بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دیگر پرندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب دیگر پرندگان

بریده‌هایی از کتاب دیگر پرندگان

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴ رأی
۴٫۵
(۴)
کسی که بیشتر از همه دلت می‌خواهد دوستت داشته باشد، دقیقاً همان کسی است که هرگز دوستت نخواهد داشت.
یك رهگذر
اگر چیزی به پایان می‌رسید، مشکلی نبود، گذر می‌کرد.
n re
«ما بال‌هایی داریم که نمی‌توانیم ببینیم. ما را ساخته‌اند تا پرواز کنیم و برویم.»
n re
مادری‌کردن به جزئیاتی بود که هرگز به چشم نمی‌آیند و فقدان آن به‌معنای چیزهایی بود که همیشه به چشم می‌آیند.
یك رهگذر
اکنون می‌روم تا در جایی ساکن شوم که همیشه شاد است. اما چگونه می‌توانم شاد باشم، وقتی روحم هنوز میل پرواز دارد؟
یك رهگذر
او در سن‌وسالی بود که فکر می‌کرد باید به‌دنبال ماجرا بدود؛ غافل از اینکه ماجرا چیزی نیست که نیاز به جست‌وجو داشته باشد. خودش دقیقاً می‌داند کجا زندگی می‌کنید!
n re
حس غریبی بود، وقتی واقعاً به آن فکر می‌کرد که کسی را در دنیا نداشته باشی که همه‌چیزت را بداند و با این حال دوستت داشته باشد.
یك رهگذر
شاید یافتن حقیقتِ پشت برخی داستان‌ها، فقدانی بزرگ‌تر باشد؛ چون به‌معنای ازدست‌دادن باوری است که دل به آن خوش بود.
یك رهگذر
فرزندانم، به عشق‌های قدیمی چنان سفت نچسبید که زندگی‌کردن یادتان برود. عشق قدیمی تنها عشق عمرتان نخواهد بود. من می‌توانم از این‌طرف به شما بگویم که عشق هرگز واقعاً از بین نمی‌رود، بگذریم. پس رها کنید. هرچیزی را به آن چسبیده‌اید، رها کنید.
یك رهگذر
به او گفتم این همان چیزی است که من هم می‌خواهم، که کسی آن‌قدر دوستم داشته باشد که نتواند رهایم کند. می‌گوید مهم عشقی است که نثار می‌کنی؛ نه عشقی که دریافت می‌کنی. اما از نظر من، اگر عشق دوطرفه نباشد، اصلاً عشق نیست. صرفاً چیزی است ساختگی.
یك رهگذر
راز خانوادگی را فقط باید در دو نوبت از زندگی فرد افشا کرد: در همان اول، یا در پایان. وقتی چنین بمبی در میانهٔ راه انداخته شود، فرد مجبور می‌شود باقی عمرش را صرف تلاش برای گذران حیاتی از نو تعریف‌شده کند؛ چون تمام چیزهایی که برایش حکم حقیقت را داشتند، ناگهان غلط از آب درمی‌آیند.
یك رهگذر
از لحاظی، فراموش‌نشدن خوب است، خوب است که هنوز کسی در دنیا به من احتیاج دارد، هنوز دست‌کم نیاز دارد به یاد بیاورد من چه‌کسی بودم.
n re
من زنانی را می‌شناختم که کلی نان‌خور داشتند؛ چون نمی‌توانستند جلوی شوهرانشان را بگیرند و زنان بی‌فرزندی را می‌شناختم که نابود شدند؛ چون فکر می‌کردند تنها زمانی ارزش دارند که بچه داشته باشند. تمام این زن‌ها، آن‌ها تکه‌هایی از خودشان را گم کرده بودند. آن‌ها در جاده راه می‌رفتند و من واقعاً روزنه‌هایی در آن‌ها می‌دیدم که نور خورشید از میانشان می‌تابید. من هرگز نفهمیدم آن‌ها چرا این‌قدر عادی به نظر می‌رسیدند، این‌قدر از داشتن آن روزنه‌ها خوش‌حال به نظر می‌رسیدند؛
n re
یک عمر طول کشید تا این را بفهمد که چیزهای ناخوشایند هم ارزش دارند.
یك رهگذر
از لحاظی، فراموش‌نشدن خوب است، خوب است که هنوز کسی در دنیا به من احتیاج دارد، هنوز دست‌کم نیاز دارد به یاد بیاورد من چه‌کسی بودم.
یك رهگذر
زنان بی‌فرزندی را می‌شناختم که نابود شدند؛ چون فکر می‌کردند تنها زمانی ارزش دارند که بچه داشته باشند.
یك رهگذر
«بعضی‌ها راحت‌ترن گذشته رو توی همون گذشته رها کنن.»
یك رهگذر
تاریخ به لاپوشانی‌کردن شهره است. گاهی فقط همین می‌تواند آن را خوشایند کند.
یك رهگذر
وقتی افسوس‌های زندگی‌تان زیاد می‌شوند، دیگر شما را آزار نمی‌دهند. صرفاً یک چیز به چیزهایی که جمع می‌کنید، اضافه می‌شود، مثل لکه‌های پیری یا تندیس‌های زشت. اصلاً دیگر چندان به چشمتان نمی‌آیند.
یك رهگذر
تکیه‌کردن به موفقیت‌های به‌دست‌آمده اون‌قدرها هم که به نظر می‌رسه، راحت نیست.
یك رهگذر
گاهی مهم نیست چگونه کاری را انجام می‌دهید، مهم این است که انجامش دهید.
یك رهگذر
«اگر آدم‌های دوروبرت تو رو همون جوری که هستی، دوست ندارن، آدم‌های جدیدی پیدا کن. اون‌ها اطرافت وجود دارن.»
یك رهگذر
وقتی وزن دارید، می‌دانید که نزد کسی قدر دارید؛ پس اجازه ندهید هیچ‌کس چیز دیگری به شما بگوید.
یك رهگذر
«تا حالا این حس بهت دست داده که بهترین چیزهای زندگی خیلی زود از دست می‌رن و بدترین چیزها هیچ‌وقت ولت نمی‌کنن؟»
یك رهگذر
ما از دلایل قلبی مردم برای کارهایی که می‌کنند، بی‌خبریم؛ بنابراین باید با تک‌تکشان مهربان باشیم. باید ببخشیم.
یك رهگذر
داستان‌ها خیال نیستند؛ بلکه ملافه‌های سفیدی هستند که روی ارواحمان می‌اندازیم تا بتوانیم آن‌ها را ببینیم. _ راسکو آوانجر، مالوی دوست‌داشتنی
maha
داستان‌ها خیال نیستند؛ بلکه ملافه‌های سفیدی هستند که روی ارواحمان می‌اندازیم تا بتوانیم آن‌ها را ببینیم. _ راسکو آوانجر
یك رهگذر
من نفرین منحوس مادرم برای بدبختی را به ارث بردم، محکوم به عشق‌ورزیدن به کسانی که هرگز عاشق ما نبودند.
یك رهگذر
وقتی کم‌سن‌سال‌تر بودم، غذا فقط تلاشی بود واسه پرکردن خلائی عاطفی؛ اما اون بهم یاد داد غذا در واقع یعنی قصه‌گفتن، یعنی خلق یه چیز خوب و بعد بخشیدنش به دیگران.
یك رهگذر
برای اینکه چیزی حقیقت داشته باشد، لازم نیست حتماً واقعی هم باشد.
یك رهگذر

حجم

۲۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۲۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۳۲,۵۰۰
۵۰%
تومان