بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تاریخ بیداری ایرانیان (جلد ۱) | طاقچه
تصویر جلد کتاب تاریخ بیداری ایرانیان (جلد ۱)

بریده‌هایی از کتاب تاریخ بیداری ایرانیان (جلد ۱)

انتشارات:انتشارات پر
امتیاز:
۴.۳از ۱۱ رأی
۴٫۳
(۱۱)
تا دخترها عالم نشوند پسرها به‌خوبی تربیت نخواهندشد.
ヽ( ´¬`)ノپری
باید سعی کرد افراد ملت عالم شوند، چه پس از آن‌که عموم ملت عالم شدند آن وقت حقوق ملی خود را می‌دانند، حقوق دولت را بر خود و ملت و حقوق ملت را بر خود و دولت که آگاه شدند، دیگر هرگز زیر بار ظلم و جور و استبداد نخواهند رفت، آن وقت کارها راجع به صاحبان کفایت و درایت خواهد شد
ヽ( ´¬`)ノپری
از میرزاصالح خان وزیر اکرم که آن اوقات از اجزاء ایالت آذربایجان بود نقل کرده‌اند: که حضرات در محبس با کمال قدس و زهد همیشه مشغول عبادت و تلاوت قرآن بودند، خاصه شیخ احمد روحی که اغلب اوقات به صورت حسن تلاوت قرآن می‌کرد و صوتش خیلی جذابیت داشت، به نوعی که تمام خلوتیها در اطاق محبس جمع شده، گوش به تلاوت قرآن او می‌دادند، و اغلب گریه می‌کردند. باری هنوز میرزارضا که قاتل اصلی ناصرالدین شاه بود، به ملاحظه احترام ماه محرم و صفر در تهران زنده بود، که امین السلطان حکم قتل آنان را صادر نمود. و چون مرحوم میرزاعلی‌خان امین‌الدوله مأمور و پیشکار آذربایجان شد، به ملاحظه این‌که مبادا آن‌ها را از کشتن نجات دهد، لذا تعجیل در قتل آن‌ها کرد، و در عصر ششم ماه
کاربر ۱۸۷۹۴۹۵
میرزارضا با نهایت قوت قلب و یک اطمینانی که از جبهه بی‌گناهان مشهود می‌شد به اطراف خود می‌نگریست و نظاره مردم را می‌کرد، گویا به لسان حال می‌گفت: ای اهل ایران، من به تکلیف خود عمل نمودم و درس خود را به شما تعلیم کردم، به زودی فراگیرید آن را در الواح صدور تکرار کنید تا در مقام امتحان درست امتحان بدهید.
صادق
شما از کجا به‌خیال قتل شاه شهید افتادید. ج ـ از کجا نمی‌خواهد. از کندها و بندها که بناحق کشیدم و چوب‌ها که خوردم و شکم خود را پاره کردم. از مصیبت‌ها که در خانه نایب‌السلطنه در امیریه و در قزوین و در انبار و باز در انبار به سرم آمد. چهار سال و چهار ماه در زنجیر و کند بودم
صادق
بسا خاندان بزرگ که از ابواب سلطانی به نان شب محتاج گردید. مسافرت‌های اروپا به اندازه‌ای این پادشاه را مرعوب ساخت که هر خواهش نامشروعی را ادنی دول اروپا می‌نمود به اسم صلح پسندی تسلیم می‌کرد ـ از همه بیش‌تر مرعوب روس‌ها بود، بلکه در باط
کاربر ۲۰۶۲۱۵۱
مدتی میرغضب در میان آن‌ها سرگردان بود تا عاقبت اول حاج شیخ روحی را و بعد میرزاآقاخان و آخر میرزا حسن خان را به قتل رسانید و به موجب حکم امین‌السلطان سرهای آن‌ها را پوست کنده و در آن‌ها آرد کرده به‌تهران نزد او فرستادند. و سیعلم الذین ظلموای منقلب ینقلبون.
صادق
بالجمله روانه شدم و بر چیزی که زیاد متأسف بودم، فرقت ابوین و دوری احباب بود. (یقولون ان‌الموت صعب وانما مفارقة الاحباب باللّه‌ اصعب)
صادق
بزرگان ایران از علماء و غیر هم بر معایب و وخامت این عمل واقف شدند که امروز دخانیات محدود شد. فردا نمک و روز دیگر هیزم و ذغال و آب و غیره، و به ازای آن مبالغی گرفته خواهد شد و صرف آبادی مملکت نخواهد شد، یا تفاوت مواجب فلان شاهزاده است، یا مدد معاش فلان آقازاده، یا خرج مسافرت فرنگ، یا نیاز خانم قشنگ
صادق
از علماء تهران آقا سیدعبداللّه‌ بهبهانی تبعیت میرزای آشتیانی را ننمود، که اولاً من مقلد نیستم و مجتهدم و ثانیا این صورت حکم که نسبت به‌جناب میرزای شیرازی می‌دهند حکم است یا فتوی؟ اگر حکم است، که باید بین مدعی و مدعی علیه و در مقام ترافع باشد و اگر فتوی است که باید کلیت داشته باشد، و فتوا نسبت به مقلدین لازم‌العمل است، نه نسبت به مجتهد. باری جنابش با حضرات همراهی نفرمود.
صادق
مرحوم حاج شیخ‌هادی نجم‌آبادی هم در مجالس مذاکره حاضر نشد، لکن پیغام داد من استعمال دخانیات را مطلقا حرام می‌دانم، مخصوص به وقتی دون وقتی نیست و اگر بنای آقایان بر حرکت از تهران و مهاجرت به عتبات شد، اول کسی که ردا بر دوش کند و با پای پیاده مهاجرت نماید من می‌باشم.
صادق
آیا نمی‌دانید که کسی نمی‌تواند بر ضد دولت برخیزد؟ آیا نمی‌دانید که اگر خدا نکرده دولت نباشد یک نفر از شماها را همان بابی‌های تهران تنها گردن می‌زنند؟ آیا نمی‌دانید که اگر دولت نباشد زن و بچه شماها هر کدام به‌دست قزاق روسی و عسکر عثمانی و قشون انگلیس و افغان و ترکمان خواهد افتاد؟ حیف از شماست با علم و عقلی که دارید عقل خود را به‌دست چند نفر طلاب و اراذل و اجامر محله و شهر بدهید و به میل آن‌ها حرکت کنید.
صادق
به شرف عرض بندگان اعلیحضرت همایونی می‌رساند که حالت خلوص و دعاگویی کلیه دعاگویان خاصه دعاگو نسبت به سلطان اسلام، مداللّه‌ اظلاله علی رؤس الخواص و العوام، به مرتبه‌ای است که گوش از بیان و تجدیدش کر و اصم، و لسان از توصیفش الکن و ابکم است؛ و بنابراین مطلب، گذشته از آن‌که از مستقلات عقلیه بل از فطریات اولیه است نفوس مطلوب حضرت احدیت عز اسمه و منظور حضرت ختمی مرتبت صلی اللّه‌ علیه و آله و سلم است. چه سلطان اسلام حامی دین مبین و حافظ شریعت سیدالمرسلین و استقرار دولت و دوام سلطنتش موجب بقای امن و امان که اعظم نعمای الهیه است می‌باشد و بالضرورة نفس مبارکش مورد مراحم الهیه و مشمول حفظ و تأیید مکارم غیبیه خواهد بود
صادق
امین‌السلطان جان مطلب را اظهار نمود که آقایان بی‌پرده می‌گویم اعلیحضرت شاهنشاهی صریحا فرموده‌اند: تغییر و تبدیل این امتیازنامه از هیچ رو دولت را ممکن نتواند بود. این معنی محال و ممتنع است. شما از این معنی قطع نظر نموده فکر دیگر بکنید. علماء نیز در کمال صفا گفتند ما هم بی‌پرده می‌گوییم: حرام شریعت اسلام را از هیچ رو نمی‌توانیم حلال نمود. مساعدت با دولت در خصوص این امتیازنامه از ما نیز محال و ممتنع است.
صادق
جناب آقا سیدمحمدرضا فرمود: اگر این حکم را دولت داده است که باید به امضای ملت باشد و اگر شخص شاه داده است که.... حقی نداشته و ندارد.
صادق
رییس اسلامیان که به مراحل از حدود ایران بیرون است، رفع و ابطال این عمل را در این دیده که مسلمانان را از استعمال دخانیات ممتنع دارد، در این مقام برآمده دو کلمه در خصوص منع مسلمانان از این عمل نوشت و فرستاد و این نوشته به محض اشتهار این یک دو کلمه نوشته، تمامی مسلمانان با این‌که هنوز صحت و صدق این نوشته بر اکثر و اغلب محقق نشده بود، تنها به احتمال این‌که شاید صحیح باشد این چنین عادت پانصد ساله را یک دفعه چنان‌که می‌بینند بالمره متارکه نمودند.
صادق
یکی از دانشمندان انگلیس تاریخ قاجاریه را به زبان انگلیسی نوشته و طبع کرده، در آن کتاب می‌نویسد: آن‌ها که امثال قیصر و شارلمان و ناپلئون را وسایلی می‌دانند که خداوند عالم برای ارایه طرق سعادت میان اقوام و ملل می‌فرستد درباره امیر نظام چه خواهند گفت که به‌این زودی حکم تقدیر در هلاک او صادر شد و نگذاشت مقاصد خود را انجام دهد و حال آن‌که یقینا از همان اشخاص محسوب می‌شود و ملتی را خوشبخت و آسوده می‌نمود. افسوس که «خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود» .
صادق
«... از خواجه نظام‌الملک وزیر مشهور معروف سلاجقه و صاحب بن عباد وزیر مشهور و معروف دیالمه و پرنس بیسمارک و لرد پالرستون، وریشیلیو وزیر لویی سیزدهم فرانسه، و پرنس کارچه کف روس، به حق حق به مراتب با عرضه‌تر و بهتر بود...» در صفحه ۳۱۴ نیز می‌نویسد: میرزاتقی خان امیرنظام در اوایل دولت، مدرسه برپا کرد و ترتیب قشون داد در شهرها قراولخانه‌ها ساخت چاپارخانه دایر نمود روزنامه راه انداخت و سرش را بیچاره در این راه داد.
