بریدههایی از کتاب بینایی
۴٫۰
(۶۴)
«بهتر است سرها را قبل از این که شروع به فکر کردن کنند، قطع کنی، وگرنه بعداً خیلی دیر میشود!»
Mohammad
وقتی متولد میشویم و توی این دنیا پا میگذاریم، گویی قراردادی را برای تمام زندگی امضاء میکنیم، امّا یک روز میآید که از خودمان میپرسیم چه کسی آن را به جای ما امضاء کرده است
amir1372
اگر نمیتوانی دشمنت را شکست بدهی، به او ملحق شو!
مینا
احساس کرد زمان به سرعت میگذرد، مانند آخرین ذرات شن که با عجله از محفظهی بالایی ساعت شنی، فرو میافتند، همدیگر را هُل میدهند و هر کدام سعی دارد زودتر برسد. به راستی زمان هم مانند انسانهاست، بعضی وقتها حال تکان خوردن ندارد، امّا بعضی اوقات، با سرعت یک گوزن یا چابکی یک بز میخرامد.
مینا
این همان قانون تغییرناپذیر حکومت است که میگوید: «بهتر است سرها را قبل از این که شروع به فکر کردن کنند، قطع کنی، وگرنه بعداً خیلی دیر میشود!»
samira
حقیقت این است که خیلی خیلی باید مراقب افکار بود، چون بعضی اوقات با ظاهری کاملاً بیگناه و حق به جانب وارد میشوند، امّا در نهایت میفهمیم که بسیار بدذات و مخرّب بودهاند.
samira
ـ «میتوانم سؤالی از شما بپرسم مرغ دریایی؟»
ـ «بله بپرسید، پاسخ میدهم، طوطی دریایی. من همیشه به سؤالات پاسخ میدهم.»
ـ «اگر مدارکی حاکی از گناهکاری پیدا نشود، چه باید کرد؟»
ـ «در این صورت مدارکی حاکی از بیگناهی پیدا کنید!»
مینا
«ظاهراً راه را گم کردهاند»
ـ «چه کسانی؟»
ـ «منظورم روزهای خوب است!»
rezaat98
«فکرت را به کار بینداز، دوست عزیز! مطمئنترین راه برای ما، تقسیم کردن مردم به دو دستهی باهوش و احمق نیست، بلکه باید آنها را به صورت باهوش و خیلی باهوش تقسیمبندی کرد. باهوشها را میتوانیم به خدمت درآوریم، امّا افراد خیلی باهوش، حتّی اگر در کنار ما هم باشند، ذاتاً خطرناک هستند، دست خودشان نیست، جالبتر اینجاست که با هر عملی، به ما میگویند که باید مراقبشان باشیم، امّا معمولاً به این هشدارها توجه نمیکنیم و در نهایت نتیجهی بد آن را میبینیم.»
مینا
«وقتی متولد میشویم، گویی قراردادی را برای تمام زندگی امضاء میکنیم، امّا روزی فرا میرسد که از خود میپرسید؛ چه کسی آن را به جای ما امضاء کرده است!»
samira
ما از آدمی حرف میزنیم که همه او را میشناسیم، تنها مخلوقی که قادر به دروغگویی است.
safizadeh74
نگهبان در آنجا حضور نداشت تا از ورود افراد ناشناس در آن ساعات غیرمعمول، جلوگیری کند. شاید بعدازظهر دیروز، شخصی با زبان خوش او را متقاعد کرده بود تا آن شب خیلی زود به رختخواب برود و حتّی اگر بیخوابی هم به سرش زد، ملحفه را از روی خودش کنار نزند.
مینا
یک مرد کور پرسید: «تو چیزی شنیدی؟»
دیگری جواب داد: «سه شلیک گلوله.»
Ali
«وقتی متولد میشویم، گویی قراردادی را برای تمام زندگی امضاء میکنیم، امّا روزی فرا میرسد که از خود میپرسید؛ چه کسی آن را به جای ما امضاء کرده است!»
artemis
گذر جهان و گردش سیّارات نیازمند تعادل و توازنی است که آنها را در مسیرها و مدارهای مربوطهاشان نگه میدارد. براساس همین نظام تعادلی است که هرگاه چیزی از یک گوشهی دنیا برداشته میشود، چیز دیگری تقریباً مشابه آن در گوشهی دیگر قرار داده میشود و این تشابه در کیفیت و تناسب به منظور جلوگیری از شکوه و گلایه دربارهی تفاوت در برخورد میباشد.
کمندون
«برای مصیبتهای بزرگ، چارههای بزرگ کارساز است!»
کمندون
«کثافتهای لعنتی... آشغالهای عوضی...»
کلماتی از این قبیل که در حیطهی علم نجاستشناسی قرار دارند،
cuttlas
هرچه باشد، شهرداری برای شهر است و نه شهر برای شهرداری!
usofzadeh.ir
آیا میتوان با استفاده نکردن از کلمهی مرگ، آن را به دست فراموشی سپرد؟!»
feryall
ـ «بسیار خوب، از این که به من لطف کردید و مرا از خواب بیدار نکردید، متشکرم، امّا اگر همسرم مطابق عادت زود از خوب بیدار نمیشد، رئیس جمهور در خواب بود و کشور در آتش میسوخت.»
Husayn Parvarde
ـ «باید بررسی کنیم، آقای رئیس جمهور.»
ـ «البته اگر قبل آن با سر به دیوار نخوریم!»
ـ «باید امیدوار باشیم، آقای رئیس جمهور. امیدواری شرط اساسی است.»
مینا
ـ «برخلاف آنچه مردم فکر میکنند، آینهی ماشین فقط برای دیدن پشت سر نیست، آدم روح مسافران را در آن میبیند. شرط میبندم هرگز به آن فکر نکرده بودید.»
ـ «واقعاً همینطور است، خیلی تعجب کردم!»
ـ «گفتم که این رُل خیلی چیزها به آدم یاد میدهد.»
مینا
سپس در حالی که به همسر پزشک نگاه میکرد، ادامه داد؛ «متأسفانه باید بگویم که شما در معرض اصلی اتّهام هستید و سپر بلا شدهاید و جرم اصلیاتان نه به قتل رساندن آن مرد، بلکه کور نشدن در زمانی است که همه بینایی خود را از دست دادند.»
Ali
دادن رأی سفید اگرچه یک حق قانونی مسلّم است، امّا میتواند به اندازهی آتشبازی کودکان و دستکاری دینامیت، خطرناک باشد.
mina3062
یک رئیس، حتّی اگر ریاستش محدود به یک چنین حوزه انتخاباتی عمومی باشد، باید در همهی موقعیتها احساس قاطعانهای از عدم وابستگی را مدّنظر داشته باشد، به عبارت دیگر «باید ظاهر را حفظ کند.»
samira
اگرچه راههای طلسم سرنوشت بسیار زیادند، ولی تقریباً همگی بیهودهاند. مخصوصاً در این مورد که راهی پیش پا افتاده است؛ این که انسان خودش را مجبور کند که به بدترین پیشامدها فکر کند به امید این که بهترین آنها اتفاق بیفتد، به خودی خود میتواند انگیزهای مورد توجه باشد.
samira
اگرچه راههای طلسم سرنوشت بسیار زیادند، ولی تقریباً همگی بیهودهاند. مخصوصاً در این مورد که راهی پیش پا افتاده است؛ این که انسان خودش را مجبور کند که به بدترین پیشامدها فکر کند به امید این که بهترین آنها اتفاق بیفتد، به خودی خود میتواند انگیزهای مورد توجه باشد.
samira
مردانی که به سلاح ستودنی ایمان مجهّزند، همانطور که قادرند کوهها را از سر راه بردارند، خواهند توانست از میان آبهایی چنین خروشان عبور کنند، حتّی بدون این که ذرّهای خیس شوند.
کمندون
با این که عقربههای ساعت در حرکت بودند گویی زمان متوقف شده بود، البته این موضوع برای چرخدندههای بدون تفکر ساعت هیچ معنایی نداشت. آنها نمیتوانند معنای پنج ثانیه را بفهمند فقط میشمارند: یک، دو، سه، چهار و پنج... این هم عذابی دردآور و هم خوشی بیحد و حصر است.
cuttlas
و دو ساعت از وقت خود را با دیدن بیست فرسنگ زیر دریا و کاپیتان نمو، هدر میدهم
cuttlas
حجم
۲۷۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۲۷۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
قیمت:
۶۳,۰۰۰
۳۱,۵۰۰۵۰%
تومان