جملات زیبای کتاب پیرانزی | طاقچه
تصویر جلد کتاب پیرانزی

بریده‌هایی از کتاب پیرانزی

دسته‌بندی:
امتیاز
۳.۶از ۵۹ رأی
۳٫۶
(۵۹)
آبی رو تصور کن که زیرِ زمین جریان داره، سال‌ها و سال‌ها توی یه سری شکاف جریان پیدا می‌کنه و باعث ساییده‌شدن اون سنگ می‌شه. هزار سال بعد یه شبکهٔ غارهای زیرزمینی وجود داره؛ ولی اون چیزی که وجود نداره، آبیه که در آغاز اون غار رو به وجود آورده. اون مدت‌هاست از بین رفته. فرورفته توی زمین.
matin_n
‫تصمیم دارم تا جایی که عمرم اجازه می‌دهد، هرقدر از دنیا را که می‌توانم، کشف کنم؛
کاربرm-jamali
بعد هم دوباره گفت که همهٔ تالارها دقیقاً مثل هم هستند؛ فقط به‌جای تالارها گفت «اتاق‌ها» و از صفتی برایشان استفاده کرد تا تحقیرشان کند. چنان خشمی وجودم را فراگرفت که لحظه‌ای فکر کردم نباید چیزی را که می‌دانم، به او بگویم؛ ولی بعد فکر کردم این نامهربانی است که او را به‌خاطر چیزی که دست خودش نیست، مجازات کنم. تقصیر او نیست که چیزها را طوری که من می‌بینم، نمی‌بیند.
matin_n
به باور من، خود خانه به یک اندازه همهٔ چیزهایی را که خلق کرده است، دوست دارد و ستایش می‌کند. آیا من هم باید سعی کنم همین‌طوری باشم؟ اما از طرف دیگر هم متوجه شده‌ام این در ذات بشر است که یک چیز را به چیز دیگر ترجیح می‌دهد. این‌طوری یک چیز را معنادارتر و ارزشمندتر از بقیهٔ چیزها تلقی می‌کند
zahra.hash
شاید بودن کنار بقیهٔ آدم‌ها شبیه این است. شاید حتی آدم‌هایی که خیلی دوستشان داری و تحسینشان می‌کنی، می‌توانند کاری کنند دنیا را طوری ببینی که ترجیح می‌دهی آن‌طوری نبینی.
در جستجوی کتاب بعدی...
دانش مخفی و بزرگی در جایی از این جهان پنهان است که کشف آن، قدرت‌های عظیمی را به ما اعطا می‌کند
ذاهب
در ماه جون آرن-سِیلِس حدود پنجاه نفر از دانشجوهایش را متقاعد کرد که بیرون موزه علیه این تفکر متعصبانه و منسوخ تظاهرات کنند. دانشجوها پلاکاردهایی داشتند که روی آن نوشته شده بود: «سر را آزاد کنید».
کاربر ۲۲۱۱۱۰۴
او از گوشه‌کنارهای تیره‌وتار ذهنم سر بلند نکرد. او یک جای خالی، یک سکوت، یک فقدان باقی ماند.
Ailin_y
این احساس را دارم که او تنهاست؛ شاید این تنهایی انتخاب خودش است، شاید هم به این خاطر تنهاست چون هیچ‌کس دیگری به‌اندازهٔ کافی جرئت نداشته است او را در تاریکی دنبال کند.
کاربر ۶۱۵۸۸۲۲
در جایگاه یک دانشمند و کاشف، وظیفه‌ام این است که شاهد جلال و شکوه این جهان باشم.
ذاهب
تقصیر او نیست که چیزها را طوری که من می‌بینم، نمی‌بیند.
ذاهب
جست‌وجوی این دانش ما را تشویق کرده است که به خانه به چشم معمایی نگاه کنیم که باید حل شود، متنی که باید تفسیر شود، و اینکه اگر زمانی دانش را کشف کنیم، انگار ارزش خانه به‌زور از چنگالش بیرون کشیده می‌شود و تنها چیزی که باقی می‌ماند، منظره و چشم‌انداز خشک‌وخالی است. منظرهٔ تالار صدونودودوم غربی در نور ماه نشانم داد که چقدر این کار ما مسخره است. خانه ارزشمند است؛ چون خانه است. این به‌خودیِ‌خود کافی است. وسیله‌ای برای رسیدن به هدف نیست. این فکر، فکر دیگری را در ذهنم به وجود آورد. من متوجه شدم که شرح و توصیف دیگری از قدرت‌هایی که دانش به ما اعطا خواهد کرد، همیشه دل‌واپسم می‌کرد؛
Arshiya Hosseini
هرگز هیچ نشانه‌ای از اینکه دنیا پایانی دارد، ندیده‌ام
نعنا☘︎
هرچیزی را که مشاهده می‌کنم، در دفترهای یادداشتم می‌نویسم. این کار را به دو دلیل انجام می‌دهم: دلیل اول این است که نوشتن توجه و دقت آدم را بالا می‌برد؛ دلیل دوم هم این است که هر دانشی را که کسب کرده‌ام، برای تو که نفر شانزدهم هستی، حفظ و نگهداری کنم
ذاهب
بخش‌های زیادی از حرف‌هایش را متوجه نمی‌شدم. انتظار همین را داشتم. دیدن این رفتار از پیام‌رسانها عادی است. آن‌ها ذهن‌هایی باز دارند و افکارشان مسیرهای عجیبی را دنبال می‌کند.
ذاهب
خانه مسبب فراموشی من است.
ذاهب
«عاشق سکوت اینجام. هیچ آدمی در کار نیست!» قسمت آخر حرفش را طوری زد که انگار این بزرگ‌ترین مزیت اینجاست.
ذاهب
اینکه چطور حقیقت سادهٔ سؤالی که کرده بود، کل دنیا را به مکانی تاریک‌تر و غم‌انگیزتر تبدیل می‌کرد.
Ailin_y
حدود اواسط ماه اول، بادی از جنوب آمد. روزها بدون وقفه می‌وزید و بااینکه به‌سختی سعی می‌کردم شکایتی از آن وضعیت نداشته باشم، متوجه شدم آن باد آزمونی برای من است
ذاهب
داخلش را به میزانی از موادی پر کردم که فکر می‌کردم برای لانه‌سازی دو پرنده با آن جثهٔ بزرگ نیاز است. تقریباً معادل سه روز سوخت من بود. مقدار کمی نبود و می‌دانستم به‌خاطر اینکه آن را بخشیده‌ام، ممکن است سرما بکشم؛ ولی آیا چند روز سرماکشیدن، قیاس می‌شود با حضور آلباتروسی جدید در این دنیا؟
ذاهب
و اگر خانه باعث شده فراموشی بگیری، پس برای این کار دلیل خوبی داشته است.
ذاهب
آن چیزی که سرانجام نتیجه گرفتم، این بود که پاک‌سازیِ بینش انسان برای دیدنِ در ضروری است.
ذاهب
می‌توانم پول خرید وسیله‌هایم را بپردازم، گرچه همچنان این فرایند به نظرم عجیب و ساختگی است. پیرانِزی خیلی از پول متنفر است. پیرانِزی دلش می‌خواهد بگوید: ولی من به چیزی که داری نیاز دارم، پس چرا اون رو همین‌جوری به من نمی‌دی؟ و بعد هر وقت من چیزی داشتم که تو نیاز داشتی، همین‌جوری اون رو به تو می‌دم. این روش ساده‌تر و بهتره!
ذاهب

حجم

۲۰۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۲۰۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان