- طاقچه
- دفاع مقدس
- کتاب علمدار
- بریدهها
بریدههایی از کتاب علمدار
۴٫۸
(۷۸)
سید به یکی از دوستانش گفته بود: «هر وقت خواستید برای من کاری انجام دهید زیارت عاشورا بخوانید. سه بار هم در اول و آخر آن نام مادرم حضرت زهرا (س) را ببرید.»
homa51
علامه حسنزاده آملی او را شناخت. زمانی که این عارف و عالم جلیل القدر در یکی از یادوارههای شهدا در آمل حضور یافتند، سید مجتبی را مثال زدند و فرمودند: «سید مجتبی مثل کبوتری بود که یک بالش را با تیر زده بودند. با یک بال آنقدر بالبال زد تا به جایی رسید که خیلی از علمای هشتادساله به آن درجه نرسیدند!!»
ونوشه
موقع بازی توی محل، سر مجتبی دعوا بود! همه میخواستند در تیم مجتبی باشند. با مجتبی بودن یعنی برنده شدن!
الحمدالله علی کل حال
به یکی از دوستان صمیمی او، که از ذاکران اهل بیت (ع) است، گفته بود: «هر وقت وارد هیئت شدی و جمعیت زیاد آن، تو را به وجد آورد و احساس کردی که مردم به خاطر تو آمدهاند، همان لحظه برو بیرون و مداحی نکن! زیرا عُجب و غرور انسان را نابود میکند.»
乙_みG
همه جا خوردیم! آقا سید و این حرفها؟!
یکی از بچهها گفت: «آقا سید، شرطبندی!؟ از شما دیگه انتظار نداشتیم!»
سید خندهای کرد و گفت: «البته شرطبندی حلال!»
با تعجب نگاهش کردیم. گفت: «هر تیمی که بازنده شد برای تیم برنده باید صد تا صلوات بفرسته.»
乙_みG
«ما دربارۀ احزاب سیاسی و ... یک نظر بیشتر نداریم. ما نه به چپ کار داریم نه به راست. ما میگوییم درود بر چپ و راست با ولایت، و مرگ بر چپ و راست بیولایت.»
乙_みG
سید میگفت: «اگر این دوستان نماز شب بخوانند، اصلاً این حرفها را بیان نمیکنند. نماز شب باعث میشود قدر و منزلت خودشان را بهتر متوجه شوند.»
Reihan Mehdinejad
بارها دیده بودم که نفس خودش را مورد خطاب قرار میداد. میگفت: «کی میخوای آدم بشی!؟»
کاربر ۱۵۴۵۹۴۷
«ببین، ما نمیتونیم چکشی و تند برخورد کنیم. باید با نرمی و آهستهآهسته کار خودمون رو انجام بدیم. باید خاطرات کوتاه و زیبای شهدا را جمع کنیم و منتقل کنیم.
نباید منتظر باشیم که ما رو دعوت کنند. باید خودمان بریم دنبال جوانها. البته قبلش باید روی خودمان کار کنیم. اگه مثل شهدا نباشیم، بیفایده است. کلام ما تأثیر نخواهد داشت.»
asma
درست در روز یازدهم دیماه و در سی امین سالگرد میلادش، پرندۀ روح سید از عالم خاک پرکشید و به یاران شهیدش پیوست.
الحمدالله علی کل حال
سال ۱۳۷۴ به طرز عجیبی به مهمانی خانۀ خدا دعوت شد! و این سفر بسیار در حال درونی او تأثیرگذار بود.
میگفت انسانی که از سفر معنوی حج برگشت، نباید در این دنیا بماند!
الحمدالله علی کل حال
تازه ازدواج کرده بودم. در یکی از اتاقهای همان خانه پدری، با همسرم زندگی میکردم. آن روزها مردم اهل تجمل و ... نبودند. جوانها همین که اتاق و شغلی برایشان مهیا میشد ازدواج میکردند.
کاربر ۱۶۵۴۶۳۱
همۀ این مسیر سخت را بچهها پیاده طی کرده بودند، یعنی بچهها حدود بیست تا بیستوپنج ساعت راه رفته بودند. و تازه رسیده بودند به جایی که باید مبارزه را شروع میکردند.
Fatemeh Moez
وقتی رسیدیم تهران و اطراف ما خلوت شد به چهره او خیره شدم. بعد سید را به حق مادرش قسم دادم!
کمی مکث کرد. به من نگاه کرد و گفت: «چیزی که میگویم تا زنده هستم جایی نقل نکن، حتی اگر توانستی، بعد از من هم به کسی نگو؛ چون تو را به خرافهگویی و ... متهم میکنند.»
وقتی آن شب از هم جدا شدیم. من با ناراحتی به خانه رفتم. مراقب بودم همسرم دستم را نبیند. قبل از خواب به مادرم متوسل شدم.
گفتم: «مادر جان، بیا و آبروی مرا بخر!»
بعد هم طبق معمول سورۀ واقعه را خواندم و خوابیدم. نیمهشب بود که برای نماز شب بیدار شدم. مفاتیح من بالای سرم بود. مسواک و تنها انگشترم را روی آن گذاشته بودم.
موقع برخواستن مفاتیح را برداشتم و به بیرون اتاق رفتم. وضو گرفتم و آماده نماز شب شدم. قبل از نماز به سمت مفاتیح رفتم تا انگشترم را در دست کنم.
یکباره و با تعجب دیدم که دو انگشتر روی مفاتیح است!!
وقتی با تعجب دیدم انگشتری که در حمام دانشکده تهران گم شده بود روی مفاتیح قرار داشت! با همان نگینی که گوشهاش پریده بود، نمیدانی چه حالی داشتم.
Fatemeh Moez
مردم اگه با شهدا رفیق بشن، همه چی درست میشه. اونوقت جوانها میشن یار امام زمان (عج).»
امالبنین
سید به یکی از دوستانش گفته بود: «هر وقت خواستید برای من کاری انجام دهید زیارت عاشورا بخوانید. سه بار هم در اول و آخر آن نام مادرم حضرت زهرا (س) را ببرید.»
ونوشه
در عالم رویا به آن جانباز گفت: «تا چند روز هر کس بر سر مزار من آمد، هرچه خواست از خدا گرفت؛ چون مادرم حضرت زهرا (س) چند روز در کنار مزارم حضور داشتند.»
مدتی بعد با خوشحالی به دیدن یکی دیگر از دوستان میآید و با او سخن میگوید. وقتی از علت خوشحالی سید سؤال میکند پاسخ میشنود: «دیشب مزارم نورانی شد؛ چون میزبان آقا اباالفضل (ع) بودم.»
Reihan Mehdinejad
یک بار که سید از دست این افراد خسته شده بود در حضور اعضای اصلی هیئت با صدای بلند گفت: «ما دربارۀ احزاب سیاسی و ... یک نظر بیشتر نداریم. ما نه به چپ کار داریم نه به راست. ما میگوییم درود بر چپ و راست با ولایت، و مرگ بر چپ و راست بیولایت.»
هامان
چگونه است که این جوانِ به خدا رسیده، هنوز مشعلدار هدایت انسانهاست!
Fatemeh Moez
سید به یکی از دوستانش گفته بود: «هر وقت خواستید برای من کاری انجام دهید زیارت عاشورا بخوانید. سه بار هم در اول و آخر آن نام مادرم حضرت زهرا (س) را ببرید.»
mh.ranjbari
گذرگاه دنیا او را فریب نداد. فهمیده بود که همه ما مسافرانی بیش نیستیم. و باید روزی از این دیار سفر کنیم.
shariaty
شخص بزرگی میگفت: «ایمان واقعی به خداوند و بعد، توسل و اعتقاد راسخ به ائمه اطهار (ع) باعث میشود اتفاقاتی بیفتد که خارج از تفکر انسانی است.»
Reihan Mehdinejad
گفت: «چرا این حرف را میزنی؟ هر مشکل و غمی دارید، با نام مبارک مادرم بر طرف میشود.»
بعد ادامه داد: «اگر دردی دارید، حاجتی دارید عاشورا بخوانید. زیارت عاشورا درد شما را درمان میکند. توسل پیدا کنید و اشک چشم داشته باشید.»
Reihan Mehdinejad
سید از جای خود بلند شد و به سمت راننده رفت. با خودم گفتم: «حتماً برخورد شدیدی با راننده دارد.»
اما سید با نرمی و ملایمت به راننده گفت: «اگر نمیخواهی مادرم حضرت زهرا (س) از تو راضی باشد، به گوش دادن نوار ادامه بده.»
somaye
علامه حسنزاده آملی او را شناخت. زمانی که این عارف و عالم جلیل القدر در یکی از یادوارههای شهدا در آمل حضور یافتند، سید مجتبی را مثال زدند و فرمودند: «سید مجتبی مثل کبوتری بود که یک بالش را با تیر زده بودند. با یک بال آنقدر بالبال زد تا به جایی رسید که خیلی از علمای هشتادساله به آن درجه نرسیدند!!»
گمنام
گروه تلویزیونی روایت فتح با کارگردانی شهید مهندس سید مرتضی آوینی نقش مؤثری در انتقال روح ایثار و شهادت در جامعه داشت.
Reihan Mehdinejad
«هر وقت خواستید برای من کاری انجام دهید زیارت عاشورا بخوانید. سه بار هم در اول و آخر آن نام مادرم حضرت زهرا (س) را ببرید.»
Reihan Mehdinejad
میتوانستی در چهرهاش سیمای یاران اهل بیت (ع) را مشاهده کنی؛ زیرا بزرگان دین ما گفتهاند: «هر کس به قومی شبیه شود از آنها خواهد شد و با آنها محشور میشود.»
Fatemeh Moez
رهبر عزیز فرمودند: «زنده نگاه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.»
Fatemeh Moez
سید به یکی از دوستانش گفته بود: «هر وقت خواستید برای من کاری انجام دهید زیارت عاشورا بخوانید. سه بار هم در اول و آخر آن نام مادرم حضرت زهرا (س) را ببرید.»
Fatemeh Moez
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۵۹ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۵۹ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان