بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عارفانه | طاقچه
تصویر جلد کتاب عارفانه

بریده‌هایی از کتاب عارفانه

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۹از ۱۰۱۵ رأی
۴٫۹
(۱۰۱۵)
چهل روز گناه نکنید. مطمئن باشید که گوش و چشم شما باز خواهد شد.
.
اگر سه روز مراقبه و محاسبه‌ی اعمال را انجام دهید حتماً به شما عنایاتی می‌شود.
.
نکند که آخر کار دست خالی از این ویرانه برویم و راهی سفر شویم. نکند اصلاً ندانیم که برای چه آمده بودیم.
"Shfar"
یک بار در عالم رؤیا بهشت را با همه‌ی زیبایی‌هایش دیدم. نمی‌دانی چقدر زیبا بود. دیگر دوست نداشتم بمانم. برای همین با سرعت به سمت بهشت حرکت کردم. احمد ادامه داد: اما هر چه بیشتر می‌رفتم مسیر عبور من باریک و باریک‌تر می‌شد! به طوری که مانند مو باریک شده بود. من حس کردم الان است که از این بالا به پایین پرت شوم. آنجا بود که حدس زدم این باید صراط باشد؛ همان که می‌گویند از مو باریک‌تر و از شمشیر تیزتر خواهد شد. مانده بودم چه کنم! هیچ راه پس و پیش نداشتم. یک‌دفعه یادم افتاد که خدا به ما شیعیان، اهل بیت علیهم‌السلام را عنایت کرده. برای همین با صدای بلند حضرات معصومین را صدا زدم. یک‌باره دیدم که دستم را گرفتند و از آن مهلکه نجاتم دادند.
S
تا می‌توانی دقت کن که گناه نکنی، تا می‌توانی مراقب اعمالت باش. آن‌وقت خواهی دید که همه‌ی زمان و مکان در خدمت تو خواهند بود.
.
حضرت زهرا (س) در حدیث زیبایی می‌فرمایند: کسی که عبادت خالصانه‌اش را به سوی خدا بفرستد خداوند بهترین مصلحتش را به سوی او فروخواهد فرستاد.
آقای میم
هیچ گاه خودش را برتر از بقیه نمی‌دانست
مستاجر
برای دقایق عمرش برنامه داشت.
مستاجر
حاج آقای حق‌شناس چندین بار می‌فرمودند: «در اوایل دوران درس و تحصیل، به ناراحتی سینه دچار شده بودم، حتی گاه از سینه‌ام خون می‌آمد. سل، مرض خطرناک آن دوران بود. و بیماری من احتمال سل داشت. دکتر و دارو هم تأثیر نمی‌کرد. یک روز تمام پس‌انداز خود را که از کار برایم باقی مانده بود صدقه دادم. شب‌هنگام در عالم رؤیا حضرت ولی عصر (عج) را زیارت کردم، و به ایشان متوسل شدم. ایشان دست مبارک را بر سینه‌ام کشید و فرمودند: این مریضی چیزی نیست، مهم مرض‌های اخلاقی آدم است، و اشاره به قلب فرمودند. خلاصه مریضی برطرف شد.
S
همیشه خوبی‌های افراد را در جمع می‌گفت؛ مثلاً اگر کسی چندین عیب و ایراد داشت اما یک کار خوب نصفه‌نیمه انجام می‌داد، همان مورد را در جمع اشاره می‌کرد. همیشه مشغول تقویت نقاط مثبت شخصیت بچه‌ها بود.
آقای میم
«مؤمن سنگینی معصیت را چون کوه اُحد بر روی شانه‌های خود حس می‌کند.»
مستاجر
نگاه کن ببینی حرفی که می‌زنی آیا نفعی دارد یا نه؟!
حــق پرســت
با احمد آقا و چند نفر از بچه‌های مسجد راهی بهشت زهرا (س) شدیم. همیشه برنامه‌ی ما به این صورت بود که سریع از بهشت زهرا (س) برمی‌گشتیم تا به نماز جماعت مسجد امین‌الدوله برسیم. اما آن روز دیر راه افتادیم. گفتیم: نماز را در بهشت زهرا (س) می‌خوانیم. به ابتدای جاده رسیدیم. ترافیک شدیدی ایجاد شده بود. ماشین در راه‌بندان متوقف شد. احمد نگاهی به ساعتش کرد. بعد در باره‌ی نماز اول وقت صحبت کرد اما کسی تحویل نگرفت! احمد آقا از ماشین پیاده شد! بعد هم از همه‌ی معذرت‌خواهی کرد! گفتیم: احمد آقا کجا می‌ری؟! جواب داد: این راه‌بندان حالاحالاها باز نمی‌شه، ما هم به نماز اول وقت نمی‌رسیم. من با اجازه می‌رم اون سمت جاده، یک مسجد هست که نمازم رو می‌خوانم و برمی‌گردم مسجد! احمد آقا باز هم معذرت‌خواهی کرد و رفت. او هر جا که بود نمازش را اول وقت و با حضور قلب اقامه می‌کرد. در جاده و خیابان و... فرقی برایش نمی‌کرد. همه جا ملک خدا بود و او هم بنده‌ی خدا.
S
کمی بالا بیایید، بیایید تا ببینید آنچه دیدنی است! چرا به این ویرانه دل خوش کرده‌اید؟ چرا؟
F313
در انتهای مسجد امین‌الدوله یک فرورفتگی در دیوار وجود داشت که از دید نمازگزاران دور بود. آنجا یک نفر می‌توانست نماز بخواند. احمد آقا بیشتر به آنجا می‌رفت و از همان‌جا به جماعت متصل می‌شد. یک بار وقتی احمد آقا نماز را شروع کرد به آنجا رفتم و در کنارش مشغول نماز شدم. دقایقی بعد از این کار خودم پشیمان شدم! احمد آقا بعد از اینکه نماز را شروع کرد به شدت منقلب شد. بدنش می‌لرزید. گویی یک بنده‌ی حقیر در مقابل یک سلطان با عظمت قرار گرفته. نماز احمد آقا آن‌گونه بود که ما از بزرگان دین شنیده بودیم. او در نماز عبد ذلیل در مقابل پروردگار جلیل بود. و اگر ایشان در زندگی به مراتب بالای کمال رسید، به دلیل همین افتادگی در پیشگاه پروردگار بود.
S
با من حرف نمی‌زند
🍃🌷🍃
وقتی که خواستی از کسی طرفداری کنی خوب او را بشناس و کارهایش را خوب درک کن. بعداً از او طرفداری کن.
.
باید گفت انسانی که در اوج بندگی خدا قرار دارد. جوانی که با گناه و معصیت میانه‌ای ندارد. و شخصی که به خاطر خدا از لذات دنیا گذشته است، یقیناً مراتب کمال را یکی پس از دیگری طی خواهد کرد. کسی که صبح هر روز بعد از نماز جماعت دعای عهد را ترک نمی‌کند. هر جمعه با مشقت بسیار دعای ندبه را برگزار می‌کند، کسی که به خاطر جشن نیمه‌ی شعبان بسیار تلاش می‌کند، همیشه برای نوجوانان از مولایش و امام زمانش می‌گوید، این شخص حسابش با بقیه فرق دارد. او اگر برای ما از باطن عالم و حقیقت اعمالمان می‌گفت بلافاصله ادامه می‌داد: این‌ها را می‌گویم که شما هم بالا بیایید. نه اینکه به این دنیای ظلمانی دل خوش کنید و خود را از فیض بزرگ عالم محروم کنید.
S
من یک نیمه‌شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. حضرت آقای حق‌شناس مکثی کردند و ادامه دادند: من دیدم یک جوان در حال سجده است، اما نه روی زمین!! بلکه بین زمین و آسمان مشغول تسبیح حضرت حق است!! حاج آقا حق شناس درحالی‌که اشک در چشمانشان حلقه زده بود ادامه دادند: من جلو رفتم و دیدم همین احمد آقا مشغول نماز است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت: تا زنده‌ام به کسی حرفی نزنید.
S
احمد آقا برخی از داشته‌های درونی خود را روی کاغذ می‌آورد تا یادگار بماند و به تعدادی از دوستان رازدار خود بیان می‌کرد تا شاید آن‌ها هم حرکتی کنند. گاهی اوقات که پاره‌ای از عنایات الهی را برای دوستان خاص خود می‌گفت بلافاصله تأکید می‌کرد: تا زنده هستم برای کسی نگویید! یعنی معلوم است که این احمد آقا از گفته‌های خود چیزی نمی‌خواهد جز رشد دیگران. می‌خواست راه سفر به سوی خدا برای دوستان ناممکن جلوه نکند. و دیگران به خاطر سختی‌های راه و زمانه ناامید نشوند. و بدانند که راه رسیدن به محبوب همیشه باز است.
S
کسی که عبادت خالصانه‌اش را به سوی خدا بفرستد خداوند بهترین مصلحتش را به سوی او فروخواهد فرستاد.
F313
پیکر شهید را داخل قبر گذاشتند و لحد را چیدند. شخصی که آخرین لحد را گذاشت، و بیرون آمد، رنگش پریده بود! پرسیدم: چیزی شده؟! گفت: وقتی آخرین سنگ را عوض کردم ناگهان بوی عطر فضای قبر را پر کرد. باور کنید با همه‌ی عطرهای دنیایی فرق داشت!
ثنا
تا می‌توانی مراقب اعمالت باش.
مستاجر
مثال می‌زد که خداوند به برخی از سالکان طریق و انسان‌های وارسته عنایاتی مانند چشم برزخی و یا طی‌الارض عطا کرد. اما آن‌ها با تضرع از خداوند خواستند که این مسائل را از آن‌ها بگیرد! چون این‌ها نشانه‌ی کمال انسان نیست! احمد آقا می‌گفت: بزرگان ما علاقه دارند زندگی عادی مانند بقیه مردم داشته باشند. یادم هست می‌گفت: همین طی‌الارض که برخی آرزوی آن را دارند از اولین کارهایی است که یک مؤمن می‌تواند انجام دهد اما اهل سلوک همین را هم از خدا نمی‌خواهند!
S
در عبادتی که در آن تفکر نباشد خیری نیست...
حــق پرســت
نکته‌ی قابل توجه برای من این بود که وقتی ما در شرایط عادی هستیم حضور قلب در نماز نداریم. یا اگر مشغله‌ی فکری داشته باشیم، دیگر حواسی برای ما نمی‌ماند. یا اگر کار اجرایی به عهده‌ی ما واگذار شود، که دیگر هیچ! کاملاً حواس ما در نماز پرت می‌شود. احمد آقا عارفی وارسته بود که نمازهایش بوی ملاقات با پروردگار می‌داد. معمولاً چنین انسان‌هایی یا از جامعه فاصله می‌گیرند. یا اگر وارد جامعه و مسجد شوند، خود را درگیر هیچ کاری نمی‌کنند تا حضور قلب داشته باشند. بارها از این عارف‌نماها دیده‌ایم که فقط سجاده و عبای خود را می‌شناسند و دیگر هیچ... اما این شاگرد وارسته آیت‌الله حق‌شناس درس ایمان و عمل را از استادش فراگرفته بود. او سخت‌ترین کارهای اجرایی مسجد را بر عهده داشت و در عین حال، روزبه‌روز بر معنویتش افزوده می‌شد!
S
اگر برای خدا کار کنید و اخلاص داشته باشید، چشمه‌های حکمت الهی به سوی شما جاری می‌شود.
F313
آگاه باشید در عبادتی که در آن تفکر نباشد خیری نیست...
F313
تا می‌توانی دقت کن که گناه نکنی، تا می‌توانی مراقب اعمالت باش. آن‌وقت خواهی دید که همه‌ی زمان و مکان در خدمت تو خواهند بود.
F313
مسئول دسته ما رو به من کرد و گفت: دوست داری شهید بشی؟ گفتم: هرچی خدا بخواد. من اومدم که وظیفه‌ام رو انجام بدم. گفت: پس هیچی، مطمئن باش شهید نمی‌شی. برای شهادت باید التماس کرد. کسی همینطوری شهید نمی‌شه.
حــق پرســت

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان