
بریدههایی از کتاب پیرانزی
۳٫۴
(۴۲)
آبی رو تصور کن که زیرِ زمین جریان داره، سالها و سالها توی یه سری شکاف جریان پیدا میکنه و باعث ساییدهشدن اون سنگ میشه. هزار سال بعد یه شبکهٔ غارهای زیرزمینی وجود داره؛ ولی اون چیزی که وجود نداره، آبیه که در آغاز اون غار رو به وجود آورده. اون مدتهاست از بین رفته. فرورفته توی زمین.
matin_n
تصمیم دارم تا جایی که عمرم اجازه میدهد، هرقدر از دنیا را که میتوانم، کشف کنم؛
کاربرm-jamali
بعد هم دوباره گفت که همهٔ تالارها دقیقاً مثل هم هستند؛ فقط بهجای تالارها گفت «اتاقها» و از صفتی برایشان استفاده کرد تا تحقیرشان کند.
چنان خشمی وجودم را فراگرفت که لحظهای فکر کردم نباید چیزی را که میدانم، به او بگویم؛ ولی بعد فکر کردم این نامهربانی است که او را بهخاطر چیزی که دست خودش نیست، مجازات کنم. تقصیر او نیست که چیزها را طوری که من میبینم، نمیبیند.
matin_n
به باور من، خود خانه به یک اندازه همهٔ چیزهایی را که خلق کرده است، دوست دارد و ستایش میکند. آیا من هم باید سعی کنم همینطوری باشم؟ اما از طرف دیگر هم متوجه شدهام این در ذات بشر است که یک چیز را به چیز دیگر ترجیح میدهد. اینطوری یک چیز را معنادارتر و ارزشمندتر از بقیهٔ چیزها تلقی میکند
zahra.hash
در ماه جون آرن-سِیلِس حدود پنجاه نفر از دانشجوهایش را متقاعد کرد که بیرون موزه علیه این تفکر متعصبانه و منسوخ تظاهرات کنند. دانشجوها پلاکاردهایی داشتند که روی آن نوشته شده بود: «سر را آزاد کنید».
کاربر ۲۲۱۱۱۰۴
شاید بودن کنار بقیهٔ آدمها شبیه این است. شاید حتی آدمهایی که خیلی دوستشان داری و تحسینشان میکنی، میتوانند کاری کنند دنیا را طوری ببینی که ترجیح میدهی آنطوری نبینی.
در جستجوی کتاب بعدی...
جستوجوی این دانش ما را تشویق کرده است که به خانه به چشم معمایی نگاه کنیم که باید حل شود، متنی که باید تفسیر شود، و اینکه اگر زمانی دانش را کشف کنیم، انگار ارزش خانه بهزور از چنگالش بیرون کشیده میشود و تنها چیزی که باقی میماند، منظره و چشمانداز خشکوخالی است.
منظرهٔ تالار صدونودودوم غربی در نور ماه نشانم داد که چقدر این کار ما مسخره است. خانه ارزشمند است؛ چون خانه است. این بهخودیِخود کافی است. وسیلهای برای رسیدن به هدف نیست.
این فکر، فکر دیگری را در ذهنم به وجود آورد. من متوجه شدم که شرح و توصیف دیگری از قدرتهایی که دانش به ما اعطا خواهد کرد، همیشه دلواپسم میکرد؛
Arshiya Hosseini
او از گوشهکنارهای تیرهوتار ذهنم سر بلند نکرد. او یک جای خالی، یک سکوت، یک فقدان باقی ماند.
Ailin_y
اینکه چطور حقیقت سادهٔ سؤالی که کرده بود، کل دنیا را به مکانی تاریکتر و غمانگیزتر تبدیل میکرد.
Ailin_y
حجم
۲۰۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۲۰۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان