
بریدههایی از کتاب دوازده به علاوه یک
۱٫۰
(۱)
"حقیقت را نمیشود تنها به واسطهٔ مجموعهای از واقعیتها دید. این نظر رماننویس است، اینکه حقیقتهای بزرگتری وجود دارد."
پویا پانا
وقتی سیاست به زندگیتان تجاوز میکند، بهسختی میتوانید از آن دوری کنید. تنها در کشورهایی با دموکراسیهای پیشرفته است که میشود از مزایای فراموش کردن سیاست برخوردار بود. اگر در کشوری زندگی کنید که مشکلاتش بسیار بسیار بزرگ باشد و سیاست در زندگی روزمرهٔ مردم حضور داشته باشد، آن وقت نمیتوان از سیاست اجتناب کرد، حتی اگر خودتان تلاش کنید که از سیاست دوری کنید، سیاست بیست و چهارساعته توی زندگیتان سبز میشود.
پویا پانا
به اعتقاد من هر نوعی از دیکتاتوری مضر است و موجب تخریب ریشههای تمدن و همزیستی و صلح در یک جامعه میشود. به اعتقاد من هر نوعی از دیکتاتوری، چه دیکتاتوری سیاسی و چه دیکتاتوری دینی، موجب وارونه شدن روند تاریخ و بازگشت مردم به دوران وحشیگری میشود، به دورانی که هنوز ابتداییترین مشکلات بشر حل نشدهاند. به همین خاطر است که من در تمام طول زندگیام تلاش کردهام که با هر نوعی از دیکتاتوری مبارزه و از اهداف دموکراتیک دفاع کنم. با وجود تمام خطاها و مشکلات و نارساییها، معتقدم که دموکراسی بهترین گزینه در برابر هر گونه دیکتاتوری است.
پویا پانا
بزند. ژوزه ساراماگو یک کمونیست است و اصلاً به دموکراسی اعتقادی ندارد. او دلش میخواهد که همهٔ آدمهای دنیا کمونیست بشوند. اما من مخالف کمونیسم هستم و به آزادی و فردیت و همزیستی در عین تفاوتها اعتقاد دارم. من مخالف هر گونه دیکتاتوری هستم درحالیکه ساراماگو شیفتهٔ دیکتاتوری است. ساراماگو معتقد است که استالین آدم فوقالعادهای بوده و من معتقدم که استالین یک جنایتکار تمام و کمال بوده. معلوم است که باید همچون حرفی بزند، ما با هم کاملاً فرق میکنیم.
پویا پانا
پنجاه سال پیش، کمونیسم در آمریکای لاتین تنها چارهٔ موجود بود و ما هم آن را انتخاب کردیم تا جامعهای بهتر و موفقتر و کامیابتر بسازیم اما کمکم متوجه شدیم که کمونیسم راه حلی منطقی نیست و بهعکس همه چیز را بدتر کرده و مشکلات زیادی به وجود آورده. پنجاه سال پیش، کمونیست بودن با کمونیست بودن الان بسیار متفاوت بود. پنجاه سال پیش همه به کسی که کمونیست میشد به چشم یک آدم نادان و سادهلوح نگاه میکردند، امروز اصلاً اینطور نیست، امروز مفهوم کمونیسم دیگر مشخص شده است.
پویا پانا
من بهشخصه از نظریهٔ "مرحلهٔ آینهای" لاکان خوشم میآید و به نظرم نظریهٔ کاملاً درستی است. اینکه شما خودتان را در چشمان کس دیگری پرورش میدهید و سپس خودتان را در بازتاب چشمان مثلاً پدر یا مادر یا هر کسی که در بچگی به او وابسته بودید، مجسم میکنید. اینکه ما به تنهایی خودمان را خلق نمیکنیم، بلکه به واسطهٔ دیگران است که خودمان را ایجاد میکنیم.
پویا پانا
"سؤال اینجاست که هدف چیست. دنیا هدفی ندارد. از همه چیز دنیا نمیتوان سر درآورد، اما کمکم میتوان درکش کرد. در عوض دنیای هنر محدود است و به همین خاطر [در مقایسه با دنیای واقعی] لایتناهی نیست و میشود بهراحتی آن را تحلیل کرد. وقتی به صفحهٔ ده برسی، یا شاید هم صفحهٔ بیست و شاید پنجاه، ممکن است به هدفی برسی. میتوان بهسادگی دربارهٔ ساختار و مفاهیم داستان حرف زد. آدمها میمیرند اما کتابها به حیاتشان ادامه میدهند. اثر کاغذ از گوشت و استخوان بیشتر است."
پویا پانا
وقتی که کتاب مینویسید، میتوانید به هر زمانی سفر کنید و با هیچ مرزی روبهرو نباشید. هیچ مرز جغرافیایی یا روحی یا زمانی نیست که شما را محدود کند. زمان معنایی ندارد. زمان تنها یک وسیله است برای روایت یک داستان.
پویا پانا
یاد این عبارت ارنست همینگوی در کتاب پاریس، جشن بیکران ترجمهٔ مرحوم فرهاد غبرایی افتادم که میگوید: "پاریس را هرگز پایانی نیست و خاطرهٔ هر کسی که در آن زیسته باشد با خاطرهٔ دیگری فرق دارد. ما همیشه آنجا باز میگشتیم، بیتوجه به اینکه که بودیم یا پاریس چگونه تغییر کرده بود یا با چه دشواریها و راحتیها میشد به آن رسید. پاریس همیشه ارزشش را داشت و در ازای هر چه برایش میبردی چیزی میگرفتی. به هر حال این بود پاریس در آن روزهایی که ما بسیار تهیدست و بسیار خوشبخت بودیم."
پویا پانا
زندگی مشترک زن و شوهر به نظر من سختترین، پرهرجومرجترین و خطرناکترین سفر زندگی است.
پویا پانا
املی نوتومب: نویسندگی نشانهٔ ترس است
پویا پانا
ویسواوا شیمبورسکا، شاعر برندهٔ نوبل ادبیات سال ۱۹۹۶، پیرزن مهربان و خندانی است که چهرهاش شبیه گنجشک است، کم سفر میکند، سرش در لاک خودش است و کمی هم خجالتی است.
پویا پانا
"واقعیت این است که من اصلاً نمیفهمم مردم چه علاقهای دارند که با من مصاحبه کنند. در این چند سال اخیر بیشترین عبارتی که من گفتهام این بوده که "نمیدانم". به سنی رسیدهام که باید از نظر آگاهی آدم جاافتادهای باشم اما واقعیت این است که هیچ چیز نمیدانم. به نظر من بیشتر خرابکاریها و افتضاحات بشری را آدمهایی به بار آوردهاند که فکر میکردهاند میدانند."
پویا پانا
شیمبورسکا خود در این رابطه در نخستین گفتوگویی که بعد از خبر دریافت نوبل ادبیات با شبکهٔ سراسری تلویزیون لهستان انجام داده، گفته است: "واقعاً زیاد حرف میزنیم. همه دارند حرف میزنند، بیش از اندازه. همه فکر میکنند چیزی گفتنی دارند. حال آنکه حرف باارزش شاید دو سه بار در یک قرن پیدا شود. خود من شخص پرحرفی نیستم. اصلاً بیش از آنکه راجع به چیزی اظهارنظر کنم، دوست دارم یکی دو روز بیندیشم. دلم میخواهد حرفم ارزش دو روز فکر کردن را داشته باشد."
پویا پانا
"وقتی جوان بودم، دربارهٔ همه چیز مطمئن بودم. خب، چنین مشکلی البته از نبود آگاهی کافی و تجربهٔ کافی زندگی نشئت میگرفت. خوشبختانه، شانس این را داشتم که باهوشتر بشوم و فهمیدم که هیچکس نمیتواند دربارهٔ همه چیز مطمئن باشد. زمان زیاد و تأملی طولانی لازم است تا کسی بتواند به خودش جرئت بدهد که بگوید "میدانم" و یا اینکه دربارهٔ کسی یا چیزی قضاوت کند."
پویا پانا
باید رنج را فهمید.
پویا پانا
آدمها همیشه در حال رویارویی با بحرانها هستند، یکی پس از دیگری. همانطور که میدانید، ظاهر زندگی پُر است از آشفتگی، اما فکر میکنم که برای رسیدن به آرامش راه حلی وجود دارد.
پویا پانا
همینگوی نقل قول آورد که: "آدم شصت سال بیشتر نباید عمر کند."
پویا پانا
حجم
۴۰۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۴۰۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۱۲۴,۰۰۰
تومان