بریدههایی از کتاب قدرت اختلاف
۴٫۳
(۷۱)
اخیراً مجلهای طی یک مصاحبه از کلودیا پرسید: «راز موفقیت در چیست؟» و او بدون لحظهای درنگ پاسخ داد: «اینکه از اشتباه کردن نترسیم.» اشتباه کردن مؤلفهای ضروری برای دستیابی به رشد است.
کاربر ۵۷۳۶۸۲۰
ملاقات دو انسان همچون تماس دو مادهٔ شیمیایی است، اگر واکنشی در این میان رخ دهد، هردوی آنان متحول میشوند.
کارل گوستاو یونگ
اسماعیل فرمانی
هیچ اختلافی را نباید حلنشده یا مسکوت باقی گذاشت. با حل کردن اختلافات، ما صمیمیت، اعتماد و تابآوریمان را تقویت میکنیم.
هدی✌
قبلاً تصور میشد که سیمکشیهای مغزی پدیدهای ازپیشتعیینشدهاند و به عبارتی مغز طرح سیمکشی ثابتی دارد. اما اکنون میدانیم که چنین باوری درست نیست. مغز میتواند از طریق فرایندی با عنوان شکلپذیری عصبی طی طول عمر فرد متحول شود.
کاربر ۵۷۳۶۸۲۰
با گوش فرادادن به هم، اذعان کردن به تفاوتهایمان و یافتن راهحلی برای عبور از اختلافها، متحدتر و شادتر خواهیم شد و این موضوع هم در بُعد روابط فردی و هم در گسترهٔ وسیعتر روابط اجتماعیمان صادق است.
هدی✌
چرا برخی افراد اندوهگین، گوشهگیر و فاقد عزتنفس، برخی دیگر خشمگین، فاقد تمرکز و ناتوان در ابراز وجود و بااینهمه برخی هم شاد، کنجکاو، مهربان و بااعتمادبهنفس هستند؟
هدی✌
محیطی که فرصت تجربهٔ احساسات آشفته و پررنگ را برای کودک فراهم آورد، جهتگیری سالمی به رشد او میدهد؛ در این صورت حسی مثبت و قوی از «من هستم» در کودک شکل میگیرد. برای کودک محدودیتهایی تعیین کنید، ولی مراقب باشید روحش را خرد نسازید. با گفتن اینکه «من با احساسات تندت مشکلی ندارم. همراه تو خواهم ماند و تو را تنها نخواهم گذاشت» حسی از امنیت به او منتقل کنید.
sinooze
هرچه تعامل میان والد و کودک همگامتر و هماهنگتر باشد، رابطهٔ آنان مطلوبتر و از منظر بالینی "بهنجار" محسوب میشود.
i live the moment
پس از نومیدی بس لذتبخش است. این خشنودی عمیق که ناشی از ترمیم است، سوخت دستیابی به رشد و تحول فرد را فراهم میآورد.
i live the moment
میگویند میان آنچه ترمیم شکافهای پیوند نامیده میشود و التیامیابی همبستگی وجود دارد
i live the moment
«راز موفقیت در چیست؟» و او بدون لحظهای درنگ پاسخ داد: «اینکه از اشتباه کردن نترسیم.» اشتباه کردن مؤلفهای ضروری برای دستیابی به رشد است.
i live the moment
دستگاه فیزیولوژیکی پاسخ به فشار روانی فرد زمانی تغییر میکند که روند ناهمسویی و ترمیم او در اوایل زندگی از مسیر خارج شده باشد. این تجربه در بدن باقی میماند و زمانی که فردی در بزرگسالی تحت فشار روانی قرار میگیرد، بدن احتمالاً به همان شیوههایی که توسط این تجربه شکل گرفتهاند به فشار پاسخ میدهد. فراگیری الگوهای تازه مستلزم به کار گرفتن ذهن و بدن است. اگر معانی قبل از اکتساب زبان در فرد شکل گرفته باشند، پس تغییر آنها و نشاندن معانی جدید به جایشان نیز نمیتواند صرفاً در سطح زبان و تفکر خودآگاهانه انجام پذیرد. همان طور که وولفرت نشان میدهد، افراد برای قرار گرفتن در روابط تازهای که قادرند الگوهای ناسالم دوران کودکی را درهم بشکنند، باید شیوههای جدید تنفس را فرابگیرند.
1984
وقتی در زندگیتان با افرادی مواجه میشوید که اهداف، انگیزهها و معانی متفاوتی با شما دارند، به جای گریختن، باید درگیر تعامل با آنها شوید و همچون مادر و نوزاد راهی برای ترمیم ناهمسوییهایتان بیابید. تنها در این صورت است که به عنوان یک جامعه رشد خواهیم کرد.
1984
ما دریافتهایم که ناهمسویی و ترمیم برای رشد ما که موجوداتی اجتماعی هستیم، مؤلفههایی طبیعی و همیشگی محسوب میشوند. وقتی بدانیم در روابط مهرآمیز اولیهٔ انسانی، افراد تنها در ۳۰ درصد مواقع با یکدیگر هماهنگاند، چه تسکینی پیدا میکنیم! این درصد اندک باید بتواند موجب کم شدن فشاری شود که بسیاری از افراد به خاطر دستیابی به هماهنگی صددرصدی در روابط دوران بزرگسالیشان احساس میکنند. مادامیکه مجالی برای ترمیم وجود داشته باشد، ناهمسویی ۷۰ درصدی تعاملات نه تنها طبیعی که لازمهٔ رشد و روابط مثبت و سالم انسانی است. وجود این آشفتگیهای بهنجار برای دستیابی به اعتماد در روابطمان ضرورت دارد.
sinooze
میل به کمالگرایی، هم از منظر فردی و هم در روابط، کلیت فرهنگ مدرن را فرا گرفته است. ما رفتهرفته بیش از قبل شاهد ناتوانی در تحمل آشفتگیها هستیم.
sinooze
ما طی تلاشهایمان برای بر قراری ارتباط، به واسطهٔ تصادم با مرزهای دیگران خود را پیدا میکنیم.
کاربر ۸۸۲۸۲۵
نظامهایی که نمیتوانند پیچیدهتر شوند، انرژی خود را از دست میدهند و از رشد بازمیمانند
کاربر ۵۷۳۶۸۲۰
چگونه مسائل روانی خودِ والدین ممکن است نگاه آنان را در این زمینه تحریف کند که فرزندشان بهراستی کیست و رفتارهایش حامل چه پیامی هستند.
لیلی مهدوی
من نوزادان را تماشا میکردم که هم اشیای بیجان را با نگاهشان تعقیب میکنند و هم چهرهها را. آنان بسته به اینکه در حال مشاهدهٔ اشیا هستند یا افراد، تظاهراتی متفاوت در سیمای خود و نیز حرکات دستها و پاهای خود بروز میدادند. نوزادانی که تنها چند ساعت از تولدشان سپری شده بود میتوانستند میان افراد و اشیا افتراق قائل شوند! آنان از کجا چنین چیزی را میدانستند؟ چه معنایی از دنیای اطرافشان میساختند؟ واضح بود که این آدمهای کوچولو خیلی فراتر از آن چیزی بودند که من انتظار داشتم.
1984
اینطور نیست که نوزادان صرفاً میان دو حالت خواب و بیدار در نوسان باشند. مشاهدات دقیق بری آشکار ساخته بود که نوزادان از شش حالت مجزا برخوردار هستند که دامنهای از خواب عمیق تا بیداری کامل و گریستن فعال را شامل میشوند. ما دریافتیم که هر نوزادی شیوهٔ خاصی برای جابهجایی میان این حالات مختلف هشیاری دارد. برخی نوزادان به گونهای تدریجی از حالت خواب به بیداری کامل و بعد گریستن فعال حرکت میکردند و برخی دیگر مدام میگریستند و بعد به شکلی فوری و ناگهانی غرق خواب میشدند. برخی هم بودند که به نظر از هیچ الگوی ثابتی پیروی نمیکردند.
1984
اینطور نیست که نوزادان صرفاً میان دو حالت خواب و بیدار در نوسان باشند. مشاهدات دقیق بری آشکار ساخته بود که نوزادان از شش حالت مجزا برخوردار هستند که دامنهای از خواب عمیق تا بیداری کامل و گریستن فعال را شامل میشوند. ما دریافتیم که هر نوزادی شیوهٔ خاصی برای جابهجایی میان این حالات مختلف هشیاری دارد. برخی نوزادان به گونهای تدریجی از حالت خواب به بیداری کامل و بعد گریستن فعال حرکت میکردند و برخی دیگر مدام میگریستند و بعد به شکلی فوری و ناگهانی غرق خواب میشدند. برخی هم بودند که به نظر از هیچ الگوی ثابتی پیروی نمیکردند.
1984
اطلاعات جدید نیز انسانها را آشفته میسازد و وادارشان میکند تا به سازماندهی مجدد برداشتهای قبلیشان از خویشتن دست بزنند. اینچنین است که از دل نابسامانی معنایی نو و متفاوت متولد میشود.
زمانی که افراد این فرایند سازماندهی مجدد را همراه با فردی دیگر تجربه میکنند -خواه این فرد مراقب دوران کودکیشان باشد، خواه دوست، همکار یا شریک زندگی دوران بزرگسالیشان- دست در دست هم شیوهای نو برای حضور در کنار یکدیگر و شناختن هم پدید میآورند. چنانچه افراد فرصت بروز این نابسامانیها یا ناهمسوییها را ندهند، از رشد و تحول بازمیمانند و نمیتوانند دیگران را عمیقاً بشناسند.
1984
وینیکات در مقالهای خطاب به والدین در این باره مینویسد:
کودک طبیعی چگونه کودکی است؟ آیا او فقط موجودی است که میخورد، بزرگ میشود و لبخندی زیبا بر لب دارد؟ نه، این تصویری از یک کودک طبیعی نیست. کودک طبیعی اگر به والدینش اعتماد داشته باشد، آرام نمینشیند. او در گذر زمان، قدرتش را با آشوب به پا کردن، خرابی به بار آوردن، ترسانیدن، از پا انداختن، آزار دادن، فریفتن و البته دلبری کردن میآزماید... در ابتدا، او باید کاملاً در حلقهٔ عشق و قدرت (و تحمل پیامدهای آن) زندگی کند و این امر در صورتی ممکن خواهد بود که او از افکار و تصوراتش راجع به پیشروی در سیر رشد عاطفیاش دچار ترس مفرط نباشد.
1984
تقلای ما برای دستیابی به کمال در روابط دوران بزرگسالیمان، همچون کوششهای توأم با اضطراب سارا برای برآوردهسازی تکتک نیازهای بن، میتواند ما را به دالانی از اضطراب فرو ببرد و ظرفیت رشد را از ما سلب کند.
1984
نوزادانی که مادرانشان صدای گریستن را شنیده بودند، در قیاس با نوزادانی که مادرانشان صدای غانوغون شنیده بودند، با احتمال بسیار بیشتری رفتارهای توأم با اضطراب نشان میدادند. با کمال شگفتی، وقتی حالات چهره، صدا، لمس و فاصلهٔ مادران دو گروه را مورد تجزیهوتحلیل قرار دادیم، هیچ تفاوتی میان آنان نیافتیم. ظاهراً نوزادان متوجه ناراحتی مادرانشان میشدند و همین عامل رفتارشان را مختل میکرد، ولی ما به عنوان پژوهشگر قادر نبودیم هیچ نشانهای از ناراحتی را در صدا یا سیمای این مادران شناسایی کنیم؛ این نوزادان از نظر سیستم کدگذاری از ما حساستر بودند!
1984
ما میتوانیم تجارب نامطلوب را هر پدیدهای بدانیم که با تحلیل بردن انرژی مراقبان امکان خودتنظیمی و همچنین تنظیم وضعیت روانی نوزادانشان را از آنان سلب میکند. مصرف مواد، خشونت خانگی، بیماریهای روانی والدین، تعارضات زناشویی و طلاق با محروم کردن کودک از تکیهگاهی که قاعدتاً باید از طریق تعاملات انطباقیِ مسیر ناهمسویی به ترمیم ساخته میشدند، تأثیرات زیانبارشان را بر جای مینهند و مانع رشد تابآوری در کودک خواهند شد.
1984
تجربهٔ از دست دادن کودک هیچگاه فراموش نخواهد شد. چنانچه در این شرایط، زمان و مکانی برای عزاداری مادر وجود نداشته باشد، سوگ ممکن است به شکل انتقامی ویرانگر از کودک زنده نمود یابد و مانع بر قراری ارتباط مادر با این کودک شود. در این حالت، همان طور که برای مادر وایات رخ داد، غریزهٔ بقا سر برمیآورد؛ والدین احتمالاً به جای عشق ورزیدن به کودک، از خودشان در برابر امکان واقعی و درعینحال بعید و تحملناپذیر مرگ کودک فعلی محافظت میکنند.
1984
اشپیتز در بخش خلاصهٔ یافتههای پژوهش خود مینویسد که نوزادان شیرخوارگاه به نوپایانی سالم و طبیعی بدل شدند، اما نوزادان یتیمخانه که از لحاظ عاطفی گرسنه بودند رشد نکردند و بسیاری از آنها سخن گفتن، راه رفتن یا بهتنهایی غذا خوردن را نیاموختند. او در ادامه تکاندهندهترین یافتهٔ پژوهش خود را فاش میسازد:
اما قابلتوجهترین یافتهٔ این پژوهش احتمالاً تفاوت نرخ مرگومیر دو پرورشگاه است. طی دورهٔ پنجسالهای که ما حین آن مجموعاً ۲۳۹ کودک را هرکدام به مدت یک سال یا بیشتر مورد مشاهده قرار دادیم، حتی یکی از کودکان "شیرخوارگاه" هم جان خود را از دست نداد. از سوی دیگر اما ۳۷ درصد کودکان "یتیمخانه" در طول دورهٔ مشاهدهٔ دوسالهٔ ما جان خود را از دست دادند.
1984
"مادرِ بهقدر کافی خوب" با شکست خوردن در برآوردهسازی برخی نیازهای فرزندش امکان رشد کودک را متناسب با توانمندیهای در حال ظهور او فراهم میآورد. بااینهمه "مادر زیاده از حد خوب" با تلاشهای مضطربانهٔ خود برای پیشگیری از بروز هرگونه نقصی، احتمالاً امکان رشد ناشی از پیشروی از ناهمسویی به ترمیم را از فرزند خود سلب خواهد کرد.
فاطمه ناجی
ساختن معانی تازه نیازمند شکیبایی، اختصاص زمان و اشتباه کردن است. باید خود را در لحظات دشوار و پیشبینیناپذیر قرار دهیم. چنین وضعیتی میتواند ناخوشایند و گاه حتی رنجآور باشد. از شگفتیهای ما آدمیان این است که وقتی خود را از شر آویختن به قطعیت آزاد میکنیم، میتوانیم اعتماد به یکدیگر را بیاموزیم و اطمینان داشته باشیم که در هنگام بروز مشکلات، قادریم با همراهی هم به ترمیم مشکل دست بزنیم. تنها در این صورت است که میتوانیم تعارضاتمان را پشت سر بگذاریم، تفکری انعطافپذیر داشته باشیم و تواناییمان جهت ساختن خلاقانهٔ دنیایی سالمتر در کنار یکدیگر را توسعه دهیم.
1984
حجم
۳۲۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۳۲۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
قیمت:
۶۹,۰۰۰
تومان