بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تنها کسی که باقی ماند | طاقچه
تصویر جلد کتاب تنها کسی که باقی ماند

بریده‌هایی از کتاب تنها کسی که باقی ماند

نویسنده:رایلی سیجر
انتشارات:نشر افرا
امتیاز:
۴.۱از ۵۳ رأی
۴٫۱
(۵۳)
وقتی کسی حرف نمی‌زند، به‌راحتی می‌تواند نادیده گرفته شود و من این‌گونه بودم.
میم ___ لام
طبق تجربهٔ من، در هر دروغی حداقل ذره‌ای حقیقت نهفته است.
نیکو👷‍♀️
لحظه‌ای در آستانهٔ در مردد می‌مانم. در انتظار، امیدوار، ساکت و با حالتی ملتمسانه برای اینکه چیز بیشتری بگوید. هرچیزی. خداحافظ، به جهنم، گم شو. هرچیزی به‌جز این سکوت کینه‌توزانه که باعث می‌شود احساس کنم هیچی نیستم. بدتر از هیچی. احساس نامرئی بودن. این احساسی است که دارم.
سمیرا میرزایی
«تا حالا چنین احساسی داشتی، لنورا؟ اینکه احساس کنی بیرون از اینجا یه زندگی تمام‌عیار وجود داره که می‌تونستی اون رو زندگی کنی، اما نکردی؟»
sepid sh
مادرم همیشه می‌گفت: «وقتی کتاب همراهت باشه، هیچ‌وقت تنها نیستی. اصلاً و ابداً.» بااینکه برای عقیده‌اش احترام قائلم، این را نیز می‌دانم که دروغ است. من به مدت شش ماه با کتاب‌ها احاطه شده بودم، اما هیچ‌وقت آنقدر احساس تنهایی نکردم.
فاطمه زهرا
می‌تونم این‌طور بهت بگم که من خیلی بیشتر از این می‌خوام. نداشتن زندگی‌ای که آرزوش رو داری، خُردت می‌کنه.
NeginJr
«وقتی کتاب همراهت باشه، هیچ‌وقت تنها نیستی.
AS4438
حتی زندان هم می‌تواند برایت آرامش‌بخش باشد، وقتی تنها چیزی باشد که آن را می‌شناسی.
AS4438
حالا اینجا هستم، مضطرب و بدخلق و خسته. خیلی‌خیلی خسته.
NeginJr
«تا حالا چنین احساسی داشتی، لنورا؟ اینکه احساس کنی بیرون از اینجا یه زندگی تمام‌عیار وجود داره که می‌تونستی اون رو زندگی کنی، اما نکردی؟»
NeginJr
زندان‌ها هم اگر به‌درستی روشن می‌شدند و می‌درخشیدند، می‌توانستند دوست‌داشتنی به نظر برسند.
سمیرا میرزایی
آقای گرلین مرا انتخاب کرد چون لنورا هوپ بیماری است که اگر من او را بکشم، برای هیچ‌کس ـ حتی برای پلیس ـ مهم نیست.
سمیرا میرزایی
او مرا زنی جوان، باهوش، مملو از امید و آرزو و بلندپرواز می‌دید. او مرا کسی می‌دید که خودم نیز دلم می‌خواست همان باشم.
میم ___ لام
وقتی کسی حرف نمی‌زند، به‌راحتی می‌تواند نادیده گرفته شود و من این‌گونه بودم.
میم ___ لام
زندگی‌ای که همین چند ساعت پیش داشتم، حالا برای همیشه از بین رفته بود.
NeginJr
من هم خیلی دلم می‌خواست ناپدید شوم.
NeginJr
دردی ناگهانی و گذرا به پهلویم رسوخ می‌کند. مثل فرورفتن چاقویی در دنده‌هایم. متوجه می‌شوم درد میل و اشتیاق شدید است برای زندگی‌ای که هرگز نداشتم و احتمالاً هرگز نخواهم داشت.
NeginJr
در هر دروغی حداقل ذره‌ای حقیقت نهفته است.
NeginJr
«گاهی آدم‌ها کارهایی می‌کنن که انتظارش رو نداری.»
NeginJr
بعدها فهمیدم که همهٔ مردها مثل هم هستند. مهم هم نبود که ثروتمند باشند یا فقیر، چاق یا لاغر، پیر یا جوان. نیازهایشان به طرز مسخره‌ای ابتدایی بود.
NeginJr
یاد گرفتم که زندگی همیشه بزرگ‌ترین آرزوهایت را به تو نمی‌دهد.
پریسا همانی
تو می‌خواهی بدانی که آیا من همان‌طور که همه می‌گویند خبیث و دیوسرشتم یا نه. پاسخ منفی است و در عین حال مثبت نیز هست.
میم ___ لام
من درک می‌کنم که وقتی کسی فقیر است، چطور فقر بر همهٔ نگرانی‌های دیگرش سایه می‌افکند.
رابین
مادرم به من اطمینان می‌داد که نباید نگران باشم. او می‌گفت با کتاب خواندن می‌توان بدون بیرون رفتن از خانه کل دنیا را گشت.
نیکو👷‍♀️
مادرم همیشه می‌گفت: «وقتی کتاب همراهت باشه، هیچ‌وقت تنها نیستی. اصلاً و ابداً.»
Maedeh
یکی از رفتارهای مختص مردان مغرور و خودبزرگ‌بین این است که سعی می‌کنند غرورشان را مخفی کنند.
Maedeh
حرف زدن درمورد اتفاقات گذشته خاطرات بد را سنگین می‌کند و باعث می‌شود تروتازه به نظر برسند.
Maedeh
مادرم همیشه می‌گفت: «وقتی کتاب همراهت باشه، هیچ‌وقت تنها نیستی. اصلاً و ابداً.» بااینکه برای عقیده‌اش احترام قائلم، این را نیز می‌دانم که دروغ است. من به مدت شش ماه با کتاب‌ها احاطه شده بودم، اما هیچ‌وقت آنقدر احساس تنهایی نکردم.
NeginJr
شاید فقط یک دوستی ساده بوده و آن هم تقصیر کنی بوده است، اما حداقل چیزی و کسی وجود داشته است. حالا نه چیزی وجود دارد و نه کسی.
NeginJr
احساس دردی که بیرون خانه قلبم را فشرده بود بار دیگر برمی‌گردد. این بار شدیدتر. آنقدر شدید که قسم می‌خورم تکه‌ای از قلبم کنده شده و در اعماق شکمم سقوط کرده است.
NeginJr

حجم

۴۰۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۶۸ صفحه

حجم

۴۰۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۶۸ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان