با ما حرف می‌زنه و ما هم باید باهاش حرف بزنیم.
الهه
 اسپ کلمه‌ی زیبایی است درست مثل صدای مار وقتی که می‌خزد.
~sahar~
خطاب به دکتر گفتم: «اون می‌‌‌دونه». چشمکی به من زد و گفت: «ببخشید؟» ـ مارگارت. می‌‌‌دونه که توی تکراری بی‌پایان گیر افتاده و نمی‌تونه خودش رو رها کنه. ولی می‌‌‌خواد که رها بشه. تا حالا بهش گوش کردین یا به نقاشی‌هاش نگاه کردین. همه چیز اونجاست.
bita2003
وای، چقدر حیرت‌انگیزه که با شما ملاقات کردم راجر! حیرت‌انگیز. کلمه‌ی جالبی نیست؟ اون هم به خاطر کلمه‌ی حیرت. و اینکه از چیزی یا کسی حیرت بکنی... چه کارهای جالبی می‌‌شه کرد.
maryam
می‌‌‌دونستی کلمه‌ی نسر یک کلمه‌ی سه هم آوایی به این معنا که سه تا کلمه داریم با تلفظ یکسان اما هجی متفاوت. ـ جداً؟! ـ ن‌‌س‌‌ر به معنی کرکس، ن‌‌ص‌‌ر پیروزی و ن‌‌ث‌‌ر به معنی سخن پراکنده، که از همه هم متداول‌تر هست.
Parsa.N
اینکه از چیزی یا کسی حیرت بکنی... چه کارهای جالبی می‌‌شه کرد.
~sahar~
آفتاب مهتاب، یاد یار...
~sahar~
نگاهی به من انداخت و گفت: «سلام، مارگارت هستم و اسم شما....؟» ـ راجر ـ بله، راجر. و در حالی که نقاشی می‌کرد ادامه داد: «نوک زبونم بود».
sareh😊
معمولاً این دسته از مصدومان به خاطر از دست‌دادن توانایی‌هایشان در انجام کارهایی که قبلاً انجام می‌‌‌دادند، خیلی سریع خشمگین می‌‌‌شوند و من درکشان می‌‌‌کنم. اما در مورد مارگارت چون نمی‌توانست گذشته را به خاطر بیاورد، چیزی برای عصبانی‌شدن نبود.
امیرحسین
است. رنگ زرد فریاد می‌‌‌زند و من فکر می‌کنم این همان کاری است که خورشید بیابان من انجام می‌دهد، دارد سر شهبانو فریاد می‌‌‌زند.
عشق یعنی کتاب
دکترها می‌‌‌گفت. «نتیجه‌ی یک ضربه‌ی شدید به سر در یک تصادف رانندگی، بیست و سه ماه پیش»
Mr.horen~
رنگ زرد فریاد می‌‌‌زند و من فکر می‌کنم این همان کاری است که خورشید بیابان من انجام می‌دهد
yurika stargirl
خطاب به دکتر گفتم: «اون می‌‌‌دونه». چشمکی به من زد و گفت: «ببخشید؟» ـ مارگارت. می‌‌‌دونه که توی تکراری بی‌پایان گیر افتاده و نمی‌تونه خودش رو رها کنه. ولی می‌‌‌خواد که رها بشه. تا حالا بهش گوش کردین یا به نقاشی‌هاش نگاه کردین. همه چیز اونجاست. لبخند متکبرانه ای زد. درست مثل همان لبخندهایی که دکترها تحویل کارگران بی‌سواد بیمارستان می‌‌‌دهند و گفت: «مارگارت یک بیمار خاصه. غم‌انگیزه و من خوشحالم از اینکه نقاشی اثر التیام بخش داره، ولی چیز بیشتری در این نقاشی‌ها نیست».
bahar
نگاهی به من انداخت و گفت: «سلام، مارگارت هستم و اسم شما....؟» ـ راجر ـ بله، راجر. و در حالی که نقاشی می‌کرد ادامه داد: «نوک زبونم بود».
Parsa.N
ـ مارگارت. می‌‌‌دونه که توی تکراری بی‌پایان گیر افتاده و نمی‌تونه خودش رو رها کنه. ولی می‌‌‌خواد که رها بشه. تا حالا بهش گوش کردین یا به نقاشی‌هاش نگاه کردین. همه چیز اونجاست.
peyman
«سلام، مارگارت هستم و اسم شما....؟» ـ راجر ـ بله، راجر. و در حالی که نقاشی می‌کرد ادامه داد: «نوک زبونم بود».
SINA.R
«سلام، مارگارت هستم و اسم شما....؟»
sareh😊
مارگارت. می‌‌‌دونه که توی تکراری بی‌پایان گیر افتاده و نمی‌تونه خودش رو رها کنه. ولی می‌‌‌خواد که رها بشه. تا حالا بهش گوش کردین یا به نقاشی‌هاش نگاه کردین. همه چیز اونجاست.
mahsan_salehi
ـ می‌دونستی کلمه‌ی Buckle دوتا معنی متضاد داره؟! صدای مارگارت به وضوح می‌‌‌لرزید. ـ خوب! ـ خوب معنی اولش می‌‌شه بستن و معنی دومش می‌‌شه از‌هم‌جدا‌کردن.
Hope🤗
می‌‌‌دونستی handicap هم متضاد خودش هست، من پیداش کردم. معنی اول handicap می‌‌شه زیان یا ناتوانی، اما تو بازی گلف معنی امتیاز می‌ده، مثل اینکه بگی امتیاز برای بازیکن گلف.
Hope🤗
کلوپاترا با ازدست‌دادن آنتونی همه چیز رو از دست داد. به همین خاطر هم خودش رو با نیش یک جور مار به اسم اسپ، که نماد وفاداری در مصر باستان بود، کشت. اسپ کلمه‌ی زیبایی است درست مثل صدای مار وقتی که می‌خزد. این جوری نیست؟
Ali Mirbaha
ـ می‌دونستی کلمه‌ی Buckle دوتا معنی متضاد داره؟! صدای مارگارت به وضوح می‌‌‌لرزید. ـ خوب! ـ خوب معنی اولش می‌‌شه بستن و معنی دومش می‌‌شه از‌هم‌جدا‌کردن.
S_O_H_A
ـ وای، چقدر حیرت‌انگیزه که با شما ملاقات کردم راجر! حیرت‌انگیز. کلمه‌ی جالبی نیست؟ اون هم به خاطر کلمه‌ی حیرت. و اینکه از چیزی یا کسی حیرت بکنی... چه کارهای جالبی می‌‌شه کرد.
🐺😎🙂
ـ کلماتی که استفاده می‌‌‌کنه فقط یکسری کلمات رسوب شده در ذهنش هستند
(:bahar:)
سلام، مارگارت هستم، و شما؟
نگار
«فراموشی از نوع پیشرفته و شدید»
نگار
کلوپاترا با ازدست‌دادن آنتونی همه چیز رو از دست داد.
کاربر ۷۷۱۰۹۶۸

حجم

۷٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۵ صفحه

حجم

۷٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۵ صفحه

قیمت:
رایگان