بریدههایی از کتاب آخریننامه: آخرین نامههای عارفانه و عاشقانه از شهدا
۵٫۰
(۶)
اگر خداوند متاع وجود تو را خریدنی بیابد، هر کجا که باشی و در هر زمان، تو را در جمع اصحاب کربلا به بهشت خاص خویش فراخواهد خواند.
چڪاوڪ
خدا کند که پست و مقام پستمان نکند....
چڪاوڪ
وقتی حسین (ع) تنهاست چه جای ماندن و چه جای درنگ خواهد بود.
چڪاوڪ
چه لذتی دارد در بینالحرمین باشی و ندانی رو به کدام سو افکنی. از یک سو عباس است و از سوی دگر حسین (ع)
چڪاوڪ
شعور دوستیمان باید حفظ شود.
چڪاوڪ
انشاءالله خداوند به ما توفیق دهد که گناه نکنیم مخصوصاً توجیه و تفسیر گناه.
چڪاوڪ
خدا کند که پست و مقام پستمان نکند....
وهب حسینی
پروردگارا، دانایی تو به احوال من، مرا از بیان حاجاتم بینیاز کرد و کَرَم تو کافی است از اینکه از تو تقاضا کنم.
خدایا این عزت مرا بس که بندهی تو باشم و این افتخار مرا بس که تو پروردگار من باشی. تو آنگونه هستی که من دوست دارم و مرا آنگونه ساز که تو دوست داری.
چڪاوڪ
چه لذتی دارد در بینالحرمین باشی و ندانی رو به کدام سو افکنی. از یک سو عباس است و از سوی دگر حسین (ع)
آنجا بود که فهمیدم رو به جلو که میروی از پشت سرت فارغ نشو! کاش تکرار میشد
💚💜F.T.M.H💜💚
فراموش نکن انسانی در این دنیا موفق است که اهل عمل باشد. یعنی اگر علم پیدا کرد، حتماً باید عمل کند و اگر عمل کند، پلهی بعدی را بالا میرود و اگر اهل عمل نباشد، در مکان خودش باقی میماند.
چڪاوڪ
خدایا ما که به آن حد نرسیدیم تا بتوانیم دین خود را به طور کامل پاس داریم، پس به ما بینش و آگاهی ده تا بیشتر خود را بشناسیم و در راه تو بیشتر حرکت کنیم.
چڪاوڪ
خدایا! معرفتمان ده که بس بیمعرفتیم. صبرمان ده که بسیار عجولیم. بصیرتمان ده که ببینیم آنچه نادیدنی است.
کورمان کن که نبایستهها را نبینیم و جز تو منظر نظر نباشد.
بینشی عطا کن که اهل ثمر شویم.
و فکری ببخش تا به عظمتت پی ببریم و معرفتی یابیم.
دستی ببخش تا دستگیر باشد، و جز تو به سوی کسی دراز نشود.
قدمی عطا کن که در راه تو بپیماید. و قدرتی که در خدمت تو باشد.
چڪاوڪ
امروز مسجدی بودن و نماز خواندن کفایت نمیکند و برای اثبات ایمان خود باید جهاد را سرلوحهی زندگی خود قرار دهیم.
چڪاوڪ
چه شیرین است در ایام محرم به سوی خدا شتافتن و چه خوش آینه است در ایام سوگواری ابا عبدالله (ع) جان را به جانآفرین تسلیم کردن.
💚💜F.T.M.H💜💚
تفکر، تفکر، تفکر را فراموش نکنید.
چڪاوڪ
خدا گفته احسان کنید و چون امری را خدا دوست دارد حتماً باید انجام دهیم...
چڪاوڪ
اصولاً آزادی به تنهایی معنا ندارد، باید همهی مظاهر انسانی اعم از معنوی و مادی را در نظر گرفت.
چڪاوڪ
خدایا! هدایتم کن، زیرا میدانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.
خدایا! هدایتم کن تا ظلم نکنم، زیرا میدانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.
خدایا! نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.
چڪاوڪ
او با اخلاص خود بچهها را جذب مسجد کرد. برنامههای فرهنگی او بر محور نماز جماعت بود. بچهها را به روشهای مختلف جذب مسجد میکرد. مهمترین عامل جذب بچهها برخورد خوب آقا حمید بود. با بچههای تازهوارد طوری برخورد میکرد که گویی سالهاست آنها را میشناسد.
به احترامشان بلند میشد. با چهرهای خندان به استقبالشان میرفت و...
