انسان معاصر در جهانی زندگی میکند که زیبایی در آن در حال محو شدن است و در آن دیگر خبری از خلق شاهکارهای بزرگ هنری نیست، آثار نفسگیری که انسان را از روزمرگیهایش رها بسازد، ساحت دیگری را پیش چشمانش بگشاید تا، به بیان شوپنهاور، بتواند «برای یکآن به مافوق تمامی امیال و اضطرابات» صعود کند و «از دست خویش خلاص» شود
niloufar.dh
اسکروتن نشان میدهد که چگونه نقاشی، موسیقی، ادبیات، طبیعت، و شکلوشمایل انسانی با تکریم و تقدس زیبایی در خلال سدهها تجربه و انکشاف زیبایی را به مجرای زندگی روزمرهٔ انسان وارد ساختند، مایهٔ تسکینش شدند و احساس در خانه بودن را به انسان بخشیدهاند.
niloufar.dh
اسکروتن، در سرتاسر کتابش، بارها و بارها به این ادعا بازمیگردد که زیبایی نه امری ذهنی بلکه ارزشی واقعی و همهشمول است که در طبیعت عقلانی انسان ریشه دارد و در شکل بخشیدن به عالم انسانی نقشی ضروری ایفا میکند
niloufar.dh
تازه در جریان انکشاف و تجربهٔ زیبایی است که انسان به خاطر میآورد از جای دیگری آمده است، درست شبیه لحظاتی که در مکان مقدسی حضورِ امری استعلایی را حس میکند. انسان در جریان چنین انکشافی و در حضور زیبایی قادر به درک حقیقت وجود میشود.
niloufar.dh