
بریدههایی از کتاب منتظر
نویسنده:گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
انتشارات:انتشارات شهید ابراهیم هادی
دستهبندی:
امتیاز
۴.۹از ۵۰ رأی
۴٫۹
(۵۰)
تا میتوانیم به یاد امام زمان (عج) باشیم. چطور وقتی تشنه هستیم به دنبال آب میرویم، سعی کنیم حتی به اندازه یک لیوان آب خوردن به یاد امام زمان (عج) باشیم.
علی
میگفتند که حداقل هر نیم ساعت یک بار سلامی به امام زمان (عج) دهید، یک صلواتی برای ایشان بفرستید.
این را از زبان آقای بهجت (ره) نقل کردند. بعد گفتند: کمکم میبینید وابسته و دیوانه آقای خودتان شدید.
فاطمه :)
اگر یکبار صدای امام زمان (عج) را بشنوید دیگر هیچ چیزی جز امام زمان (عج) برای شما لذت بخش نخواهد بود و زندگی شما تغییر خواهد کرد.
مقدامة
سر قبر شهید علی (مهران) بلورچی که از شاگردان آیت الله حقشناس و در نوجوانی راههای سیر و سلوک را طی کرده بود رفتم.
کاربر ۸۶۸۱۰۰۷
استاد چطوری میشه تو مسیر درست حرکت کرد، وقتی بند تعلقات دنیایی هست. گفت: «یاعلی بگو، به خدا توکل کن. بگو خدایا من میخوام دوستت باشم، خودش کمک میفرسته.»
مقدامة
همیشه میگفتند برای ارتباط با امام زمان (عج) پله پله شروع کنیم. بعضیها از اول خودشون رو به تکالیف سخت میاندازند و زود به جاده خاکی میزنند، ولی اگر به آقامون عشق داشته باشیم و یاد آقا رو تو تمام مراحل زندگی داشته باشیم و به کار ببریم، از همین کارهای به ظاهر ساده و کوچک اگه شروع کنیم، یکباره متوجه میشیم که انس و خلوتی با آقا پیدا کردیم و محبتی ایجاد میشه و بعد برایمان انجام بعضی از تکالیف سخت نیست.
فاطمه :)
پدر میدید من به اسم نماز، داخل اتاق میروم و نماز نمیخوانم، اما حرفی نمیزد. شاید اگر من جای پدر بودم اینگونه برخورد نمیکردم.
هیچگاه دست روی من بلند نکرد. با اینکه پسر خیلی شری بودم، اما تمام روشهای غیر مستقیم را به روی من امتحان کرد.
من را به جلسات شهدا و یا سخنرانی میبرد در حالی که صورتم را تیغ زده بودم و تیشرت آستین کوتاه و شلوار لی میپوشیدم و گردنبند به گردن داشتم.
a.b
یکبار استاد گفت: اگر امام زمان (عج) را پیدا کنید، دیگر به دنبال هیچ چیزی در این دنیا نخواهید رفت.
مقدامة
میگفتند: برای حرکت کردن باید عاشق شد. با امام این زمان (عج) حرف زد، نجوا کرد و...
مقدامة
حتی وقتی مشغول کارهای شخصی هستیم، هر چند ساعت یکبار به آقا سلام بدهیم، این توجه کردنها محبت و عشق میآورد و راه انسان را باز میکند.
مونا
جلسهای داشتیم با برخی مسئولین مختلف دانشگاه. موضوع جلسه در مورد مقدمات همایشی با عنوان «از حماسه حسینی تا قیام مهدوی» بود. هرکسی برای بهتر برگزار شدن همایش مورد نظر طرحی داد.
آنجا استاد گفت: اگر قرار است ما برای امام زمان (عج) این همایش را برگزار کنیم، خودمان باید بیش از بقیه به فکر حضرت باشیم.
بیایید به هم قول دهیم هر شب دو رکعت نماز برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت بخوانیم و این روند را ادامه دهیم.
همه قبول کردند و به همدیگر قول دادند. من برخی اعضای جلسه را میشناسم که چندین سال است به این عهد با دکتر وفادارند.
دکتر همان روز به من گفت: ارتباط ما با امام زمان (عج) اگر صحیح باشد، در سختترین مشکلات ما را یاری میدهد.
محمدمتین
اگر میگفت کاری را انجام ندهم، حتماً روش جایگزین برایم مشخص میکرد. در روش تربیتی پدر، عصبانیت و تحکم جایی نداشت.
آنقدر با شیوه محبت پیش رفت تا سرانجام مرا از کارهای اشتباهم شرمنده نمود و به سوی مسیر درست هدایت کرد.