در موقع نماز، میان بچهها میایستاد. آنقدر در نماز از خوف خدا گریه میکرد که شاگردانش ناخودآگاه اشک میریختند!
چڪاوڪ
ما همه محتاج خدا هستیم. اگر خدا دست محبت و لطفش را از سر ما بردارد در همان لحظه سقوط میکنیم. به خدا پناه ببریم تا رستگار شویم.
چڪاوڪ
ای عزیزان در هر کاری که میخواهید انجام دهید فقط و فقط خدا و رضایت خدا را در نظر بگیرید. که اگر غیر از این باشد همهی کارهایتان بیهوده است.
چڪاوڪ
مرغان عاشق زین قفس پرواز کردند
پرواز را تا بیکران آغاز کردند
چڪاوڪ
آرزو داشت که ای کاش در مدت کوتاه زندگیاش، آنی خدا را از یاد نمیبرد و لحظهای را بدون رنج و سختی، در انجام کارهای دشوار برای رضای خدا سپری نمیکرد.
آرزو داشت بسیار قرآن میخواند و همیشه از خدا طلب استغفار مینمود. بدون ترس از خدا به رحمت او دل نمیبست. از بیهودگیها دوری میکرد و از سرگذشت پیشینیان عبرت میگرفت.
میدانست که هر لحظه از زندگیاش در حال امتحان دادن است. پس در حوادث و رویدادها بیهوده به خشم نمیآمد، خشمگین و ناامید نمیشد، و از سرور و شادی از خود بیخود نمیشد.
چڪاوڪ
بار خدایا از کارهایی که کردهام به تو پناه میبرم از جمله:
از اینکه حسد کردم... از اینکه تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمیدانستم... از اینکه زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم....
از اینکه در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم....
از اینکه مرگ را فراموش کردم... از اینکه در راهت سستی و تنبلی کردم..
از اینکه عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم.....
از اینکه در سطح پایینترین افراد جامعه زندگی نکردم....
از اینکه منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند....
چڪاوڪ
گیتی بازاری است که خریدار «الله» فروشنده «عبد» و کالا یک روح است که اگر نشتابیم باختهایم.
چڪاوڪ
شهادت میدهم به وحدانیت خداوند متعال و شهادت میدهم به پاک بودن خداوند از هر عیب و نقصی و از قلب خود سخن میگویم. از عمق دل شهادت میدهم جز راه اهل بیت: برای رسیدن به خدا راهی نیست و جز توکل به خدا برای صعود کاری نیست و شهادت میدهم که حجت خداوند در روی زمین آقا امام زمان (عج) حیّ و حاضر و ناظر بر اعمال ما هستند.
چڪاوڪ
بدان که همیشه تصورات بد نسبت به یک انسان از نحوهی کردار و رفتار آن انسان سرچشمه میگیرد
چڪاوڪ
سفارش میکنم شما را به تقوی و به سبقت گرفتن در آن از دیگران. زیرا، و السابقون السابقون اولئک المقربون.
چڪاوڪ
تو از اون بالاهایی. اونجاها که الان به مغزت خطور نمیکند. تو از آن کمال مطلق هستی. این دوستت بد دوستیه. اگر با او دوست شدی از تو میبُره. اما اگه پشت به او کردی، بهت رو میآره تازه این تموم میشه. هیچ کدوم از مظاهر دلفریبش را بقایی نیست. اونا تمام میشه، پایان میپذیره. باید آنقدر سختی بکشی، رنج بکشی، ناراحت بشی تا چند لحظهای لذت ببری و بعد هم زود پایان میگیره، تموم میشه. خیلی جاها هم به او نمیرسی. خیطت میکنه و به ریشت میخنده. مسخرهات میکنه، اما تو باز با صداقت به دنبالش میری. از همه مهمتر اینکه یک لحظه تمام میشوی، میگویند پایان عمرت شده و تو حیران و سرگردان که چقدر دنیا نامرده، بعد از این همه رنج و لذت، هیچ نچشیدهای مثل یک شب تموم شد!
چڪاوڪ
ای حسین، چگونه است که صحنهی کارزار تو، باز تکرار میشود و حسینیان با یزیدیان با هم به نبرد برمیخیزند و اینچنین خونآلود و دردناک، پیروان شما، که معلم انسانها هستید، به خاک و خون میغلتند.
چڪاوڪ
حجم
۱۶۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۶۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان