هیچ مردی هرگز نفهمیده بچهدار شدن چه بر سر زن میآورد و آدم چقدر باید از خودش بگذرد فقط به بهای اینکه کسی صدایش بزند مامان.
monir
مامان و خدایش تا ابد دست از سر من برنمیداشتند.
monir
هر زنی به روش خودش بلد است غم و بدبختیاش را دور بزند. مامان با شستن و سابیدن. من با ترسیدن و هیچ کاری نکردن.
monir
میداند زنی که نام مردی رویش هست اما دل مردی با او نیست از بچه سرراهی هم ترحمانگیزتر است؟
monir
پول میتواند از دختری با سری پر از آرزوهای بزرگ، از دختری با چنان اعتمادبهنفس و جسارتی که گاه ترسناک میشد، بزدل توسریخوردهای بسازد شبیه من.
monir
اتفاق که بیفتد ترسش هم میرود.
monir
کسی چه میداند حرف هم میتواند زنی را بسوزاند درست مثل آب جوش و آهن تفتیده.
monir
چقدر زندگی را سخت کرده بودم. چقدر از نداری و مستأجری و گرسنگی مثل سگ ترسیده بودم و بابت همین ترس به هر چیزی تن دادم، حتی به زندگی با مردی که دلش با من نبود.
monir
دنیا پر از زنانی است که کسی دیگر را دوست دارند و با کس دیگری زندگی میکنند.
monir