
بریدههایی از کتاب ۳۵ کیلو امید
۴٫۴
(۸)
حوصلهام سر نمیرفت ها. فقط زندگیام مفهومی نداشت.
rrrrrrrrrddddddddd
میخوام بهت بگم که اگه مامانوبابات باهم دعوا میکنن، تقصیر تو نیست. اونها مقصرن، فقط خودشون. تو این وسط هیچکارهای، تو تقصیری نداری. گوشت با منه؟ کوچیکترین تقصیری نداری. حتی اگه تو شاگرداول کلاس هم میبودی، اگه فقط نمرههای ۱۹ و ۲۰ میآوردی خونه، مامانوبابات بازهم باهم دعوا میکردن، فقط مجبور بودن یه بهونهٔ دیگه پیدا کنن، همین.
rrrrrrrrrddddddddd
به خودم میگم که ماری مربی شد، فقط برایاینکه به انجام کارهای موردعلاقهش در زندگی ادامه بده، یعنی سرهم کردن، خلق کردن و ساختن چیزها. بلافاصله عاشقش شدم. از همون صبح اولین روز. لباسهای تنش رو خودش دوخته بود، پلیورهاش رو خودش بافته بود و جواهراتش رو خودش ساخته بود.
rrrrrrrrrddddddddd
یه چیزی بهت میگم آویزهٔ گوشت کن: خیلی سادهتره که آدم غمگین باشه تا شاد، و من، گوشت با منه؟ من از آدمهایی که سادهترین راه رو انتخاب میکنن هیچ خوشم نمیآد، از نقنقوها خوشم نمیآد! شاد باش لعنتی! همهٔ تلاشت رو بکن تا شاد باشی!
rrrrrrrrrddddddddd
غم نیست لئون بزرگ، فقط آبه که داره سرریز میکنه...
rrrrrrrrrddddddddd
در جهان هیچچیزی به اندازهٔ دستهام و چیزهایی که میتونن بسازن برام جالب نیست.
marmar
درهرحال، بچههای زیادی رو میشناسم که مدرسه رو دوست ندارن. شما مثلاً، اگه ازتون بپرسم: «تو مدرسه رو دوست داری؟» واضحه که سرتون رو تکون میدین و جواب میدین نه. فقط فوقچاپلوسهان که جواب مثبت میدن، یا اونهایی که اونقدر درسشون خوبه که براشون سرگرمکنندهست که هر روز صبح بیان تواناییهاشون رو بسنجن... وگرنه کی واقعاً از این کار خوشش میآد؟ هیچکس. و کی واقعاً از این کار متنفره؟ تعداد اونها هم زیاد نیست. چرا، هستن بچههایی که شبیه منن، اونهایی که بهشون میگن کودن و همیشه دلدرد دارن.
marmar
بوی مدرسه حالم رو بدتر میکنه. سالها میگذرن و مدرسهها عوض میشن، اما این بو ثابت میمونه.
marmar
دیگه ذله شدم، واقعاً دیگه ذله شدم. تصورش رو هم نمیتونین بکنین که چقدر ذلهام کردن.
marmar
حجم
۳۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۳ صفحه
حجم
۳۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۳ صفحه
قیمت:
۱۳,۰۰۰
تومان