بریدههایی از کتاب آیین زندگی
۳٫۸
(۶۸)
زندگی تنها امروز نیست که محکوم به تحمل آن باشد و گذشتهای نیست که از دست داده است؛ بلکه زندگی همانا آیندهای است که مثل مسافری باید مسیر را ادامه دهد و به مقصد برسد.
پناه
زمانی که از دشمن خود متنفر باشیم، به او قدرت میدهیم تا خواب، اشتها، فشار خون، سلامت و شادیمان را تحتالشعاع خود قرار دهد. اگر دشمنان ما بفهمند که تا چه حد موجب نگرانی و آزار ما هستند از شادی پایکوبی میکنند. نفرت ما به آنها آسیبی نمیرساند بلکه شب و روز خود ما را تبدیل به ورطهای جهنمی میکند.
masoud
یاد گرفتهام که از مردم زیاد انتظار نداشته باشم
منمشتعلعشقعلیمچکنم
قانون چهارم برای متوقفکردن نگرانی و اضطراب و شروع یک زندگی شاد:
نعمتهایتان را بشمارید نه مشکلاتتان را.
saede
«خدایا آنچه که به من عطا کردی، لطف توست. نان و نعمت امروزم برای امروزم است. خدایا به من قدرت و درک شگرفی عطا کن، تا بتوانم آنچه را که ندارم به دست بیاورم و آنچه را که نمیدانم، بدانم.»
فرجی
برنارد شاو میگوید: «راز بدبخت شدن در این است که آنقدر وقت آزاد داشته باشید تا به این فکر کنید که آیا خوشبخت هستید یا نه.»
شاهین
یاد گرفتهام که از مردم زیاد انتظار نداشته باشم
UNKNOWN.........
حالا واقعیت زندگی را درک میکردم؛ این که باید در زندگی تلاش کرد، فرا گرفت و آنچه را که یاد میگیری، بکار ببندی.
جرج
«میباید در کار غرق شوم وگرنه در استیصال خواهم پژمرد.»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
خداوندا به من آرامش عطا کن،
تا آنچه را نمیتوانم تغییر دهم، بپذیرم؛
شهامت عطا کن تا آنچه را میتوانم، تغییر دهم؛
و ادراکی که بتوانم تفاوت بین این دو را تشخیص ده
سبحان یاران
وینستون چرچیل وقتی در اوج جنگ روزی ۱۸ ساعت کار میکرد میگفت. وقتی از او درباره نگرانی و اضطرابش از داشتن آن همه مسئولیت خطیر پرسیدند، گفت: «سرم خیلی شلوغ است، وقت نگرانی ندارم.»
فرجی
«تنها یک راه برای خوشبختی وجود دارد؛ نگرانی در مورد آنچه فراتر از ارادهتان است را کنار بگذارید.»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
«من میدانم که تو آرزو داری سریعتر به مقصد برسی و از طرفی رانندگی سریع را نیز دوست داری، ولی آیا به این فکر میکنی که توان و کشش اتومبیل تو چقدر است؟ آیا ایمان داری با این فشاری که بر روی موتور وارد میآوری، موتور پاسخگویت خواهد بود؟ حال به موضوع دیگری فکر کنیم؛ آیا مطمئن هستی با آن سرعت که پیش میروی، ناگاه در مسیر راهت گودالی نخواهد بود؟ یا اینکه سنگی کوچک پیدا نخواهد شد؟
Darush
همه چیز میخواستم ولی چیزی به دست نمیآوردم،
پناه
به جای پهلو به پهلوشدن و فکر و خیالات در مورد بیخوابی، شبها به مطالعه پرداخت.
Hossein shiravand
امروزه روانشناسان نقش مبشران نوین را بازی میکنند. آنها به ما نمیگویند مذهبی باشیم تا از آتش جهنم در امان بمانیم بلکه میگویند مذهبی باشیم تا از آتش جهنم این دنیا که ترس و اضطراب و بیماریهای عصبی و روانی است مصون بمانیم.
saede
حالا واقعیت زندگی را درک میکردم؛ این که باید در زندگی تلاش کرد، فرا گرفت و آنچه را که یاد میگیری، بکار ببندی.
معجزه ی سپاسگزاری
هِی! داری طوری رفتار میکنی مثل اینکه تنها آدم مشکلدار در دنیا تو هستی!
마흐사
در برخورد با حوادث نیز باید اینگونه عمل کرد، نباید آینده را فردا تصور کرد، آینده امروز ما و چند لحظه بعد ماست، گذشته را باید فراموش کرد. وقتی میخواهیم پیروز شویم، باید در شرایطی که هستیم، آن را زمینه آینده بدانیم و با استفاده از امکانات، خودمان را با شرایط بسنجیم و ارزیابی کنیم.
جم
مذهب، ایمان، امید و شجاعت میآورد؛ تنشها، ترسها و اضطرابها را از انسان دور میکند و به زندگی او هدف و سمت و سو میدهد.
saede
یکی از بدترین خصیصههای اضطراب ضایع نمودن قدرت تمرکز حواس است. هنگامی که افکارمان اینجا و آنجا و هر جای دیگری سرگردان است، همه قدرت تصمیمگیریمان را از دست میدهیم
Pariya
«آنهایی که آرامش درونشان را در غوغای زندگی مدرن از دست نمیدهند از ابتلا به بیماریهای عصبی مصون میمانند.»
زهرا سادات
هلن کلر ـ کور، کر و لال میگفت: «زندگی بسیار زیباست» . نیم قرن زندگی، اگر هیچ چیزی هم به من نیاموخته باشد، این را به من فهمانده است که جز خودتان، هیچ کس نمیتواند آرامش را برایتان به ارمغان آورد.
نسا
یک دروغ کوچک و بیمعنی میتواند شالوده اصلی در ایجاد فاصله زمانی ما با حقایق و اهداف باشد.
جم
به ماجرای فیلجانسون توجه کنید: پدر وی صاحب یک خشکشویی بود و پسرش را هم سر کار برد تا شاید بتواند وارد این حرفه شود. اما فیل از این کار نفرت داشت، برای همین سنبلکاری میکرد، ول میگشت و یک ذره بیش از وظیفهاش کار انجام نمیداد. گاهی روزها هم سرکار نمیآمد. پدر از داشتن چنین فرزند بیمبالات و بیانگیزهای نزد کارمندانش احساس شرم میکرد.
یک روز فیل به پدرش گفت که میخواهد مکانیک شود. پیرمرد از این مسأله متحیر شد اما او تصمیم خود را گرفته بود. وی در چالههای روغنی تعمیرگاهها کار میکرد و بیش از آن که در خشکشویی لازم بود زحمت میکشید و ساعات طولانی کار میکرد اما ناراضی نبود. وی به تحصیل در رشته مهندسی ماشین آلات پرداخت و وقتی در سال ۱۹۴۴ فوت کرد، مدیر کمپانی بوئینگ بود. اگر به کار خشکشویی میچسبید، چه اتفاقی برایش میافتاد؟ فکر میکنم بعد از فوت پدرش همه چیز را بر باد میداد.
اسب دریایی
میدانستم که آنچه به دیگران انتقال میدهم، میتوانم در زندگی خودم نیز مورد استفاده قرار دهم. معمولاً یاد گرفتهایم که از دیگران تأثیر بگیریم و آنچه سایرین به ما توصیه میکنند را بکار بگیریم. حال آنکه بسیاری از این فراگرفتهها را خود در زندگی تجربه کرده و قادر به فراگیری آنها هستیم. تنها کافیست که کمی فرانگر بوده و به آنچه که خود داریم، ایمان داشته و بکار گیریم
معجزه ی سپاسگزاری
شکسپیر میگوید: «کوره را برای سوزاندن دشمن آنقدر داغ نکنید که خودتان را بسوزاند.»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
این توصیهای است که به دیوار اتاق انتظار بیماران خویش نوشته است و من آن را پشت پاکت نامهای نوشتم:
آرامش و تمدد اعصاب
بهترین فعالیتهای آرامبخش
مذهب، خواب، موسیقی و خنده است.
به خدا ایمان داشته باشید، خوب خوابیدن را درک کنید
از موسیقی زیبا لذت ببرید تا جنبههای زیبای زندگی را ببینید
در اینصورت سلامتی و شادی در دست شماست.
زهرا سادات
وقتی برای چیزهایی که اتفاق افتاده و تمام شده است افسوس میخورید، مثل این است که سعی بکنید خاکاره را اره کنید.»
Hossein shiravand
هنگامی که بدترین اتفاق ممکن پذیرفته میشود، دیگر چیزی برای از دست دادن باقی نمیماند
Pariya
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
قیمت:
۸۲,۰۰۰
۴۱,۰۰۰۵۰%
تومان