بریدههایی از کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم
۴٫۲
(۳۱۵)
رَجعتی باید، هلیای من!
رَجعتی دیگر باید
به حریم مهربانی گلهای نرم ابریشم
به رنگِ روشنِ پَرهای مرغ دریایی
به بادِ صبح
که بیدار میکند
چه نرم، چه مهربان، چه دوست.
رَجعتی باید هلیای من!
به شادمانی پُرشکوه اشیا.
نَعنا🌿
یاد تو هر لحظه با من است؛ امّا یاد، انسان را بیمار میکند.
ka'mya'b
پسرکی زمین میخورَد. مردی صدایش را بلند میکند نه پسرک را.
امیری حسین
کجا هستی؟
ــ توی باغ، خانم! دنبال پروانه میگردم.
ــ برو بیرون سراغ پروانههایت! تو هیچوقت چیزی نخواهیشد. آنچه هنوز تلخترین پوزخندِ مرا برمیانگیزد «چیزیشدن» از دیدگاه آنهاست__ آنها که میخواهند ما را در قالبهای فلزّی خود جای بدهند. آنها با اعدادِ کوچک به ما حمله میکنند. آنها با صفرِ مُطلقشان به جنگ با عمیقترین و جاذبترین رؤیاها میآیند
ka'mya'b
_ هر آشنایی تازه اندوهی تازه است... مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان. هر سلام، سرآغاز دردناک یک خداحافظیست.
Hossein shiravand
هیچ پیامی آخرین پیام نیست و هیچ عابری آخرین عابر.
کسی ماندهاست که خواهدآمد. باورکن! کسی که امکان آمدن را زنده نگه میدارد.
ماهی
باران بوی دیوارهای کاهگلی را بیدار کردهاست.
ماهی
و او در من تابستان را زنده میکند.
🌟 najme🌟
در تالارِ بزرگِ هر ندامت، ازدسترفتهها و بهدستنیامدهها در کنار هم میرقصند.
امیری حسین
از تمام خندهها آن را بستای که جانشین گریستن شدهاست.
امیری حسین
ما هرگز از آنچه نمیدانستیم و از کسانی که نمیشناختیم ترسی نداشتیم. ترس، سوغاتِ آشناییهاست.
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
با پدرتان آهسته صحبتکنید آقا. در این دوماه خیلی شکسته شدهاست.
Mithrandir
من از دوستداشتن، فقط لحظهها را میخواستم.
آن لحظهیی که تو را به نام مینامیدم
-Dny.͜.
در آن لحظهیی که تو یک «آری» را با تمام زندگی تعویض میکنی،
در آن لحظههای خطیر که سپر میافکنی و میگذاری دیگران بهجای تو بیندیشند،
در آن لحظههایی که تو ناتوانی خویش را در برابر فریادهای دیگران احساس میکنی،
در آن لحظهیی که تو از فراز، پا در راهی میگذاری که آنسوی آن اختتامِ تمامِ اندیشهها و رؤیاهاست،
در تمام لحظههایی که تو میدانی، میشناسی و خواهیشناخت،
بهیاد داشتهباش
که روزها و لحظهها هیچگاه باز نمیگردند.
golmohammadi
هلیا!
تو زیستن در لحظهها را بیاموز.
و از جمیعِ فرداها پیکرِ کینهتوزِ بطالت را مَیافرین.
نَعنا🌿
تحمّلِ تنهایی از گدایی دوستداشتن آسانتر است
Sahar B
هلیا! برای دوستداشتنِ هر نَفَسِ زندگی، دوستداشتنِ هر دَمِ مرگ را بیاموز
و برای ساختن هر چیزِ نو، خرابکردن هر چیزِ کهنه را
و برای عاشقِ عشق بودن، عاشقِ مرگبودن را.
golmohammadi
ما هرگز از آنچه نمیدانستیم و از کسانی که نمیشناختیم ترسی نداشتیم. ترس، سوغاتِ آشناییهاست.
میـمْ.سَتّـ'ارے
بیاموز که مَحَبّت را از میان دیوارهای سنگی و نگاههای کینهتوز، از میان لحظههای سُلطهی دیگران، بگذرانی.
نَعنا🌿
ما در روزگاری هستیم، هلیا، که بسیاری چیزها را میتوان دید و باورنکرد و بسیاری چیزها را ندیده باورکرد.
امیری حسین
التماس شُکوه زندگی را فرو میریزد. تمنّا، بودن را بیرنگ میکند. و آنچه از هر استغاثه به جای میماند ندامت است
mohaddese
در پایدارترین شادیها نیز غمی نهفتهاست، و در پاکترین اعمال، قطرهیی از ناپاکی.
ka'mya'b
باران بوی دیوارهای کاهگلی را بیدار کردهاست.
Sobhan Naghizadeh
هر آشنایی تازه اندوهی تازه است
کاربر ۱۵۸۶۹۷۸
من داستانی گفتم که خندهها را به اشک بدلکرد.
helya.B
هر آشنایی تازه اندوهی تازه است... مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان. هر سلام، سرآغاز دردناک یک خداحافظیست.
farnaz Pursmaily
دیگر چه میتوانم گفت؟
دیگر چه میتوانم گفت؟
پرنیان
من هرگز نخواستم که از عشق افسانهیی بیافرینم؛
باورکن!
من میخواستم که با دوستداشتن زندگیکنم __ کودکانه و ساده و روستایی.
乙ムɦЯム
من لبریز از گفتنم نه از نوشتن.
باید که اینجا روبهروی من بنشینی و گوشکنی
farnaz Pursmaily
من ایمانداشتم که تو به من بازخواهیگشت. ایمان نیاز به آزمون را مطرود میداند.
ka'mya'b
حجم
۶۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۶۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
قیمت:
۴۹,۵۰۰
تومان