پدر، درست همان کاری را کرد که خداوند با بندگانش انجام میدهد. یعنی استفاده از ابزار محبت.
a.b
ساعتی بعد یکدفعه دیدم کسی روی من افتاده و میخواهد مرا خفه کند. آمدم بلند شوم، دیدم اجازه نمیدهد! به زور از جا بلند شدم و خواستم به سمت در بدوم که یکی زیر پای من زد!
هیچکس اطراف من و عباس آقا نبود، ولی مرتباً ما را میزدند.
ما تلاش کردیم از آن کلبه بیرون بیاییم اما نمیشد، احساس میکردم گروهی از اجنه ما را میزنند!
همانجا توسل به امام زمان (عج) کردم. یقین داشتم که اگر از آنجا بیرون نیاییم هر دوی ما خواهیم مرد. تا پاشنه در جلو آمدیم. میخواستیم فرار کنیم اما آنها ما را به سمت داخل میکشیدند.
UNKNOWN.........
وقت خداحافظ که گفتم گریه کردم
خواندم دعا و باز هم من گریه کردم
کاربر ۸۶۰۰۳۳۷
پدر مرا به جلساتی که دعوت شده بود میبرد و هیچ وقت نمیگفت که وجود من، آبرویش را میبرد. برعکس مرا با افتخار به دوستانش معرفی میکرد!
در این جلسات صحبتهایی میکرد که روی مردم بسیار تأثیر داشت، اما من کاملاً بیتوجه بودم.
محبت پدر تا آنجا بود که هر بار وارد خانه میشد مرا در آغوش میگرفتم و میبوسید. همیشه هوای مرا داشت، اگر من پول احتیاج داشتم دریغ نمیکرد.
a.b
میگفتند: مبادا به اسم خدا و... هر جایی بروید و سر هر کلاسی بشینید. کلید رسیدن به خدا از مسیر تشیع و شریعت میگذرد ولاغیر.
مقدامة
استاد همیشه میگفت: رفقا، هر کاری میکنید و مشغول هرکاری بودید، به آقا امام زمان (عج) سلام بدهید، در همه حالات با امام حرف بزنید. تمام حرفتان را به امام زمان (عج) بگویید.
هر موقعی ناراحت هستید و گرفتار شدید بنشینید و با وضو با امام زمان (عج) حرف بزنید.
مونا
استاد میگفت: هر گناهی که میکنید تیری هست که به امام زمان (عج) اصابت میکنه. یکبار گفت: شیعه باید حداقل در شبانه روز ۲۰ دقیقه به امام زمان (عج) فکر کند.
مونا
من و آقا محمود چندین سال در یک اتاق ۱۲ متری زندگی کردیم! سرویسها و آشپزخانه هم در داخل حیاط به صورت مشترک بود.
UNKNOWN.........
یکی دو بار مصرع اول را خواندم ولی مصرع دوم یادم نیامد. همانجا توسل به امام زمان (عج) پیدا کردم. خیلی ضایع بود که در برنامه زنده آن مصرع شعر را نخوانم.
درست در همان لحظه که توسل پیدا کردم، یک کامیون بوق زد و از ماشین ما سبقت گرفت، دیدم پشت کامیون همان شعر به صورت کامل نوشته شده و من آن را خواندم!
UNKNOWN.........
میگفتند: از صفات و اسماء الهی بهره بگیریم. عرفا در اثر سیر و سلوک به این نتیجه رسیدند و خیلی راحت در اختیار ما گذاشتند و حیف است که ما از آنها بگذریم.
به عنوان مثال ذکر «یا لطیف» بعد از نماز صبح. خواندن زیارت آل یاسین و ذکر یونسیه، زیاد صلوات فرستادن. خواندن سوره توحید قبل از خواب و سوره قدر و گریه بر فراغ امام زمان (عج) و... مؤثر است. خلاصه اینکه رفتار و گفتار ما باید امام زمانی باشد.
همانطور که معصومین فرمودند: برای ما زینت باشید و باعث سرشکستگی و خجالت ما نباشید.
میگفتند: اسم آقا را زیاد ببرید که خود این اسم باعث نورانی شدن جسم و روحتان میشود.
محمدمتین
برای افرادی مثل من که خواندن نماز شب و مستحبات، کار شاق و سخت به حساب میآمد گفتند: هر موقع از شب بیدار شدی و چشم باز کردی، کافیه به آقا بگویی دوستش داری و بعد بخوابی، بعد از مدتی بیدار شدی به آقا سلام بده: السلام علیک یا اباصالح، مرحله بعد در بستر بلند شو و بنشین و سلام را بده و دوباره بخواب. بعد بلند شو بایست و دست ادب بر سینه بگذار و سلام بده.
