بنابراین انسان باید در خلوت سحرگاهی از خداوند بخواهد که دستش را بگیرد و کمک کند تا به آنچه وظیفهاش هست، عمل کند و در عین حال معترف به «عزّ ربوبیّت خداوند و ذُلّ عبودیّت خودش» باشد. مانند آنچه امام سجاد علیهالسّلام در دعای بیستم صحیفهٔ سجّادیه به درگاه خداوند عرض میکنند:
«وَ لَا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِهَا».
برای من عزّت ظاهری ایجاد مکن مگر این که به همان مقدار در نزد نفْسم ذلّت باطنی ایجاد کنی.
مریم
بهطور مثال هیچگاه دو کارمند بانک که پولهای دیگران نزدشان ودیعه و عاریه است نمیتوانند به یکدیگر فخر بفروشند که پول امانت نزد من بیشتر از پولهای امانت نزد توست. اگر واقعاً این مال، این زیبایی، این اعتبار و آبرو و... امانتی از جانب خداوند در اختیار ماست، دیگر جایی برای فخرفروشی باقی نمیماند.
مریم
از سختترین موانع راه خدا و مسیر حرکت بهطرف خداوند، این است که انسان کار خوب انجام دهد و آن کار خیر و نیک، وی را به عُجب دچار نکند. انسان باید وقتی کار خوب انجام میدهد، آن را از خدا ببیند و به خود نسبت دهد، حتّی احساس نکند که من این وسط فاعل بودم بلکه بگوید: «خداوند بهدست من این کار خیر را جاری کرد و خداوند بر من منّت گذاشت و در این مسیر حرکت داد».
فرودو بگینز