بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سخت پوست | طاقچه
تصویر جلد کتاب سخت پوست

بریده‌هایی از کتاب سخت پوست

نویسنده:ساناز اسدی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۶از ۱۱۲ رأی
۳٫۶
(۱۱۲)
ساکت بودیم. به برگشتن‌های پدر فکر می‌کردم. به این‌که بعدش چه‌طور دست‌وپا می‌زد که بفهمیم همین جا بهتر است و چه‌طور دوباره هوس رفتن به سرش می‌افتاد. هر جایی که می‌رفت می‌خواست بماند و هر جایی که می‌ماند می‌خواست زودتر برگردد.
Mahsa Bi
منتظر بود حرف بزنم. منتظر بود دعوا کنم. حرف نمی‌زدم. خیلی وقت بود حرف نمی‌زدم.
اِف.
هر جایی که می‌رفت می‌خواست بماند و هر جایی که می‌ماند می‌خواست زودتر برگردد.
hediy_kh
آدم‌هایی که غرق می‌شوند، یکهو زیر پای‌شان خالی می‌شود، یکهو انگار وسط آب راه‌شان را گم می‌کنند و تا بخواهند بچرخند و ساحل را پیدا کنند یک موج می‌خورد توی صورت‌شان و یک چیزی می‌کشدشان پایین و دست‌وپا می‌زنند و تمام.
اِف.

حجم

۱۱۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

حجم

۱۱۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

قیمت:
۱۹,۵۰۰
۹,۷۵۰
۵۰%
تومان