بریدههایی از کتاب راه رشد (جلد دوم)
۳٫۴
(۹)
کودک چند برابر آنچه میگوید -درحدّ خود- میفهمد؛ ولی چون هنوز بر زبان مادّی مسلط نیست، آنچه از زبانش خارج میشود، خیلی کمتر از حدّی است که در حس و شعور و خطوراتش میگذرد.
فریبا کریمی
بارانی که به کوهستان میبارد. پایین کوه را گلزار میکند. ایشان میگفت: پایین کوه این بچهها هستند، کوه مادر است و تو ابری هستی که باید بر کوه بباری تا این بچهها بزرگ بشوند.
خدا رحمت کند آقای مطهری را! خیلی آدم دقیقی است؛ میگوید: درست است که زن عاطفیتر است، اما این عاطفه را مرد به زن میدهد. هر جایی که بیابانِ خشک است، ابر بارندگی نداشته. اگر مرد با زنش خشن و سختگیر و بیعاطفه شد، زن با فرزندها خشن خواهد شد؛ چون تغذیهٔ عاطفی را مرد باید انجام بدهد.
کاربر ۶۴۸۴۰۴۴
بعضیها از همان پنج سالگی به بچهشان میگویند: روضه بخوان، گریه بکن؛ این درست نیست؛ هنوز وقتش نیست؛ وقتش میرسد. یا بابا مینشیند و دائم نصیحت روی نصیحت و موعظه روی موعظه؛ خب حدی دارد؛ کم بگو که او با نشاط قبول کند. بعد این بچه مثل بزرگها مینشیند و مثل بزرگها حرف میزند و بابا هم دلش خوش است که بچهام از بچگی انگار یک آدم پنجاه ساله است!
فریبا کریمی
شما اگر میبینید امیرتان کار اشتباهی میکند، چطور او را متوجه میکنید؟ با التماس و احترام و خواهش و تمنا. شما اگر بخواهید به رئیس ادارهتان تذکر بدهید، چطور میگویید؟ آقا اگر جسارت نباشد، یک نکتهای را میخواستم بگویم. این کار ممکن است این عوارض را داشته باشد و او هم میپذیرد. او سید توست و دقت میکنی که نصیحتت به سید و آقایت، به قدری ملایم باشد که به او بر نخورد. باید خیر بچه را بگویید، شرش را بگویید، راهنماییاش بکنید؛ اما تا هفت سالگی اصلاً نباید به او بر بخورد و حرمتش هتک شود.
فریبا کریمی
ما در روایات داریم که اگر کسی حاجتی دارد برود سرِ قبر مادر یا پدرش و حمدی و دعایی بخواند و حاجتش را آنجا بطلبد. یعنی خدای تعالی بعد از مردن پدر، قیمومیت او را برای فرزند حفظ میکند و شخصیت پدر را خُرد نمیکند. به بچه میگوید: بعد از اینکه به شصت سال رسیدی، برو از پدرت که چهل سال قبل مرده چیزی را بگیر. میدهم دست او و برو از او بگیر. معنایش این است که خدا میگوید: من ولی بزرگترم و امروز اگر پدر را حفظ نکنم، فردا برای خودم وقار نمیماند. او حساب میکند. خدا میگوید: پدر ذیحق تو بود. من اگر منهای او عمل کنم، فردا تو منهای من عمل میکنی! اگر امروز من به پدر اهمیت ندهم، فردا تو به من هم اهمیت نمیدهی.
فریبا کریمی
شما اگر میخواهید بچهتان شخصیت پیدا کند، اول باید خودتان شخصیت پیدا کنید که او شخصیت را از شما ارث ببرد. این شخصیتهای بزرگ عالم، مادرهایشان صاحب شخصیت بودند؛ مادرهایشان سنگین بودند؛ مادرهایشان وزین بودند؛ مادرهایشان ولخند نبودند و حرف ول نمیزدند؛ اگر اینطور شد، درست میشود. خودِ امام، مادر فوقالعادهای داشته است. من در زندگی و احوالشان مطالعه کردم و دیدم اینها عموماً مادرهایشان برجستگیهایی داشتهاند که این بچهها برجسته شدند.
فریبا کریمی
هیچ جایزهای برای معلم و مربی، بهتر از این نیست که خدا معلم او و مربی او باشد. شما بپذیرید معلمی بچههای اسلام را، تا خدا هم بپذیرد معلمی شما را. اگر خدا معلم انسان شد، خودش استاد است. خودش وارد و آشناست و خوب میتواند انسان را از آب و گل دربیاورد.
فریبا کریمی
بسیاری از علمای برجستهٔ ما، شاگردان مادرانشان هستند و مادرانِ فوقالعادهای دارند. استقرائی هم که بنیاد شهید کرده در خانوادهٔ شهدا، به این نتیجه رسیده که معمولاً مادران شهدا استثناییاند.
فریبا کریمی
انسان تا در مقابل «ظلم» یاغی نشود، در مقابل «عدل» مطیع نمیشود.
فریبا کریمی
در دوره پهلوی وقتی میخواستند زنان را فاسد کنند، از نهج البلاغه این قسمت را گرفته بودند که بچههایتان را مطابق با زمان تربیت کنید و میگفتند: منظور این روایت این است که زمانه ما بیحجابی را اقتضا میکند و ما هم باید مطابق با وضع روز، بچههایمان را بیحجاب بار بیاوریم؛ یا مثلاً گیتار زدن و انواع موسیقیها و رقصها را آموزش میدادند و وقتی به آنها میگفتی: چرا این کار را میکنی، میگفتند: خود علی (ع) گفته که بچههایتان را مطابق با وضع زمانه تربیت کنید!
mohdiu
اگر میخواهید بچههایتان را تربیت کنید، جلوی بچههایتان با هم بحث نکنید؛ ولو بچه دوساله باشد؛ ولو بچه یکساله باشد. بچهها از این گفتگوی شما احساس ناامنی میکنند.
زن و شوهر نباید در جلوی بچهها حتی به هم تذکر بدهند، در جلوی بچهها یکدیگر را نصیحت بکنند. نصیحت در حضور بچهها عیبجویی و یکدیگر را زشت کردن است؛ اما همان نصیحت در پنهانی زیبا کردن یکدیگر است.
کاربر ۶۴۸۴۰۴۴
ایمان کنترل کنندهٔ دقیقی است. یعنی اگر تنبیه و اخم هم میکند به همان اندازهای که باید تنبیه میکند؛ نه زیادتر.
پدری که اولین رفیق فرزندش نباشد بچهاش را باخته است.
کاربر ۶۷۵۵۰۲۹
در حال طواف میگفته: خدایا! «صبراً واحتساباً، اللّهم و اَجِرنی فی ذلک»؛ مالم تلف شد و مصیبت به من رسید. خدایا! اجرم بده. امام دستی به پشتش میزنند و میگویند: آقاجان هیچ اجری برای تو نبود. چون از روی اصولش عمل نکردی.
mohdiu
این فرزند که به شما دادهاند، امانت خداست. اگر صبر و تحمل کنید و غیظ خودتان را فرو بنشانید، اینها را میتوانید پیش خدا حساب کنید. یعنی این بندگان خدا قبل از اینکه به مادر و پدرشان تعلق داشته باشند، به خدا تعلق دارند و خدا خود را مالک و صاحب آنها میداند و اگر مادر و پدر برای آنها زحمت میکشند، خداوند میگوید اینها اجیر من هستند، من هم به اینها اجرت میدهم. مادر اجیر است، پدر اجیر است. بچه نه ملک مادر است، نه ملک پدر، ملک خداست. مثل این میماند که خدا بگوید بچه مال من است، او را سپردم به دست تو تا بزرگش کنی. شیر به او بدهی، نسبتبه او صبر کنی، تحمل کنی؛ اینها را پای من حساب کن. من مزد تمام زحمات تو را میدهم؛ روزی که هیچکس نمیتواند به دیگری مزد بدهد.
کاربر ۶۴۸۴۰۴۴
مربیها حوضچهٔ تربیتیِ بچههایشان هستند. اگر مربی کمحوصله باشد، متربی او ماهی آکواریومی میشود؛ اما اگر میخواهد نهنگ تربیت کند، باید سعی کند حوصله داشته باشد؛ یعنی اگر کار خوبی کرد، خیلی ذوقزده نشود و خیلی قضیه را در ذهن خودش بزرگ نکند؛ بلکه به او بگوید: ولش کن بابا! بین درخشش تو و انسانیت، خیلی فاصله هست؛ این تازه اولش است؛ تو اگر کار بکنی، از این چیزها بیشتر خواهی دید؛ انسان از این چیزها بزرگتر است؛ هنوز همهٔ قدرت تو بیرون نیامده است. از آن طرف هم اگر خطایی از او دید، خیلی بزرگش نکند و او را مأیوس نکند.
کاربر ۶۴۸۴۰۴۴
بسیاری از مادرها و پدرها جلوی فرزندان همدیگر را میشِکنند. مادر تمام قدرت خودش را خرج میکند تا به فرزندش ثابت کند که پدر تو آدم سالمی نیست. پدر هم همینطور. میدانی بچه چه نتیجهای میگیرد؟ بچه میگوید: هر دوشان راست میگویند! دعوای درون خانه پیروزی ندارد!
کاربر ۶۴۸۴۰۴۴
به پسرش گفتم ساک لباسیات را بیاور. ساک لباسیاش را آورد. گفتم لباسهایت را بیاور. لباسهایش را آورد. گفتم اینها را مچاله کن بریز توی ساکَت. لباسهایش را مچاله کرد و گذاشت در ساک. ساک پر شد، ولی لباسها ماند. گفتم حالا لباسها را دربیاور و صاف کن، هوایش را بگیر. حالا منظم بگذار. همه لباسها را گذاشت نصف ساک هم هنوز جا داشت! برنامه یعنی همین.
کاربر ۶۴۸۴۰۴۴
امام حسن (ع) با قبول صلح، مخالف و معارض و ضد بشر را خلع سلاح و صالحین را مسلح کرد. صلح امام حسن (ع)، بزرگترین سلاح را از دست معاویه و بنیامیه و همهٔ اشرار گرفت؛ یعنی سلاح مردمی بودن، سلاح موجه بودن، سلاح منطقی بودن.
mohdiu
تا هفت سالگی، دورهٔ رشد دادن اسبسوار است و از هفت سالگی تا چهارده سالگی، دورهٔ تربیت اسب است؛ یعنی در هفت سال دوم، غریزهٔ بچه باید کنترل شود. لذا اینکه میفرماید: «الْوَلَدُ سَیدٌ سَبْعَ سِنِینَ»، یعنی باید خودِ اسبسوار را رشد و شخصیت بدهند و اینکه میگوید: «و عَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ»، یعنی باید غریزهاش عبد باشد و عادت کند که غریزهاش به صورت مرکب راهواری برای راکب، آماده باشد.
mohdiu
اعتماد کسب شده در هفت سال اول؛ زمینه اطاعت پذیری در هفت سال دوم
mohdiu
«مَنْ شَکا إِلَی مُؤْمِنٍ فَقَدْ شَکا إِلَی اللّه عَزَّ وَ جَلَّ»؛ هر کس درد خود را برای مؤمنی بگوید، درد خود را برای خدا بازگو کرده است. این مقام مؤمن است که خداوند به او نیابت داده که به جای من، درد برادر دینی خودت را گوش کن و این مأموریتی است از جانب من به تو که دردها را بشنوی و برای درمانش تلاش کنی.
mohdiu
«وَ لَایکونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِیءُ عِنْدَک بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ؛ فَإِنَّ فِی ذَلِک تَزْهِیداً لِأَهْلِ الْإِحْسَانِ فِی الْإِحْسَانِ وَ تَدْرِیباً لِأَهْلِ الْإِسَاءَةِ عَلَی الْإِسَاءَةِ»؛ خوب و بد پیش تو یکسان نباشد و طرز برخورد تو با آدم فاسد و صالح هیچ وقت یک نوع نباشد؛ چون اگر یک نوع شد و تو با همه انسانها با یک روحیه و یک نوع برخورد روبهرو شدی، هر دو را فاسد میکنی؛ هم خوب را بد میکنی و هم بد را بدتر میکنی. این گستاخ کردن فاسدها در افسادشان و دلسرد کردنِ درستکارها در عمل به وظایفشان است؛ چون در تو بیتفاوتی میبینند و این حالت بیتفاوتی در هر دو افساد میکند؛ یعنی چه؟ یعنی با مفسد چنان برخورد کن که دیگرانی که افساد میکنند، در تصمیمشان تجدیدنظر کنند.
mohdiu
کودک چند برابر آنچه میگوید -درحدّ خود- میفهمد؛ ولی چون هنوز بر زبان مادّی مسلط نیست، آنچه از زبانش خارج میشود، خیلی کمتر از حدّی است که در حس و شعور و خطوراتش میگذرد.
کاربر ۶۴۸۴۰۴۴
انسان از آب و گل خلق شده، برای همین علاقهاش به همانهاست.
بچهها در گل که بازی میکنند و دستشان را توی گل و اینها میکنند، پدر و مادر پشتدستی میزنند، اما هیچ چیزی به اندازه کارکردن با گل و چیزی با آن ساختن، نمیتواند بچه را ارضا کند. انسان جوهرش از آب است؛ برای همین به آب علاقه وافری دارد.
کاربر ۶۴۸۴۰۴۴
نیت در تربیت مثل قیچی جراحی و چاقوی جراحی است که اگر استریل شده بود و هیچ گونه آلودگی نداشت، جراحی عفونت پیدا نمیکند. در امر به معروف و نهی از منکر هم نیت صادق به منزله همان چاقوی تمیز است؛ یعنی اگر نیت صادق بود، در حل مشکل، مسئله جدیدی پیدا نمیشود؛ اما اگر نیت صادق نبود، در حین حل مشکل، مشکل جدید ایجاد میشود.
کاربر ۶۴۸۴۰۴۴
گاهی نفس به اسم تربیت کردن یا تعلیم دادن یا سخنرانی کردن یا مثلاً امر به معروف یا نهی از منکر، چنان در انسان طلوع میکند و در جلوههایی از نفسانیت ظهور پیدا میکند که دیگر قصد، قربت نیست؛ بلکه نفس است که به آن صُوَر تجسم پیدا میکند. اگر اینطور شد، این نوع تربیت هم ضایعکننده انسان است و هم دیگران.
کاربر ۶۴۸۴۰۴۴
پدر وقتی خوشاخلاق و با تحمل و با حوصله باشد، بچه باشخصیت میشود. حوصلهٔ پدر، حوضی است که بچه در آن رشد میکند. بچه، مثل «ماهی» است و «حوصلهٔ پدر» مثل حوض. آن پدری که حوصلهاش زیاد است، مثل دریاچه است و بچه تا حدّ ماهیهای دریاچه رشد میکند و بزرگ میشود. پدری که از این هم باحوصلهتر است، مثل یک دریاست، بچه مثل ماهی در دریا، به اندازهٔ نهنگ قدرت و جرأت پیدا میکند. شما ببینید حسین بن علی (ع) فرزند دریاست، در دریای حوصله پدرش و جدّش رشد کرده است، از این جهت است که یک شخصیت زنده و بزرگ است.
کاربر ۶۴۸۴۰۴۴
کسی که میخواهد بچهاش مثل حضرت امام (ره) بشود که این قدرت و روحیه را در عالم دارد، باید بداند که اینها در اقیانوس به عمل میآیند. نهنگ بزرگ را در آبهای کم نمیشود به دست آورد؛ حوصلهٔ پدر باید اقیانوس باشد.
اگر قرار است شخصیت بزرگی شکل بگیرد، پدرش یا باید فوقالعاده باشد و یا اصلاً نباشد! گاهی پدر به دلیل اینکه نمیتواند حوصلهدار بشود، میرود! یعنی خدا دیوارها را خراب میکند تا بچه در این دیوارها محدود نشود. امام (ره) پدرش را در طفولیت از دست میدهد؛ چرا؟ یک خاکریز آن طرفتر، خاکریزِ عمو است که عقبتر از پدر است. وقتی این دیوار خراب میشود، وسیع میشود.
کاربر ۶۴۸۴۰۴۴
مادر و پدر مثل اکسیژن و هیدروژن هستند که ترکیب این دو، آب است و با آب، انسان حیات پیدا میکند. یک اقیانوس هیدروژن به تنهایی یا یک اقیانوس اکسیژن به تنهایی، کار یک لیوان آب را نمیکند؛ باید با هم باشند.
کاربر ۶۴۸۴۰۴۴
بچه از توافق پدر و مادر بال میگیرد، پرواز میکند. از روی چهره بچه میشود فهمید که پدر و مادرش تا چه اندازه عاقلاند، تا چه اندازه مسائلشان را در خفا با هم حل میکنند و پیش بچهها طرح مسائل نمیکنند.
کاربر ۶۴۸۴۰۴۴
حجم
۲۰۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۱۹ صفحه
حجم
۲۰۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۱۹ صفحه
قیمت:
۷۲,۵۰۰
تومان