جملات زیبای کتاب دیروز خیلی دیره | طاقچه
تصویر جلد کتاب دیروز خیلی دیره

بریده‌هایی از کتاب دیروز خیلی دیره

نویسنده:شهلا حائری
انتشارات:نشر قطره
دسته‌بندی:
امتیاز
۲.۰از ۱ رأی
۲٫۰
(۱)
آدم‌ها معمولاً از چیزی زیاد حرف می‌زنند که ندارند
katy
زمان آروم، آروم گردوغباری روی خاطرات می‌نشونه. روش رو می‌پوشونه. فکر می‌کنی یادت رفته. اما صبح که از خواب پا می‌شی حالت بده. نمی‌دونی چته. نمی‌دونی دردت از کجا آب می‌خوره. اما کافیه که نسیمی یا خاطره‌ای خاکش رو برداره، بعد همه‌چی تازه می‌شه. همه‌چی می‌آد بیرون. عین روز اول.
katy
در پس هر دروغی نوعی بزدلی و ترس نهفته است.
katy
ـ سیروس اگه آدم فراموش نکنه که دیوونه می‌شه. فکرش رو بکن که آدم تمام زمین‌خوردن‌هاش و اشک و ناله‌های زندگیش یادش باشه. دیگه نمی‌تونه زندگی کنه. ـ اون چیزهایی که کم‌تر تأثیرگذار بودن به مرور زمان محوتر می‌شن. همهٔ صحنه‌های زمین خوردنت از دوچرخه یادت نمی‌آد. اما اگه تو این زمین خوردن یک انگشتت رو از دست داده باشی، همیشه این خاطره حی و حاضر تو ذهنت می‌مونه. ذهن و روان آدم مثل یک کشوی بزرگه که همه‌چی رو توش می‌ریزی. خیلی چیزها اون ته گم می‌شه، کم‌رنگ می‌شه، اما چیزهای پردوام‌تر و محکم‌تر سرجاش می‌مونه. تکون نمی‌خوره. حالا تو پیداش بکنی یا نکنی.
دلا فروهر
خام بودم چون گمان می‌کردم امر و نهی اطرافیان به سن و ساله. نمی‌دونستم که همیشه یک آقابالاسری هست که برای آدم تعیین تکلیف کنه.
katy
ـ تو که انقدر کینه‌ای نبودی. امروزم که روز تعطیله. کاری نداری. بابات خیلی آدم پرحوصله‌ای بود. پرحوصله. حوصله یعنی چه؟ یعنی خودخوری، تحلیل رفتن اعصاب، درد کشیدن و دم بربستن؟ اجازه دادن به آدم‌ها که هر غلطی خواستند بکنند؟ حوصله حسن است یا عیب؟ اگر کسی نعره نزند و حق آدم‌ها را کف دست‌شان نگذارد آدم پرحوصله‌ای است؟ اگر مثل پدرم دردش را جرعه جرعه قورت دهد.
دلا فروهر
یک زمانی که روزی ده بار فال می‌گرفتم «مهمونی برم یا نرم؟ بهش زنگ بزنم یا نزنم؟...» می‌دونستم که فال‌های خوب (یعنی همه‌چیز خوب می‌شه، بهش زنگ بزن.) اوایل دیوان شعره. برای این‌که خودم رو گول بزنم و تقلب نکنم چشم‌هام رو می‌بستم و کتاب رو می‌چرخوندم که نفهمم کجاش رو باز می‌کنم. اگه غزل دلخواهم نمی‌اومد، انقدر ادامه می‌دادم تا جوابی رو که می‌خوام بگیرم. حالا دیگه فرق می‌کنه، کم‌تر فال می‌گیرم و وقتی هم می‌گیرم کم‌تر جر می‌زنم. دیگه بزرگ شدم و می‌دونم زندگی اون‌جور که می‌خوایم جواب‌مون رو نمی‌ده، جر زدن و قهر کردن هم دردی رو دوا نمی‌کنه.
دلا فروهر
یاد مامان می‌افتم. خیلی وقت‌ها پیش. دم در یک مدرسه، یک دختری که من بودم با موهای بلند و روپوش مدرسه که مامانش بهش می‌گفت: «انقدر از این آشغال‌ها نخور. دل‌درد می‌گیری. دیگه از سن و سال آلوچه خوردنت گذشته». از وقتی خودم رو شناختم سن و سالم از همه‌چی گذشته بود.
دلا فروهر
اون‌وقت‌ها چند سالم بود؟ نمی‌دونم. هیچ‌وقت سن و سالم رو درست ندونستم. اعداد با من قهرن و از بچگی آلزایمر اعداد و ارقام داشتم. همین‌قدر می‌دونم که خیلی خام بودم، چون دلم می‌خواست زودتر بزرگ شم. می‌خواستم برای خودم آدم شم تا انقدر بهم نگن این کار رو بکن، اون کار رو نکن. اما سنم تو سربالایی گیر کرده بود و نمی‌گذشت. هن‌هن‌کنان بالا می‌رفت.
دلا فروهر
«استر ذهبک و ذهابک و مذهبک.» خلاصه‌ش یعنی دارایی و معاشرت و مذهبت رو از غیر مخفی کن.
دلا فروهر
جایی خوندم که دانشمندی آمریکایی به نام پُل اِکمن تحقیقی دربارهٔ احساسات انسان‌ها انجام داده که از قبایلی که هنوز در «عصر حجر» زندگی می‌کنن تا انسان «متمدن» رو در برمی‌گیره و به این نتیجه رسیده که همهٔ انسان‌ها در شش احساس اولیه مشترکن: خشم، اکراه، ترس، غم، حیرت و شادی. همیشه هم برام عجیب بود که چرا چهارتا از این شش حس منفیه، تازه حیرت می‌تونه هم منفی باشه و هم مثبت. اگه این نظریه درست باشه معنیش اینه که بین مردم دنیا آدم‌های شاد کم‌ترن؟
دلا فروهر

حجم

۸۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۹۲ صفحه

حجم

۸۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۹۲ صفحه

قیمت:
۲۳,۰۰۰
۶,۹۰۰
۷۰%
تومان