بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خواب با چشمان باز | طاقچه
تصویر جلد کتاب خواب با چشمان باز

بریده‌هایی از کتاب خواب با چشمان باز

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۱.۸از ۱۲ رأی
۱٫۸
(۱۲)
«تو همیشه می‌خواستی از خونه فرار کنی. یادته می‌خواستی زن اون راننده‌تاکسیه شی؟ بابا نذاشت.» خواهرش گفت: «یادم نیست.» گفت: «چه‌طور یادت نیست؟! کفش‌هاشو انداختیم تو صحرای پشت خونه. مرد بیچاره چه‌قدر دنبال‌شون گشت. آخرش دمپایی‌های بابا رو پوشید.»
rezahasibi
«نمی‌خوای بدونی که تنهام. نمی‌خوای غم‌هام رو بدونی. هیچ‌وقت نخواستی.»

حجم

۱۱۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱۱۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۱۴,۰۰۰
۷,۰۰۰
۵۰%
تومان