صادق
اسعدپاشا و قاضی گفتند: صواب آن است که همراهان میرزاتقی‌خان جامه رومی پوشند و از میان شهر عبور کنند تا مبادا دیگر باره مردم برشورند و ایشان را آسیبی رسانند. میرزاتقی‌خان وزیر نظام گفت من هرگز نام ایران به ننگ آلوده نمی‌کنم و با جامه عثمانی به بهشت جاودانی نمی‌روم.
صادق
در تهران که پایتخت است مردم می‌گویند، می‌شنوند، با شاه ملاقات می‌کنند پادشاه انسانی است مثل شما. به عرایض متظلمین رسیدگی می‌کند، دیوانخانه عدلیه دارد و آنچه حکومت یا اجزاء او بخواهند مال مردم را ببرند حق ندارند، حاکم باید مالیات بگیرد و نظم مملکت را بدهد، حاکم حق ندارد دختران رعیت را به زور ببرد.
صادق
پادشاهی که پنجاه سال سلطنت کرده باشد هنوز امور را به اشتباه کاری به عرض او برسانند و تحقیق نفرمایند و بعد از چندین سال سلطنت ثمر آن درخت وکیل‌الدوله، آقای عزیزالسلطان، امین خاقان و این اراذل و اوباش بی‌پدر و مادرهایی که ثمره این شجره شده‌اند و بلای جان عموم مسلمین گشته باشند، چنین شجر را باید قطع کرد، که دیگر این ثمر ندهد. (ماهی از سرگنده گردد نی زدم) اگر ظلمی می‌شد از بالا می‌شد.
صادق
انسان از جان سیر می‌شود. بعد از گذشتن از جان‌هرچه می‌خواهد می‌کند.
صادق
به تواریخ فرنگ نگاه کنید برای اجرای مقصد بزرگ تا خونریزی‌ها نشده است مقصود بعمل نیامده.
صادق
آن مرحوم گفت: می‌توانم کالسکه‌ای اختراع کنم که او را کوک کنند یک فرسخ راه را طی کند، آن‌وقت چند دقیقه بایستد از چهار طرف درهای آن باز شود، از هر طرفی چند گلوله توپ خالی شود، آن وقت درهای آن بسته شود و به مکان خود برگردد، لکن اظهار این صنعت وقتی خواهد بود که پادشاه تهیه قشون خودرا دیده و متقبل شود که با یکی از دول دشمن جنگ کند، لااقل شهرهای ایران را پس بگیرد. ناصرالدین شاه گفت: ما جز با رعیت خود دیگر با کسی جنگ نداریم و به اندازه آن‌ها هم توپ داریم. لذا دماغ آن مرحوم سوخته و رفت در مازندران و در آن‌جا مشغول رعیتی و زراعت شد
صادق
ادیب کامل و اریب فاضل، جامع محاسن بیان و معانی بیت‌العتیق دانش و بینش را بانی میرزاملکم خان اصفهانی، شرح خدمات لایقات آن مرحوم در جنبش خفتگان و بیداری ایرانیان دفتری علیحده را درخور است. می‌توان گفت اول کسی است که تخم قانون در این سرزمین کاشت چنان‌که میرزاملکم خان قانونی معروف گشت.
صادق
یکی از معاصرین چنین نوشته است: مقام پرنس ملکم خان در ایران همان مقام ولتر و ژان‌ژاک و لرد ویکتور هوگو است در ملت فرانسه و همان قسم که ملت فرانسه به‌آن دانشمندان افتخار دارد ملت ایران هم به‌این یگانه دانشمند می‌نازد
صادق
اول باید مواجب شاه معلوم و معین باشد، تا سایر تکالیف معلوم گردد. در این هنگام اجزاء خلوت به‌شاه عرض کردند که: پادشاه ایران همه وقت مواجب می‌داده است و رعایا از سفره و عطایای او متنعم بودند، حال باید ملت مواجب به پادشاه بدهد و پادشاه مواجب خور ملت گردد
صادق
قتل شیخ احمد روحی و میرزا آقاخان و خبیرالملک در این اثنا که حضرات در محبس طرابزو
کاربر ۱۸۷۹۴۹۵
بنده نگارنده از جناب علاءالملک میرزامحمودخان به طریق استعلام سؤالاتی نموده که از آن جمله گرفتاری حضرات بود. در جواب مذکور داشت که وقتی من به سفارت اسلامبول رفتم،
کاربر ۱۸۷۹۴۹۵

حجم

۱۳٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۸۱۶ صفحه

حجم

۱۳٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۸۱۶ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان