دریدا در آغاز مقاله هشدار میدهد که ساختارگرایی تنها یک مکتب گذرای فکری یا مرحلهای معیّن در تاریخ نقد ادبی نیست، بلکه «حیرتی ناشی از زبان بهمثابهٔ منشأ تاریخ، ناشی از خود تاریخیت» است. از همینروست که دریدا در عین اینکه بیتوجهی ساختارگرایی به «نیرو» را میپذیرد، آن را ناشی از تنش درونی خود نیرو در مرحلهٔ افول آن میداند. «آنگاه که دیگر نیرویی برای درک نیرو در درونش نداریم، یعنی نیرویی برای آفریدن صورت، [خودِ] صورت مسحورکننده میشود. از همینروست که نقد ادبی در هر عصری ماهیتاً و حتماً ساختارگراست»
Saman Parnak
مفاهیم تساوی، اینهمانی، کل و جزء، کثرت و وحدت در تحلیل نهایی از طریق اصطلاحات منطق صوری درک نمیشوند. اگر این مفاهیم بهطور پیشین صورتهای مثالی محض بودند، تن به هیچ تعریفی نمیدادند؛ هر تعریفی در واقع امر مستلزم تعیّنی انضمامی است. این تعیّن انضمامی نمیتواند حاصل شود مگر از طریق عمل تقویم عملی این منطق صوری... یک «صورت» منطقیِ تقویمشده را نمیتوان بدون عیان کردن کل تاریخ قصدی تقویم آن دقیقاً تعریف کرد... در غیر این صورت مفاهیم منطقی نامعقول و در عملیات انضمامی غیرقابل استفاده خواهند بود...
Saman Parnak
مثالیتشسوم شخصدیگر فقط مثالیت بیان یا مثالیت محتوای قصدی نیست
Saman Parnak