جملات زیبای کتاب هیچ یک حقیقت ندارد | طاقچه
تصویر جلد کتاب هیچ یک حقیقت ندارد

بریده‌هایی از کتاب هیچ یک حقیقت ندارد

نویسنده:لیزا جوئل
انتشارات:نشر گویا
امتیاز
۴.۰از ۴۳ رأی
۴٫۰
(۴۳)
مرگ یک جدایی تروتمیز است. هیچ محدودهٔ خاکستری‌ای وجود ندارد. ابهامی وجود ندارد. به‌نوعی مانند یک بوم سفید است
fatemeh zrn
تازه الان می‌فهمم چه‌قدر اشتباه می‌کردم. که خودم را از دست یک شخص کنترل‌گر به دست یکی دیگر داده بودم.»
گل سرخ
مردم چه‌شان شده؟ جدی می‌گویم. بعضی از آدم‌های لعنتی چرا اینجورند؟»
AS4438
گرچه وحشتناک به‌نظر می‌رسد اما مرگْ یک جدایی تروتمیز است. هیچ محدودهٔ خاکستری‌ای وجود ندارد. ابهامی وجود ندارد. به‌نوعی مانند یک بوم سفید است...»
AS4438
تنها کاری که کرده بود، مراقبت از افرادی بود که دوستشان داشت، تلاش برای کمک به آدم‌ها، و تلاش برای یک آدم خوب بودن.
یکتا
«نوع متفاوتی از عشق است، اما بله، همان‌قدرعاشقشم.» «هیچ‌وقت فکر نمی‌کنی اگر نیتن نبود زندگی بهتری داشتی؟» «نه. نه، چنین فکری نمی‌کنم.» «و بااین‌حال اسم خودت را فمینیست می‌گذاری؟» «بله می‌گذارم. و فمینیست هستم. تو می‌توانی متأهل و خوشبخت و فمینیست باشی.» «من فکر نمی‌کنم. من فکر می‌کنم فقط وقتی مجردی می‌توانی فمینیست باشی.»
کاربر ۳۵۱۵۹۸۰
الیکس که بود؟ چرا بود؟ چه‌کار کرده بود؟ چه‌کار باید می‌کرد؟ آیا مادر خوبی بود؟ زن خوبی بود؟ آیا شایستگی چیزهایی را که صاحبش بود داشت؟ آیا سطحی بود؟ وجودش بی‌اهمیت بود؟ آیا می‌خواست با اهمیت باشد؟ فمینیست بود؟ یا فقط یک زن بود؟ چه کار بیشتری می‌توانست برای جوسی انجام دهد؟ و برای زنان مانند او؟ برای ازدواج خودش چه کاری می‌توانست انجام دهد؟
کاربر ۳۵۱۵۹۸۰
از اولین لحظه‌ای که با هم دوست شدند، تمام چیزی که می‌خواست، این بود که والتر را خوشحال کند، همان آدمی باشد که والتر فکر می‌کرد هست، و رویای برآورده‌شدهٔ والتر باشد.
گل سرخ
وقتی کودک بودم زندگی‌ام را دو دستی تقدیم والتر کردم و هرگز به خودم این فرصت را ندادم که دریابم واقعا چه کسی هستم.»
گل سرخ
فرزندانِ افرادِ خودشیفته نمی‌توانند بدون آسیب و بی‌مشکلْ راه خود را در این دنیا باز کنند.
کاربر ۸۹۵۴۱۶۹
مرگ یک جدایی تروتمیز است
Hossein Heydari
«اگر می‌شد به سیزده‌سالگی‌ات برگردی، درست پیش از آشنایی با والتر، به جوسی سیزده ساله چه می‌گفتی؟»
Hossein Heydari
می‌توانستم هر لحظه همه‌چیز را تمام کنم، اما گذاشتم جوسی مرا کنترل کند. همه‌اش تقصیر خودم بود. همه‌اش
یکتا
همه‌اش همین بود. یک حواس‌پرتی. وقتی بهش بله گفتم، پا روی غریزه و عقلم گذاشتم و گمانم عمداً این‌کار را کردم چون مدت‌های طولانی بود که هوش و غریزه درونی‌ام را دنبال کرده و تصمیم‌های درست گرفته بودم و انگار بخشی از وجودم می‌خواست ببیند اگر این دو را نادیده بگیرم چه می‌شود. ببینم آیا جسور و بی‌باک هستم.
یکتا

حجم

۲۹۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۹۰ صفحه

حجم

۲۹۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۹۰ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان