خودکامه هیچ علاقهای به حکومت قانون واقعی و منسجم ندارد؛ ایدئالش این است که رعیتهایش را همیشه پا در هوا نگه دارد، اینکه همیشه دودل و وحشتزده باشند
معین کرمانی
در رژیمهایی مثل چین، قوانین را با عباراتی چنان مبهم و متضاد مینویسند که عملا هر شهروندی دستکم روزی یکیشان را زیر پا بگذارد. برای اکثریت قریب به اتفاق مردم و در اکثریت قریب به اتفاق مواقع، هیچ پیامدی برای این قانونشکنی مرسوم ــ معمولا ضروری ــ وجود ندارد. در رژیمی که ریاکاری به این شکل روال عادی امور باشد، جای تعجب ندارد که اکثر مردم علاقهای به قانون نداشته باشند. اما اگر حکومت حواسش به شما باشد، آن وقت هر گاه که بخواهد حمله کند، ماده و قانون مناسب را در دست دارد. این عبارتها قلابهایی هستند که شهروندان نافرمان را از آنها آویزان میکند تا همه ببینند
معین کرمانی
فقط یک حقیقت در چین وجود دارد و آن هم این است: «اجازه گفتن حقیقت را نداریم
معین کرمانی
«نبود اخوت» توصیه ارسطو به جباران بود. او در کتابش، با عنوان سیاست، استدلال میکند که جبار باید «تمام عوامل به وجودآورنده این دو چیز را در نطفه خفه کند: اعتمادبهنفس و اعتماد.» شهروندان باید نسبت به هم غریبه بمانند، «چرا که اگر همدیگر را بهخوبی بشناسند، کمکم به هم اعتماد خواهند کرد.»
معین کرمانی
چین تمام آرمانگرایی، اصول و اخلاقیات از صفحه روزگار محو شده است. مردم فقط به فکر منافع شخصی خودشاناند، در نتیجه در دیگران هم پستترین انگیزه را میبینند.» مثل ضربالمثل چینی «از چشم خوک انسانها را دیدن
معین کرمانی
بزرگترین وحشت خودکامه این است: همبستگی و همکاری میان رعیتهایش. این چیزها را باید در نطفه خفه کرد
معین کرمانی
این قرار حزب کمونیست با مردمش است: شما تسلیم دیکتاتوری ما میشوید و ما در عوض به شما رفاه، حفاظت و امنیت میدهیم. این قرارداد اجتماعی نانوشته چین است
معین کرمانی