
بریدههایی از کتاب سه گانه سه رنگ
در خلال مصاحبههای کتاب فوقالعادهٔ کیشلوفسکی به روایت کیشلوفسکی به دانوشا استوک گفته بود: «من آن دسته از مخاطبان را خیلی دوست دارم که میگویند فیلم دربارهٔ آنهاست، یا آدمهایی که میگویند فیلم برایشان معنی خاصی داشته، آنها که فیلم چیزی را درونشان تغییر داده... تعدادشان زیاد نیست، اما این احتمال که تعداد کمی از این جنس مخاطبان باشند هم هست».
م.
ما نیازمند این باوریم که آنها همیشه در کنارمان یا در قلبمان خواهند بود؛ آنها که رفتهاند، آنها که دوستشان داشتیم و برای ما اهمیت داشتند... ما هنوز هم به نگاهشان به مسائل مختلف اهمیت میدهیم؛ با آنکه دیگر نیستند و شاید حتی مردهاند.
AmirHossein
در پایان سهگانه میبینیم که نگاه کیشلوفسکی نسبت به زندگی واضح اما در عین حال پیچیده است: همهٔ ما در دنیایی آلوده به غم و تنهایی و رنج زندگی میکنیم و تنها راه رسیدن به چیزی چون تعادل یا آرامش روحی دانستنِ این حقیقت است که باید هر آنچه از شادی و پرباری زندگی برای خود میخواهیم برای دیگران نیز بخواهیم.
م.
برای ارضای اکثر نیازهای اساسی نباید بیش از اندازه به خودمان فکر کنیم و نباید تحت تأثیرِ گذشته باشیم (گذشته تنها تا آنجایی ارزشمند است که در آن از اشتباهاتمان درس بگیریم). ما باید با عشق و همدلی و درک هوای دیگران را داشته باشیم. باید بپذیریم که پیوندی میان ماست که ممکن است از آن غافل باشیم. برای تشخیص اینکه همه انسانیم و برابر ولی با نیازها و آرزوها و ترسها و مسئولیتهای خاص خود باید تقدیرمان را بپذیریم. تنها با پذیرفتن ناشناختههای هستی و تأثیرشان بر زندگی است که به درک بسیار بالاتری از خود و دیگران میرسیم. آن هم اگر خود را از قید و بندِ مطلقگرایی اخلاقی یا ایدئولوژیک رها کرده باشیم.
م.
گفتهاید که بعد از بازنشستگی برای زندگی به لهستان برمیگردید. در فیلم سفید کشورتان را در فضایی بسیار ناخوشایند به تصویر کشیدهاید. خوب، پس چرا میخواهید به آنجا برگردید؟
ک.ک: راستش من همین الان هم مدتی است که تقریباً برگشتهام آنجا. فضا هیچ خوشایند نیست. اما آنجا خانهٔ من است. وقتی چیزی مال توست، حق داری از آن انتقاد کنی؛ بیشتر از چیزهایی که مال تو نیست. میتوانی به همسر خودت نقد داشته باشی اما در مورد زن دوستت چنین حقی نداری. ما به مردمی که عاشقشان هستیم بیشتر وابستهایم و از آنها انتظار بیشتری داریم. در مورد مکانها هم همینطور است. از نظر من انگلستان میتواند همینطور که هست، بماند؛ اما دوست دارم لهستان تغییر کند. هیچوقت آنطور که دلم میخواهد نیست. اما حق من است که انتظارات خودم را داشته باشم. لهستان افتضاح است؛ اما مملکت من است و جای دیگری هم نمیتوانم زندگی کنم.
م.
فیلمسازی راه مناسبی برای زندگیکردن نیست. اگر زندگی واقعی میخواهی باید واقعاً زندگی کنی، نه که فیلم بسازی. بنابراین خواستهٔ حقیقیام زندگی عادی است که در آن برنامهریزیای نباشد...
م.
«عشق را هرگز گزند نباشد»؛ شاید که عشق دردناک باشد و حتی (چنانکه در فیلم سفید میبینیم) ظالمانه به نظر برسد ولی بر سراسر زندگی ما چیره است.
AmirHossein
حجم
۸۳۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۳ صفحه
حجم
۸۳۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۳ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان