بریدههایی از کتاب سارا کورو، شاهزاده خانم کوچک
۴٫۷
(۱۳۷)
آنهایی که مهربانند، دوست دارند بدانند که چقدر دیگران را خوشحال کردهاند. این از تشکر مردم، برایشان مهمتر است.
seyed
وقتی کسی آدم را دوست دارد، آدم باید قدرشناسش باشد.
seyed
ولی داشتن کتابهای زیاد مایهی آرامش خاطرش بود؛ چون کتاب را از همه چیز بیشتر دوست داشت.
Pariya
مهم نیست قیافهات چه شکلی باشد یا چه داشته باشی. مهم این است که چطور فکر میکنی و چه کار میکنی!»
Venom
«سارا میگوید مهم نیست قیافهات چه شکلی باشد یا چه داشته باشی. مهم این است که چطور فکر میکنی و چه کار میکنی!»
seyed
من معنی گرسنگی را میدانم، حتی با وانمودکردن نمیشود از آن رهایی یافت.
seyed
«... من هم خیلی وقتها در جواب سکوت میکنم. گاهی جوابندادن بهتر است؛ مثلاً وقتی کسی به آدم توهین میکند، بهتر است آدم جواب ندهد. کافی است آدم فقط نگاهش کند و فکر کند. وقتی در مقابل خانم مینچین این کار را میکنم، از خشم رنگش میپرد. یا آمیلیا هراسان میشود و دیگران هم همینطور. وقتی در اینجور وقتها از کوره در نروی، به نظر میآید که قویتر از دشمنت هستی. به راستی هم آدم باید قوی باشد تا بتواند خشمش را کنترل کند؛ ولی همه اینطور نیستند. بعضی در این شرایط حرفهای احمقانه میزنند و بعدش پشیمان میشوند. انگار جواب ندادن به دشمن بهتر از هر کار دیگری است. البته شاید من به اندازهی کافی قوی نباشم و نتوانم خشمم را کنترل کنم. از این نظر امیلی از من بهتر است. امیلی حتی ترجیح میدهد به دوستش هم جواب ندهد و همه چیز را در دلش نگهمیدارد!»
seyed
غریبهها را هم میشود دوست داشت. کافی است به آنها نگاه کنی و فکر کنی و با غمهاشان غمگین شوی بعد مثل بستگان آدم میشوند.
seyed
بلاها برای آزمایش مردم فرستاده میشوند و بلایی که سرِ من آمد، تو را آزمود و ثابت کرد که تو چقدر خوب هستی!
امیر
به نظر من عروسکها خیلی کارها میتوانند بکنند؛ ولی دوست ندارند ما ببینیم. شاید امیلی واقعاً بتواند بخواند، حرف بزند و راه برود؛ ولی وقتی این کارها را میکند که ما نباشیم. این راز آنهاست
Pariya
«سارا میگوید مهم نیست قیافهات چه شکلی باشد یا چه داشته باشی. مهم این است که چطور فکر میکنی و چه کار میکنی!»
سماء راد
سارا سر تکان داد: «بلاها برای آزمایش مردم فرستاده میشوند و بلایی که سرِ من آمد، تو را آزمود و ثابت کرد که تو چقدر خوب هستی!»
seyed
زمزمه کرد: «چه خواب شیرینی! چه گرمای دلپذیری!»
به راستی چه رؤیایی. حس میکرد رختخوابهایی لذتبخش او را در برگرفته است. حتی حس کرد میتواند ساتَن لحاف پَر را لمس کند. آه! نباید از این خواب شیرین برمیخواست.
💕Adrien💕
مامانم میگوید که وانمودکردن کار احمقانهای است!
seyed
سارا با قلبش مهربانی، گرمی، شادی و آرامش میبخشید. گاهی وقتها هیچ کمکی بهتر از لبخندی مهربان و دوستانه نیست.
seyed
«سارا میگوید مهم نیست قیافهات چه شکلی باشد یا چه داشته باشی. مهم این است که چطور فکر میکنی و چه کار میکنی!»
نَعنا🌿
من فهمیدهام که وقتی آدم سردش است یا ناراحت است، باید به چیزهای دیگری فکر کند.
Aisan
گاهی وقتها هیچ کمکی بهتر از لبخندی مهربان و دوستانه نیست.
نَعنا🌿
خانم مینچین پرسید: «امیلی کیست؟»
کاپیتان لبخند زد: «سارا، خودت بگو.»
چشمان سبز سارا نگاهی آرام و موقر داشت: «امیلی عروسکی است که هنوز نخریدهام و قرار است پدر برایم بخرد. قرار است برویم و پیدایش کنیم. اسمش را امیلی گذاشتهام. وقتی پدر میرود، او تنها کسی است که با او در مورد پدر صحبت میکنم.»
💕Adrien💕
تو عروسکی! فقط عروسک! برای تو چه اهمیتی دارد؟! پُر از خاک ارهای. قلب نداری و چیزی حس نمیکنی.
seyed
ـ آه! نتوانستیم مچش را بگیریم. قبل از آنکه ببینیمش، سر جایش برگشته است. همیشه همین کار را میکنند.
Pariya
۱: سارا
مهی سنگین لندن را فرا گرفته بود. همه جا مانند شب، تاریک بود. نور چراغ خیابانها و ویترین مغازهها در هالهای از غبار میتابید. درشکهای آهسته از خیابان اصلی شهر میگذشت. در درشکه دخترکی غریبه در آغوش پدر فرو رفته بود و با نگاهی عمیق و متفکر از پنجره به مردم مینگریست. این طرز نگاه شاید برای کودکی دوازدهساله معمولی بود؛ ولی بیگمان برای ''سارا کورو'' که هفت سال بیشتر نداشت، نمیتوانست عادی باشد. در حقیقت، سارا همیشه به چیزهایی عجیب و غریب فکر میکرد و بزرگترها و دنیایشان را به شکلهای عجیبی در نظر میآورد. گاهی احساس میکرد مدتهای خیلیخیلی زیادی را در دنیا زندگی کرده است.
💕Adrien💕
وقتی کسی آدم را دوست دارد، آدم باید قدرشناسش باشد.
Pariya
من هم خیلی وقتها در جواب سکوت میکنم. گاهی جوابندادن بهتر است؛ مثلاً وقتی کسی به آدم توهین میکند، بهتر است آدم جواب ندهد. کافی است آدم فقط نگاهش کند و فکر کند.
Pariya
گاهی جوابندادن بهتر است؛
♡Sara♡
گاهی احساس میکرد مدتهای خیلیخیلی زیادی را در دنیا زندگی کرده است.
سپیده
بلاها برای آزمایش مردم فرستاده میشوند و بلایی که سرِ من آمد، تو را آزمود و ثابت کرد که تو چقدر خوب هستی!
Pariya
مهم نیست قیافهات چه شکلی باشد یا چه داشته باشی. مهم این است که چطور فکر میکنی و چه کار میکنی!
hedgehog
سارا ساکت به صورت خانم مینچین خیره شده بود... مثل همیشه به چیزهای عجیبی میاندیشید: «... چرا میگوید من زیبایم؟ من هیچجوری زیبا نیستم. ایزابل دختر کوچک سرهنگ گرانگ زیباست؛ چون گونههای سرخش چال میافتد و موهایی بلند و طلایی دارد؛ ولی موهای من کوتاه و مشکی است و چشمانم سبز. از همهی اینها گذشته، من لاغرم. من زشتترین کودکی هستم که خودم تا به حال دیدهام. پس او کار خود را با دروغگویی شروع کرده است...»
💕Adrien💕
مهم نیست قیافهات چه شکلی باشد یا چه داشته باشی. مهم این است که چطور فکر میکنی و چه کار میکنی!»
fateme📚🕊
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۴۵ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۴۵ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان