«این صفحه تنها جایی در دنیاست که پدرم برایم خالی گذاشته.» ما جاهایی را پُر میکنیم که پدر و مادرمان خالی گذاشتهاند.
AmirMasoud
هیچوقت به خودش اجازه نمیداد برگردد و نقاشیاش را تغییری بدهد. اگر از کاری که کرده بود خوشش نمیآمد، بعداً دوباره به شکلهای دیگری میکشیدش اما هیچوقت برنمیگشت عقب. به نظرش عوض کردن چیزی که کشیده بود غیرممکن بود، درست مثل گذشته.
AmirMasoud
هر وقت از سیاست سرخورده میشد، یا به طور کلی از انسانیت، میرفت سراغ کشیدن مناظر خالی، انگار میخواست به جایی فرار کند که پیوندی اندک و دور با انسانها داشته باشد.
AmirMasoud
. برای من همیشه شروع کردن هر چیز جدیدی سخت بود، گاهی حتی سادهترین کارها مثل صبح بیدار شدن از خواب. فکر میکردم باید همهٔ کارها را مثل پدرم در مقیاسی عظیم انجام بدهم یا هیچ کاری نکنم. اعتراف میکنم اکثراً هیچ کاری نکردن را انتخاب میکردم که منجر میشد به این حس که هیچی نیستم.
AmirMasoud
شاید به خاطر همین حس جاری بودنِ بیپایان طبیعت در اثرش برایم سخت است اسمش را نقاشی بگذارم، چون نقاشی چیزی است ناظر به یک قاب، مرزی دوروبرِ چیزها را گرفته، و این دقیقاً همان چیزی بود که سالواتییرا میخواست از آن پرهیز کند. حدوحدود نداشتن، شیفتهٔ همین نبودن محدوده و مرز بود و نحوهٔ ارتباط فضاهای متفاوت با همدیگر. مرز در اثر سالواتییرا حذف شده: هر چیزی اسیر همهٔ چیزهای دیگر و همهشان گرفتار بیرحمی طبیعت. همهشان طعمهاند. حتی انسانها.
AmirMasoud
غیاب هنرمند باعث پیشرفت اثرش میشود.
Azade_sh
وزن آن زندگیِ توی انبار، زندگی توی طومارها برایش سنگین بود.
کاربر ۱۸۷۵۱۹۹