بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فیزیک اندوه | طاقچه
تصویر جلد کتاب فیزیک اندوه

بریده‌هایی از کتاب فیزیک اندوه

انتشارات:نشر ثالث
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۴از ۵ رأی
۲٫۴
(۵)
من همیشه مُرده بوده‌ام. و هوا همیشه تاریک بوده است. اگر مرگ، تاریکی و نبودِ دیگران است...
ترانه علی نیا
افسردگی دارد آرام کل جهان را فرا می‌گیرد... زمان گیر کرده است و پاییز قصد رفتن ندارد؛ همهٔ فصل‌ها پاییزند. پاییز جهانی... مسافرت هم اندوه را درمان نمی‌کند. باید به دنبال چیز دیگری باشم. غمگین‌ترین جا خود جهان است.
ترانه علی نیا
می‌پرسم: «مالیخولیا مگر مال قرن‌ها پیش نیست؟ هنوز واکسنی برایش نساخته‌اند، پزشکی هنوز درمانش نکرده؟» دکتر با خنده گفت: «هیچ وقت مردم به اندازهٔ حالا مالیخولیا نداشتند. فقط تبلیغش نمی‌کنند. به درد بازار نمی‌خورد، مالیخولیا را کسی نمی‌خرد. تصور کن تبلیغی برای مرسدس اِس کلاسِ آهستهٔ افسردگی‌آور بسازند. اما، برگردیم سر اصل مطلب؛ چیزی برایت تجویز می‌کنم که بی‌درنگ فکر کنی از قرن نوزدهم آمده: سفر کن، به زندگی‌ات هیجان بده، جاهای تازه را ببین، برو جنوب...» «خیلی چخوفی شد، دکتر.» دکتر خندید: «خب، چخوف می‌دانسته چه کار کند، هر چه باشد، نویسندهٔ نادانی نبوده، دکتر بوده.»
ترانه علی نیا
افسردگی دارد آرام کل جهان را فرا می‌گیرد... زمان گیر کرده است و پاییز قصد رفتن ندارد؛ همهٔ فصل‌ها پاییزند. پاییز جهانی... مسافرت هم اندوه را درمان نمی‌کند. باید به دنبال چیز دیگری باشم. غمگین‌ترین جا خود جهان است.
ترانه علی نیا
چند ماه در سراسر اروپا پرسه زدم. برای فراموشی یک رابطه، برخی آدم‌های متعدد را امتحان می‌کنند، من جغرافیاهای متعدد را امتحان کردم. شهرها را اللّه‌بختکی انتخاب می‌کردم و معمولاً با قطار می‌رفتم. مدام از این هتل به آن هتل و از این ایستگاه به آن ایستگاه می‌رفتم، بقیهٔ گردشگرها همه یا زوج بودند یا گروهی آمده بودند، من اما تنها در میدان‌ها پرسه می‌زدم که همهٔ آن‌ها بعد از مدتی معین شبیه هم به نظر می‌رسیدند. شبیه کسی بودم که می‌خواست رهاشدگی خودش را در گوشه‌ای رها کند. مانند کسی که دنبال جایی دور و ناشناخته می‌گردد تا گربه‌های اندوه خود را طوری رها کند که هیچ‌گاه راه بازگشت به خانه را نیابند. می‌دانید خلاص شدن از دست گربه چقدر دشوار است؟ آن‌ها غریزهٔ خانه‌دوستی باورنکردنی و حافظه‌ای خارق‌العاده دارند. یک بار پدربزرگ می‌خواست از شر گربه‌ای که در خانه و حیاط زاد و ولد کرده بود خلاص شود؛ همه را داخل چند کیسه چپاند و چند مایل خارج از شهر، نزدیک قبرستان، رها کرد. وقتی به خانه برگشت، گربه‌ها آن‌جا منتظرش بودند.
ترانه علی نیا
یک پرانتز برای آن‌هایی که سربازی نرفته‌اند باز می‌کنم: شما هرگز یک دقیقهٔ وقتتان آزاد نیست، روال کار این است. آن‌ها می‌گویند، سربازی که وقتش آزاد است فقط دردسر درست می‌کند. کل
ترانه علی نیا
میدان گرانشیِ اندوه آن‌قدر ریز است که به چشم نمی‌آید. در نتیجه، اندوه در شکل‌های نامرئی چرخه‌ها و ضدچرخه‌ها اطراف ما پرسه می‌زند. مهاجرتشان، حرکتشان از مکانی به مکان دیگر، واقعیتی انکارناپذیر است. نابینایی‌ای که باعث می‌شود این واقعیت را نبینیم حیرت‌آور است. گاهی اندوهی مبهم بر من مستولی می‌شود که به نظر نمی‌رسد مال من باشد؛ مثلاً اندوه از آفریقای شمالی؛ غیربومی، عجیب، رنگ‌باخته زیر نور خورشید، زرد به خاطر دانه‌های شن بیابان، مانند باران زردی که پارسال بارید، اثری مبهم بر پنجره می‌گذارد و می‌رود. می‌توانم نقشهٔ جغرافیایی مهاجرت اندوه را ترسیم کنم. برخی مکان‌ها در یک کشور غمگین است، برخی دیگر در کشوری دیگر.
ترانه علی نیا
«پیری» صفت است. ما وارد صفت‌های پیری می‌شویم ــ آرام، عمیق، آشفته، سرد، یا شفاف مانند شیشه.
ترانه علی نیا
چه بر سر نام‌ها می‌آید، وقتی صاحبانشان می‌میرند؟ آیا آزاد می‌شوند؟ آیا همچنان به معنا داشتن ادامه می‌دهند، یا مانند جسدهایی که زیرشان خوابیده متلاشی شده و تنها استخوانی از حروف صدادار از آن‌ها برجا می‌ماند؟
ترانه علی نیا
«در دورهٔ سوسیالیسم، ما مدام عاشق می‌شدیم، چون کار دیگری نداشتیم.»
ترانه علی نیا
شهرها را اللّه‌بختکی انتخاب می‌کردم و معمولاً با قطار می‌رفتم. مدام از این هتل به آن هتل و از این ایستگاه به آن ایستگاه می‌رفتم، بقیهٔ گردشگرها همه یا زوج بودند یا گروهی آمده بودند، من اما تنها در میدان‌ها پرسه می‌زدم که همهٔ آن‌ها بعد از مدتی معین شبیه هم به نظر می‌رسیدند. شبیه کسی بودم که می‌خواست رهاشدگی خودش را در گوشه‌ای رها کند. مانند کسی که دنبال جایی دور و ناشناخته می‌گردد تا گربه‌های اندوه خود را طوری رها کند که هیچ‌گاه راه بازگشت به خانه را نیابند. می‌دانید خلاص شدن از دست گربه چقدر دشوار است؟ آن‌ها غریزهٔ خانه‌دوستی باورنکردنی و حافظه‌ای خارق‌العاده دارند. یک بار پدربزرگ می‌خواست از شر گربه‌ای که در خانه و حیاط زاد و ولد کرده بود خلاص شود؛ همه را داخل چند کیسه چپاند و چند مایل خارج از شهر، نزدیک قبرستان، رها کرد. وقتی به خانه برگشت، گربه‌ها آن‌جا منتظرش بودند.
ترانه علی نیا

حجم

۵۱۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۷۳ صفحه

حجم

۵۱۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۷۳ صفحه

قیمت:
۶۶,۰۰۰
تومان