بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جین ایر | طاقچه
تصویر جلد کتاب جین ایر

بریده‌هایی از کتاب جین ایر

۴٫۲
(۱۲۰)
"خدایا از من دور مباش چرا که رنج ها نزدیک هستند و من جز تو یاوری ندارم."
Parinaz
"خدایا از من دور مباش چرا که رنج ها نزدیک هستند و من جز تو یاوری ندارم." “سیلاب در جانم نفوذ کرده، در باتلاق عمیقی غوطه ور شده ام که در ان نمی‌توان ایستاد. در ژرفای آب ها فرو رفتم و تندبادها مرا به کام خود کشیدند.‌“
Pariya
"خدایا از من دور مباش چرا که رنج ها نزدیک هستند و من جز تو یاوری ندارم." “سیلاب در جانم نفوذ کرده، در باتلاق عمیقی غوطه ور شده ام که در ان نمی‌توان ایستاد. در ژرفای آب ها فرو رفتم و تندبادها مرا به کام خود کشیدند.‌“
وامبت بدعنق!
احساسات بدون تعقل در واقع مثل یک داروی آبکی و بی مزه است و از ان سو تعقل عاری از احساس هم مثل لقمه بدمزه و ناگواری است که نمی‌توان ان را بلعید.
Pariya
"خدایا از من دور مباش چرا که رنج ها نزدیک هستند و من جز تو یاوری ندارم."
خیر کثیر
خودم را برای دیدن سیل اشک آماده کرده بودم فقط با این تفاوت که انتظار داشتم قطرات گرم اشک هایت روی سینه ام بریزند، و حالا روی زمین بی احساس یا روی دستمال خیست می‌ریزند. اما نه، اشتباه می کنم؛ تو اصلاً گریه نکرده‌ای! می بینم که گونه هایت رنگ پریده و چشم هایت خسته اند اما هیچ اثری از اشک نیست. بنابراین، تصور می کنم در قلبت خون گریه کرده‌ای
میـمْ.سَتّـ'ارے
زندگی برای من مثل ایستادن روی دهانه یک کوه آتشفشان است که هر روز احتمال دارد دهان باز کند و گذازه های آتش از ان بیرون بزند.‌”‌
گل نرگس
”اگر تمام مردم دنیا از تو نفرت داشته باشند و تو را شرور بدانند اما وجدانت اعمالت را تأیید کند و تو را از خطا مبرا بداند، بدون دوست نخواهی بود.”
zeinab_fa
همین حالا قلبم با احساس قدرشناسی نسبت به خداوند نیکوکار این جهان می‌تپد. او مثل انسان نمی بیند بلکه بسیار اشکارتر از او می بیند؛ داوریش مثل داوری انسان نیست بلکه بسیار بسیار خردمندانه ترست.
Shadi
سبز شدن تدریجی سطح باغچه های قهوه‌ای رنگ و با طراوت تر شدن آن ها این تصور را ایجاد می‌کرد که”امید”شب هنگام بر آن جا پا نهاده و هر بامداد ردپاهایش را می‌توان دید؛
িមተєကє .నមժមተ
انسان می بایست چیزی را دوست داشته باشد، اما چون چیزهایی که شایسته دوست داشتن هستند برای من کمیاب بودند، تلاش می‌کردم لذت دوست داشتن را نثار عروسک مینیاتوری کهنه و رنگ و رو رفته‌ام کنم.
میـمْ.سَتّـ'ارے
به نظرم آمد که ظلمت چون گردبادی مرا در میان گرفته و من در ان شناورم. و اندیشه به صورت جریان یک توده سیاه و درهم به درونم وارد شد. چنین به نظرم می‌رسید که من به حال خود رها شده، آسوده و بی تقلا در بستر خشک یک رود بزرگ دراز کشیده ام. صدای راه افتادن سیل را در کوهستان های دوردست می‌شنیدم؛ صدای غرش سیلاب به گوشم می‌رسید. نه اراده‌ای برای برخاستن داشتم و نه توانی برای گریز. بی حال افتاده بودم. آرزو می‌کردم بمیرم.
Shadi
چه لطف بیهوده‌ای! مانند بسیاری از الطاف و محبت‌هایی که مدت‌های طولانی در انتظارشان بوده‌ایم اما بسیار دیر شامل حالمان می‌شود!
Shadi
با خود گفتم ‌”پس این دوشیزه الیور وارث ثروت آقای الیورست؛ ظاهراٌ هم از موهبت مال بر خوردارست و هم ازموهبت جمال! معلوم نیست چه تقارن سعدی در طالع او بوده و در چه ساعت مبارکی به دنیا آمده!”
گل نرگس
پرنده های کوچک قهوه‌ای که گاهگاهی در داخل پرچینها به هر طرف در حرکت بودند مثل تک برگ‌های حنایی رنگ درختان بود که یادشان رفته بود در فصل خزان از درخت بیفتند.
িមተєကє .నមժមተ
جایی که قدرت فرماندهی به حد کافی وجود داشته باشد همیشه اطاعت به دنبال دارد.
کاربر ۱۳۵۷۵۸۴
تو را، تو موجود عجیب و کمابیش غیرطبیعی! را، مثل وجود خودم دوست دارم
خیر کثیر
همان طور که سلیمان نبی گفته”یک غذای گیاهی توأم با محبت، از غذای گوشت گاو پرواری توأم با نفرت بهترست”به همین استدلال، حالا دیگر حاضر نبودم لوود را با تمام محرومیت هایش با گیتس هد و تجملاتش عوض کنم.
حسین خجسته
چشمانش را به کف اتاق دوخته بود اما یقین داشتم به آن جا نگاه نمی‌کند؛ به نظر می‌رسید که نگاهش به درونش خیره شده وبه قلب خود می نگرد.
.
به اصولی پایبند خواهم بود که وقتی عاقل بودم و نه دیوانه که الان هستم آن ها را پذیرفتم. قوانین و اصول برای زمانی نیستند که وسوسه‌ای وجود ندارد؛ برای چنین لحظاتی وضع شده اند که جسم و روح در مقابل سختی ان قوانین و اصول سر به شورش برمی‌دارند؛
معصومه
برای اولین بار مزه ی انتقام را چشیده بودم؛ مثل یک نوشیدنی معطر وقتی از گلویم پایین می‌رفت، گرم و خوش مزه بود اما بعدا طعم نامطبوع و ناراحت کننده‌ای باقی گذاشت و به من احساسی می‌داد که گویا مسموم شده ام.
Shadi
"خدایا از من دور مباش چرا که رنج ها نزدیک هستند و من جز تو یاوری ندارم."
maryam mirzaei
روح، خوشبختانه، ترجمانی دارد که غالباً ناآگاه اما در عین حال صادق است و ان هم چشمان آدمی‌است.
kordelia
چه لطف بیهوده‌ای! مانند بسیاری از الطاف و محبت‌هایی که مدت‌های طولانی در انتظارشان بوده‌ایم اما بسیار دیر شامل حالمان می‌شود!
خیر کثیر
می‌دانیم که خدا همه جا هست اما مسلما حضور او را وقتی بیشتر از همیشه حس می‌کنیم که آثار قدرتش به عالیترین وجهی در برابرمان ظاهر می‌شود؛
🌹Nilou🌹
"خدایا از من دور مباش چرا که رنج ها نزدیک هستند و من جز تو یاوری ندارم." “سیلاب در جانم نفوذ کرده، در باتلاق عمیقی غوطه ور شده ام که در ان نمی‌توان ایستاد. در ژرفای آب ها فرو رفتم و تندبادها مرا به کام خود کشیدند.‌“
itsmellika
"خدایا از من دور مباش چرا که رنج ها نزدیک هستند و من جز تو یاوری ندارم." “سیلاب در جانم نفوذ کرده، در باتلاق عمیقی غوطه ور شده ام که در ان نمی‌توان ایستاد. در ژرفای آب ها فرو رفتم و تندبادها مرا به کام خود کشیدند.‌“
Mohadese_karimi
این دختر ریزه انگلیسی را با تمام بانوان حرم بزرگ سلاطین عثمانی، با ان زنان چشم آهویی، پریوش و از این قبیل عوض نمی کنم.‌“
خیر کثیر
جوانی چه خودسری و لجاجتی در خود دارد؟ خامی و بی تجربگی چه طور دیده بینای آدمی‌را می بندد؟
گل نرگس
“عهد جدید را بخوان و ببین مسیح چه می‌گوید و چه طور رفتار می‌کند، سخنان او را آویزه گوشت کن و رفتارش را سرمشق خودت قرار بده.” “او چه می‌گوید؟" “دشمنان خود را دوست بدارید. برای کسانی که به شما بد می‌گویند برکت بطلبید. با کسانی که از شما نفرت دارند و به شما کینه می ورزند مهربان باشید.”
Neda^^

حجم

۶۲۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۵۷۶ صفحه

حجم

۶۲۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۵۷۶ صفحه

قیمت:
۱۴۲,۰۰۰
۷۱,۰۰۰
۵۰%
تومان