- طاقچه
- دفاع مقدس
- کتاب مسافر ملکوت
- بریدهها
بریدههایی از کتاب مسافر ملکوت
۴٫۸
(۱۷)
پروردگار عالم میفرمایند: اگر آنهایی که به من پشت کردهاند میدانستند چطور چشم به راهشان نشستهام و چطور اشتیاق برگشتن آنها را دارم، از شوق من میمردند و بندبند بدنشان جدا میشد.
بندهٔ من به حقی که تو بر من داری من دوستت میدارم. تو هم به حقی که بر تو دارم دوستم داشته باش که هیچ دوستی بهتر از دوستی من و تو نیست.
M.S.H
مرحوم آیتالله مجتهدی تهرانی که از علمای تهران بودند، نقل کردند: شبی در نجف بعد از اتمام نماز جماعت پشت سر آیتالله مدنی و خلوت شدن مسجد ناگهان دیدم آقای مدنی شروع به گریستن کرد!
چون به من اظهار لطف داشتند، به خودم جرأت دادم و علت گریهٔ ناگهانی ایشان را پرسیدم.
ایشان فرمودند: بعد از نماز یک نفر امام زمان (عج) را دیده است که به او فرمودهاند: «ببین این شیعیان بعد از نماز بلافاصله به سراغ کارهای خود رفتند و هیچ کدام برای فرج من دعا نکردند!»
من هم تا این را شنیدم متأثر شدم و گریستم.
آیتالله مجتهدی فرمودند: بعدها دقت کردم و متوجه شدم امام زمان (عج) این گلایه را به خود ایشان (شهید مدنی) گفته بودند!!!
mohammad
مقام معظم رهبری در توصیف آنچه از یک جوان نمونه در جامعه مورد انتظار است فرمودند: تحصیل، تهذیب، ورزش.
امیر رضا
بارها دیدهام که برخی دوستان، از اینکه فرزندشان اهل مسجد نیست و به راههای انحرافی کشیده شده گله میکنند، من هم از این دوستان سؤال میکنم که در زمان نوجوانی فرزندتان، چقدر او را با خودتان به جلسات دینی و قرآنی بردید؟ چقدر همراه او به مسجد رفتید؟
جواب اکثر این افراد منفی است. یعنی در زمانی که شخصیت فرزند شکل میگیرد، با جلسات مذهبی بیگانه بوده، حالا توقع داریم که به سمت دین و مذهب گرایش پیدا کند. که این کمی دور از ذهن است.
امیر رضا
خدایا تو را به احدیت خودت، به عزت و جلالتت قسم، ما را در آتش عشق خودت بسوزان، تا شاید راه وصل و قربت بر روی ما بینوایان و مظلومان و بیچارگان باز گردد.
M.S.H
در حین وضو، دعای وضو را میخواند و میگفت: خدایا صاحب ما تویی پس درود فرست بر محمد (ص) و آل او.
وقتی آب بر روی دست راستش می ریخت، میگفت: خدایا به حق پیامبر عظیمالشأن (ص) فردای قیامت نامهٔ اعمال ما را به دست راست ما بده.
وقتی آب را روی دست چپشان میریخت میگفت: خدایا به حق پیامبر عظیمالشأن (ص) نامهٔ اعمال ما را فردای قیامت به دست چپ ما مده.
M.S.H
: ترک و تنها گذاشتن ولی فقیه در حد شرک به خدا است. اگر ولی فقیه نباشد، اسلام به درد نمیخورد. میشود شبیه فرقههای انحرافی که راه را اشتباه رفتند.
امیر رضا
بعضی آدمها مثل فرشته هستند. نمیمانند و میروند. بعضیها درکشان میکنند و بعضیها نه.
S.A.H
مرحوم آیتالله مجتهدی تهرانی که از علمای تهران بودند، نقل کردند: شبی در نجف بعد از اتمام نماز جماعت پشت سر آیتالله مدنی و خلوت شدن مسجد ناگهان دیدم آقای مدنی شروع به گریستن کرد!
چون به من اظهار لطف داشتند، به خودم جرأت دادم و علت گریهٔ ناگهانی ایشان را پرسیدم.
ایشان فرمودند: بعد از نماز یک نفر امام زمان (عج) را دیده است که به او فرمودهاند: «ببین این شیعیان بعد از نماز بلافاصله به سراغ کارهای خود رفتند و هیچ کدام برای فرج من دعا نکردند!»
من هم تا این را شنیدم متأثر شدم و گریستم.
آیتالله مجتهدی فرمودند: بعدها دقت کردم و متوجه شدم امام زمان (عج) این گلایه را به خود ایشان (شهید مدنی) گفته بودند!!!
کاربر ۱۵۴۵۹۴۷
برادر، بدون تأمل بپاخیز که او در انتظار توست. حرکت کن. قدمی به جلو بگذار. به یاری دین خدا بشتاب. سرزمینهای خدا را که شیاطین در آن نفوذ کرده اند نجات ده. به پاخیز و تند و تیز حرکت کن...
امیر رضا
علیعباس به این جلسات خیلی علاقه داشت. او همیشه دوستانش را به انس با قرآن و حضور در جلسات قرآنی دعوت میکرد و میگفت: به برکت قرآن است که انسان راه درست را پیدا میکند. به برکت این جلسات است که تفکر انقلابی پیدا میکند.
