بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان (سرگذشت گردان و دلیران) | طاقچه
تصویر جلد کتاب تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان (سرگذشت گردان و دلیران)

بریده‌هایی از کتاب تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان (سرگذشت گردان و دلیران)

نویسنده:احمد کسروی
انتشارات:انتشارات پر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۲۳ رأی
۳٫۶
(۲۳)
ستارخان یک تنی بیش نبود و پس از این گزندی که یافت پس از چند سال دیگری زیسته بدرود زندگی گفت، ولی آن دلیری و جانبازی بی‌مانندی که او در تبریز در راه آزادی ایران کرد و مشروطه را بار دیگر برپا گردانید و این پاداش که با دست یک‌دسته دغل‌کاران در برابر آن مردانگی‌های خود دید، همیشه در تاریخ خواهد ماند.
صدراجون من دوست دارم
دولتی که در کشور خود بنیاد مشروطه را برانداخته بود، از چه رو در ایران آن‌را می‌خواست؟! و آنگاه نه روسیان بودند که یک سال پیش محمدعلی‌میرزا را به برانداختن مجلس برانگیختند و با دست لیاخوف آن کارها را کردند؟ پس کنون چگونه بازکردن مجلس را می‌خواستند؟ از این‌سوی، انگلیسیان با آن آزردگی از محمدعلی‌میرزا چگونه این‌زمان او را نگه‌داری می‌نمودند؟! این خود شگفت است که اینان مشروطه و محمدعلی‌میرزا را در یک‌جا می‌خواستند. باید دانست در آن‌زمان روس و انگلیس ایران را با دو چشم باز می‌پاییدند و چون پیش‌آمدهای اروپا و آمادگی‌های آلمان به‌جنگ این دو دولت را به‌هم نزدیک ساخته و همچشمی را میانه ایشان به‌همدستی برگردانیده بود، این است هر گامی را جز به‌خرسندی از یکدیگر بر نمی‌داشتند.
آرش آرمین

حجم

۳٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۳۶ صفحه

حجم

۳٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۳۶ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
تومان