بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سیطره | طاقچه
تصویر جلد کتاب سیطره

بریده‌هایی از کتاب سیطره

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۴۶ رأی
۴٫۲
(۴۶)
سه داوطلب از شهر هرسین کرمانشاه به نام‌های خیرالله، نیکمرد و علیمراد آمده بودند. بچه‌های خوب و باصفا و بامعرفتی بودند. کاری به کسی نداشتند و سرشان توی لاک خودشان بود. اهل حق بودند و سبیل‌های بلندی داشتند. سبیل برایشان مقدس بود. حساس بودند به سبیل. وقتی گفتند باید سبیلشان را بزنند، زیر بار نرفتند و گفتند: «جمهوری اسلامی با اون همه کبکبه و دبدبه به ما آزادی عمل داده بود و به سبیل ما کاری نداشت! شما چرا به سبیل ما گیر داده‌اید؟ شما که گفتین اینجا آزادی هست. این کجایش آزادی است؟» یکی‌شان با صدای بلند گفت: «آقا ما توی ایران جم داریم، جمخانه داریم، نذر می‌کنیم، کلام می‌خونیم، تنبور می‌زنیم، هیچ‌وقت پاسدارها مانع آداب و رسوم ما نشدن. شما که دم از آزادی عقیده می‌زنین چرا این‌جوری رفتار می‌کنین؟»
saqqa
سه داوطلب از شهر هرسین کرمانشاه به نام‌های خیرالله، نیکمرد و علیمراد آمده بودند. بچه‌های خوب و باصفا و بامعرفتی بودند. کاری به کسی نداشتند و سرشان توی لاک خودشان بود. اهل حق بودند و سبیل‌های بلندی داشتند. سبیل برایشان مقدس بود. حساس بودند به سبیل. وقتی گفتند باید سبیلشان را بزنند، زیر بار نرفتند و گفتند: «جمهوری اسلامی با اون همه کبکبه و دبدبه به ما آزادی عمل داده بود و به سبیل ما کاری نداشت! شما چرا به سبیل ما گیر داده‌اید؟ شما که گفتین اینجا آزادی هست. این کجایش آزادی است؟» یکی‌شان با صدای بلند گفت: «آقا ما توی ایران جم داریم، جمخانه داریم، نذر می‌کنیم، کلام می‌خونیم، تنبور می‌زنیم، هیچ‌وقت پاسدارها مانع آداب و رسوم ما نشدن. شما که دم از آزادی عقیده می‌زنین چرا این‌جوری رفتار می‌کنین؟»
saqqa
اتحادیهٔ زنان کردستان را تأسیس کرده بودند، ولی عملاً وجود خارجی نداشت، فقط روی کاغذ بود.
R.Khabazian
اردوگاه زرگویز چندین برابر اردوگاه دموکرات بود. ده‌ها هکتار زمین در دامنهٔ کوه‌های روستای زرگویز که متعلق به کشاورزان بود و صدام حسین به‌زور از مردم گرفته و به کومله بخشیده بود.
R.Khabazian
هیچ‌وقت به ذهنم نرسید عضو کومله یا دموکرات شوم. چون پدرم از جنایات آن‌ها زیاد تعریف کرده بود. پدربزرگ هم از آن‌ها بدش می‌آمد و می‌گفت: «من رگ و ریشهٔ این‌ها را خوب می‌شناسم. این‌ها فقط دنبال قدرت و ثروت هستند.»
R.Khabazian
ببین شغل ما سخته، قدرت داری، ولی گمنامی! اطلاعات داری، ولی حق نداری ازش استفاده کنی. پروندهٔ همه زیر دستته، دورویی و تزویر و ریاکاری اونا رو می‌بینی و حق نداری به روشون بیاری. همه چی می‌دونی، ولی حق نداری افشا کنی. باید گمنام بمونی.
R.Khabazian
ماشین‌های مدل‌بالای تقدیمی اقلیم کردستان زیر پای سران حزب بود و به شهر رفت و آمد داشتند. بهترین خانه‌های کویه و اربیل و سلیمانیه هم در اختیارشان بود و تبعیض کاملاً نمایان بود. خانوادهٔ سران حزب یا توی شهرک نبودند یا کم بودند. بیشتر در اروپا زندگی می‌کردند.
R.Khabazian
کسی که می‌آید عضو حزب شود باید عقاید و باورهای دینی خودش را پشت دروازه جا بگذارد و تابع محض دستورات دموکرات باشد.
R.Khabazian
یکی از راه‌های درآمد حزب، باجگیری از کولبران مرزی بود. توی جدار مرزی مستقر می‌شدند و وقتی کولبران بدبخت از آن مسیر عبور می‌کردند، به نام حق گمرکی باج می‌گرفتند تا اجازهٔ عبور دهند. خیلی وقت‌ها هم وادارشان می‌کردند اسلحه و مهمات پیشمرگان را توی بارها جاسازی کنند و به ایران ببرند. بعد توی ایران اسلحه و مهمات را از کولبران می‌گرفتند و دست به عملیات و ترور می‌زدند. بعضی وقت‌ها کولبران بدبخت به جرم حمل اسلحه در مرز ایران دستگیر می‌شدند و تاوان تروریست‌ها را پس می‌دادند.
R.Khabazian
خدا و مذهب و اخلاق را مردود دانسته و انسان را بدون روح می‌دانستند. کلاس‌های ایدئولوژی کمونیستی شبانه‌روز برپا بود.
R.Khabazian
وقتی گفتند: «هروقت دیدید خواهر و مادر و همسرتان با مرد دیگری است، حق اعتراض ندارید!»، حتی فراریان و قاتلین هم گفتند: «درسته ما آمدیم کمونیست شویم، ولی تعصب ناموسی داریم.»
R.Khabazian

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

قیمت:
۸۵,۰۰۰
تومان