برای نمونه، عموماً گمان میرود زایل کردن اضطراب یک هدف درمانی خودآشکار است. درعینحال حکم گبساتل صحیح است؛ «ما همان اندازه که مردد هستیم آیا واقعاً یک زندگی بدون اضطراب را میخواهیم یا نه، به همان اندازه اطمینان داریم که زندگیای بدون ترس میخواهیم.» شمار زیادی ــ بهویژه بین مردمان عصر جدید ــ به نظر میرسد بدون ترس زندگی میکنند، زیرا فاقد تخیل هستند. اینجا، همانگونه که قبلاً هم بود، فقدان و کمبود احساس وجود دارد. این رها بودن از اضطراب چیزی نیست، مگر روی دیگر فقدانِ ژرفترِ آزادی
امیررضا
برای نمونه، عموماً گمان میرود زایل کردن اضطراب یک هدف درمانی خودآشکار است. درعینحال حکم گبساتل صحیح است؛ «ما همان اندازه که مردد هستیم آیا واقعاً یک زندگی بدون اضطراب را میخواهیم یا نه، به همان اندازه اطمینان داریم که زندگیای بدون ترس میخواهیم.» شمار زیادی ــ بهویژه بین مردمان عصر جدید ــ به نظر میرسد بدون ترس زندگی میکنند، زیرا فاقد تخیل هستند. اینجا، همانگونه که قبلاً هم بود، فقدان و کمبود احساس وجود دارد. این رها بودن از اضطراب چیزی نیست، مگر روی دیگر فقدانِ ژرفترِ آزادی
امیررضا
برای نمونه، عموماً گمان میرود زایل کردن اضطراب یک هدف درمانی خودآشکار است. درعینحال حکم گبساتل صحیح است؛ «ما همان اندازه که مردد هستیم آیا واقعاً یک زندگی بدون اضطراب را میخواهیم یا نه، به همان اندازه اطمینان داریم که زندگیای بدون ترس میخواهیم.» شمار زیادی ــ بهویژه بین مردمان عصر جدید ــ به نظر میرسد بدون ترس زندگی میکنند، زیرا فاقد تخیل هستند. اینجا، همانگونه که قبلاً هم بود، فقدان و کمبود احساس وجود دارد. این رها بودن از اضطراب چیزی نیست، مگر روی دیگر فقدانِ ژرفترِ آزادی
امیررضا