دفعه بعد وضو بگیر و سلام بده. بعد از یک مدت که گذشت دو رکعت مثل نماز صبح بخوان و از خدا طلب یاری کن که این محبت و عشق به حجت و ولی خودش را بیشتر کند. یکباره به خودت میآیی و متوجه میشوی که با چه شور و شوق و عشقی، نیمههای شب برای ارتباط با خدا و صاحب الزمان بیدار میشوی.
محمدمتین
شب و روز مرتب به آقا سلام بدهیم و از آقا بخواهیم برای ما دعا کند. گوش ما سنگین است که دعای آقا را نمیشنویم.
حتی وقتی مشغول کارهای شخصی هستیم، هر چند ساعت یکبار به آقا سلام بدهیم، این توجه کردنها محبت و عشق میآورد و راه انسان را باز میکند.
البته راههایی هم دارد، من احساس میکنم ذکر و کاری که بتواند انسان را به ملاقات حضرت برساند، که لااقل سربازی برای حضرت باشیم، از مسیر امامرضا (ع) هموار میشود.
مرحله بعد قبول دعوت و حواله دیدار است که حس میکنم از سوی امام حسین (ع) صادر میشود.
کاربر ۸۹۰۴۷۴۲
اگر به آقامون عشق داشته باشیم و یاد آقا رو تو تمام مراحل زندگی داشته باشیم و به کار ببریم، از همین کارهای به ظاهر ساده و کوچک اگه شروع کنیم، یکباره متوجه میشیم که انس و خلوتی با آقا پیدا کردیم و محبتی ایجاد میشه و بعد برایمان انجام بعضی از تکالیف سخت نیست.
ali mirza
پدر، درست همان کاری را کرد که خداوند با بندگانش انجام میدهد. یعنی استفاده از ابزار محبت.
مونا
من امتحان کردهام. یقین کردهام که این شربت دوای دردهاست، حلّال مشکلات است، لذا میگویم کمی در این مسیر قدم بردارید. اگر هم شربت را نخوردید لااقل کمی بچشید، تلاش کنید، تا دیر نشده، تلاش کنید.
چشم بر هم بزنیم زندگی تمام میشود و ناکام میشویم.
z.mir
استاد آن زمان که رئیس دانشگاه، مدرک دکترایت را نداد، زمانی که از روابط عمومی اخراجت کرد، من تازه وارد جامعه شده و فهمیدم انسان بودن سخت است.
UNKNOWN.........
نقل مجروحیتش در کمین کومله و پرواز روحش و از سردخانه برگشتنش را در حضور حضرت آقا تعریف کرد و از رسانه ملی پخش شد. برنامههای زیادی در مورد انتظار از استاد پخش شد.
UNKNOWN.........
پا گذاشتن بر روی نفس، خیلی انسان را بالا میبرد. زحمت بکشید، ولی یکبار لبخند امام زمان (عج) به همه این سختیها میارزد.
اگر با کسی اختلافی دارید بروید و از او حلالیت بطلبید. کفش او را جفت کنید. نفس خود را بشکنید تا بتوانید به جایی برسید.
مرحوم حاج اسماعیل دولابی کسی بود که بارها خدمت حضرت رسیده بود. ایشان توصیه میکرد و میگفت: به حضرت بگویید امروز به من سخت گذشت، شما به ما کمک کنید، آنقدر به فکر مولایتان باشید تا دست عنایت حضرت را بر روی سر خود احساس کنید.
به آقا بگویید خیلی دل ما خراب است، از بس که مشغول دنیا و غفلت شدهایم.
مرتب بگویید: «المستغاث بک یا صاحب الزمان» باور کنید یک نگاه و یک عنایت آقا به تمام دنیا میارزد...
محمدمتین
استاد همیشه میگفت: رفقا، هر کاری میکنید و مشغول هرکاری بودید، به آقا امام زمان (عج) سلام بدهید، در همه حالات با امام حرف بزنید. تمام حرفتان را به امام زمان (عج) بگویید.
هر موقعی ناراحت هستید و گرفتار شدید بنشینید و با وضو با امام زمان (عج) حرف بزنید.
استاد تلاش میکرد از ما آدم حسابی بسازد و ما چقدر خوشبخت بودیم که استاد اینگونه برای ما زحمت میکشید.
وقتی از امام زمان (عج) حرف میزدند با تمام وجود برای ما سخن میگفتند، استاد راه را رفته بود و نتیجه این مسیر را دیده بود، برای همین اصرار میکرد که ما هم در این مسیر قدم برداریم. هرچند خیلی از ما اینگونه نشدیم.
محمدمتین
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان
