
بریدههایی از کتاب تو مانده ای برای من
۳٫۷
(۹۳)
«رفتی و ندیدی که چه محشر کردم
با اشک تمام کوچه را تر کردم
دیشب که سکوت خانه دق مرگم کرد
وابستگیام را به تو باور کردم»
کاربر ۱۴۳۱۴۴۷
امروز پنجشنبه است. پنجشنبهها تنهاترم، پنجشنبهها غمگینترم.
پنجشنبهها از بس لای خاطراتم را ورق میزنم، ورقهای پوسیدهاش پودر میشوند!
_ZedNoon
مثلا میخواستم دلم را خوش کنم، با اینکه میدانستم دیگر با هیچ چیز دلم خوش نمیشود.
Parinaz
مرگ دست من نیست و نمیتوانم هر زمان که خواستم واقعا بمیرم.
پریسا همانی
«باز در خلوت غمگین خودم درد شدم
گرم فکرت شدم و از همه جا طرد شدم
غم آوارگی فکر تو را میخوردم
به خیالت زدم و آدم ولگرد شدم
f.tehrani1990
«گفتی نیست!
ولی بی تو کماکان در من
نفسی هست...
دلی هست...
ولی ...
جانی نیست!»
f.tehrani1990
من شاهد نابودی دنیای منم
باید بروم دست به کاری بزنم
Parinaz
هر کس در این زمانه به هر حال یک سیلی از زمانه خورده است. یکی با خیانت.. یکی مرگ... یکی بیماری.
Parinaz
تو با یک نگاه مرا از خودم دزدیدی و دیگر تمام من، تو بودی.
Parinaz
دل که تنگ باشد هر کاری برایش انجام میدهی
ملیکا
"بعضی از تنهاییها درمان ندارد، پوک میکند. تکههایی از وجودمان را حذف میکند، بعضی از تنهاییها فقط یک درمان دارد که باشد، بیاید، بماند..."
ملیکا
«من را بگذارید به پایان برسد
شاید لت و پارم به خیابان برسد
من را بگذارید بمیرد به درک
اصلا برود ایدز بگیرد به درک
من شاهد نابودی دنیای منم
باید بروم دست به کاری بزنم»
f.tehrani1990
«ز همه خسته شدم و از خود وارسته شدم
ذوب شدم، آه شدم، حسرت جانانه شدم
کم مرا سخره کنید، کم به من طعنه زنید
من ز جهان، من ز بقا، من ز وجود، خسته شدم»
f.tehrani1990
«رفتی و ندیدی که چه محشر کردم
با اشک تمام کوچه را تر کردم
دیشب که سکوت خانه دق مرگم کرد
وابستگیام را به تو باور کردم
f.tehrani1990
حجم
۳۲۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه
حجم
۳۲۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه
قیمت:
۴۹,۵۰۰
تومان