امیر رضا
بارها دیدهام که برخی دوستان، از اینکه فرزندشان اهل مسجد نیست و به راههای انحرافی کشیده شده گله میکنند، من هم از این دوستان سؤال میکنم که در زمان نوجوانی فرزندتان، چقدر او را با خودتان به جلسات دینی و قرآنی بردید؟ چقدر همراه او به مسجد رفتید؟
جواب اکثر این افراد منفی است.
مرتضی ش.
از امام صادق (ع) روایت داریم: ما افرادی را که عاشقشان شویم یک گلی به آنها میدهیم به نام نسیان (گل فراموشی)
وقتی شخص گل را بو میکند مدهوش میشود و فقط خدا و اهل بیت: را میخواهد. اینها پیروان سیدالشهدا (ع) هستند.
ش ع ب
بندهٔ من به حقی که تو بر من داری من دوستت میدارم. تو هم به حقی که بر تو دارم دوستم داشته باش که هیچ دوستی بهتر از دوستی من و تو نیست.
ش ع ب
از علیعباس یادداشتهایی با قلم نازنین خودش دارم که چند حدیث قدسی را نوشته است:
پروردگار عالم میفرمایند: اگر آنهایی که به من پشت کردهاند میدانستند چطور چشم به راهشان نشستهام و چطور اشتیاق برگشتن آنها را دارم، از شوق من میمردند و بندبند بدنشان جدا میشد.
بندهٔ من به حقی که تو بر من داری من دوستت میدارم. تو هم به حقی که بر تو دارم دوستم داشته باش که هیچ دوستی بهتر از دوستی من و تو نیست.
باز در نوشتههایش این بوده که حدیثی از امام باقر (ع) نوشته: از جمله اوقات شریف، مابین طلوع فجر تا طلوع صبح است.
بهشتی
گوش میکرد برای خدا، نصیحت میکرد برای خدا، کمک میکرد برای خدا، احترام میکرد برای خدا و...
خلاصه همهٔ کارهایش برای رضای خدا بود.
مرتضی ش.
دیده بودم وقتی صدای اذان بلند میشد، او اولین فردی بود که میرفت وضو میگرفت و به استقبال نماز و مسجد میرفت. به نماز جماعت اهمیت زیادی میداد.
مرتضی ش.
خدایا مرا در صف شهیدان قرار ده و توفیقی عطا کن تا هر چه زودتر جانم را نثار درگاهت گردانم.
ش ع ب
آن زمان دوشنبه و پنجشنبه شهدا را خاکسپاری میکردند و ما باید قبل از پنجشنبه به پدر اطلاع میدادیم. از طرفی با توجه به عشق و علاقهٔ پدر به علیعباس میترسیدیم اتفاقی برایش بیفتد.
به حاج آقا منصوری، مسئول بسیج عشایر، و چند نفر از دوستان گفتیم بیایند و به پدر اطلاع دهند.
آنها آمدند اما کسی جرأت نداشت که این خبر ناگوار را بدهد. وقتی بعد از مقدمهچینی خبر را به پدر دادند، این پیرمرد باتقوا گفت: پسرم فدای امام حسین (ع).
حسین
ما از علما شنیده بودیم که در حدیثی آمده: مردم را با وسیلهای به غیر از زبان خودتان به سوی خدا دعوت کنید. و این دوست ما اینگونه بود. هر کس با او سلام و علیک میکرد، با خوشرویی این شخص مواجه میشد.
تأثیر رفتار او به طور غیر مستقیم همه را جذب میکرد. علاوه بر اینها او از شاگردان ممتاز کلاس بود. معلمها خیلی او را دوست داشتند.
او نظم و آراستگی خاصی در چهره داشت؛ موهای مرتب، لباسهای تمیز و... هیچ گاه او را نامرتب ندیدیم.
نامش را از بغل دستیام پرسیدم. گفت: علیعباس حسینپور.
مرتضی ش.
نکتهٔ جالب دیگری که داشت این بود؛ عباس وقت اضافه نمیخواست. همیشه برای کارهایش برنامهریزی داشت. وقتش اصلاً تلف نمیشد، عمرش کوتاه و پربرکت بود.
مرتضی ش.
دنبال این نبود که خودش را مطرح کند، کارهایش فقط به خاطر خدا بود.
مرتضی ش.
اگر به علیعباس میگفتن دم در بایست و کفش جفت کن، اصلاً ناراحت نمیشد و کفش جفت میکرد.
مرتضی ش.
او خدا را میدید.
مرتضی ش.
همیشه کلمهٔ یا علی روی زبانش بود.
مرتضی ش.
همیشه کلمهٔ یا علی روی زبانش بود.
مرتضی ش.
همیشه کلمهٔ یا علی روی زبانش بود.
مرتضی ش.
دیده بودم وقتی صدای اذان بلند میشد، او اولین فردی بود که میرفت وضو میگرفت و به استقبال نماز و مسجد میرفت. به نماز جماعت اهمیت زیادی میداد.
مرتضی ش.
دیده بودم وقتی صدای اذان بلند میشد، او اولین فردی بود که میرفت وضو میگرفت و به استقبال نماز و مسجد میرفت. به نماز جماعت اهمیت زیادی میداد.
مرتضی ش.
ارادت خاصی به ائمهٔ اطهار ۸ داشت
✔︎𝑎𝑚𝑖𝑟𝑚𝑎ℎ𝑑𝑖❥︎
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان