«شماها مثل گوسفند زندگی میکنید، نه روزنامهها رو میخونید، نه توجهی به چیزهایی که چاپ میشه دارید و چیزهای خیلی جالب توجهی در این روزنامهها و مجلات هست. وقتی اتفاقی میافته روزنامهها همه مینویسند، چیزی مخفی نمیمونه، وای چقدر خوشحالم، ای خدا، فقط آدمهای معروف و مهم هستند که اسمشون توی روزنامهها میاد و حالا اونها رفتند و اسم من رو چاپ کردند.»
هانا F
وای چقدر خوشحالم، ای خدا
نویسندهکوچك.
فقط آدمهای معروف و مهم هستند که اسمشون توی روزنامهها میاد و حالا اونها رفتند و اسم من رو چاپ کردند.»
H
«شماها مثل گوسفند زندگی میکنید، نه روزنامهها رو میخونید، نه توجهی به چیزهایی که چاپ میشه دارید و چیزهای خیلی جالب توجهی در این روزنامهها و مجلات هست. وقتی اتفاقی میافته روزنامهها همه مینویسند، چیزی مخفی نمیمونه
narges
این روزنامه رو برای یادگاری نگه دار مامان، بعضی وقتا نگاهی بهش میندازیم
im lock
«به خاطر اینکه خیلی خوشحالم مامان، میدونی؟ دیگه همه روسیه منو میشناسند... همه روسیه... تا الان فقط شماها میدونستید کارمند مسئول ثبت نامی به نام «دمیتری کولداروف» وجود داره. اما الان همه روسیه اون را میشناسند مامان، اوه خدای من!»
" بِـیلـی! "
کولداروف در حالت نیمههشیار به ایستگاه پلیس منتقل شد و در آنجا مورد بازرسی پزشک قرار گرفت و سپس پسگردنی جانانهای دریافت کرد.
کاربر ۴۷۹۷۵۳۹
«نپرسید. اصلا توقعش را نداشتم. نه انتظارش را نداشتم. واقعا غیر ممکنه.»
yurika stargirl
«شماها مثل گوسفند زندگی میکنید، نه روزنامهها رو میخونید، نه توجهی به چیزهایی که چاپ میشه دارید و چیزهای خیلی جالب توجهی در این روزنامهها و مجلات هست. وقتی اتفاقی میافته روزنامهها همه مینویسند، چیزی مخفی نمیمونه
yurika stargirl
کولداروف در حالت نیمههشیار به ایستگاه پلیس منتقل شد و در آنجا مورد بازرسی پزشک قرار گرفت و سپس پسگردنی جانانهای دریافت کرد.
محمدرضا