بریدههایی از کتاب طاهره، طاهرهی عزیزم
۳٫۷
(۴۳)
بالاخره باید داشت، انسانی را باید داشت که غم انسان را دریابد.
ka'mya'b
درخت من سیب خواهدداد
باران
ناراحتی را بهخاطر روزهای تازه و روشن تحمل میکنم.
باران
و من هم هرچند که حالا دلشکستهام اما نومید نیستم
باران
راستی، راستی، از تو بپرسم، چرا وقتی با من مصادف میشوی، چرا وقتی مرا میبینی، چشمانات را پایین میکنی، سرت را بهزیر میاندازی؟ آیا زیبایی خود را، صورت قشنگ و چشمان مسحور خود را از من دریغ میداری؟.. چرا اینکار را میکنی؟ بااینکه تو خودت میدانی یک نگاه تو، یک حرکت تو، یک ذره تمایل تو، چه عکسالعمل بزرگی در روح من ایجاد میکند؟ تورا بهخدا، طاهرهی قشنگام میدانی چهقدر دوستات دارم؟.. ولی تو چرا اینهمه محبت مرا قبول نمیکنی، شاید عاشق هستی؟.. هان.. شاید دلدار و معشوق داری، اگر چنین است، باید خدا خودش مرا بکشد،.. وگرنه تو دوست قشنگ و طاهرهی زیبای من چرا از دیدن و دیدار من ابا میکنی؟ آیا لطفی دارد؟.
ka'mya'b
با زور بهکسی نمیشود قبولاند که بیا مرا دوست بدار.
ka'mya'b
باز هم مثل همیشه منتظر نامهات هستم. نامهای که هیچوقت تصمیم نداری بنویسی. اینطور نیست؟
تازه به دوران رسیده
کسی زنده است که عشق داشته باشد و عاشقی زنده است که در عشقاش ثبات داشته باشد و زندهتر آنکسی است که اگر سرش را بزنند عشقاش را نفروشد، نکشد، بلکه دودستی از[ به ]عشق و محبت بچسبد!
ka'mya'b
به امید روزی که تلاشهای ما پرثمر گردد.
باران
من در این محنتکده تنها تورا دارم. تنها تو هستی که طرف نفرت من نیستی و بدینجهت است که من تورا میپرستم
این احساس آسمانی مرا بپذیر، با روشنایی خود، قلب تاریک مرا فروزان کن، زیرا من از دست تو بسیار درد کشیدهام و مستحق این هستم که طرف توجه تو باشم.
حسین
کسی زنده است که عشق داشته باشد و عاشقی زنده است که در عشقاش ثبات داشته باشد
باران
کلمهای است بسیار عادی، بسیار مبتذل، که من آن را نمیتوانم پیش تو اداکنم لفظی است که بههر کثافتی اطلاق میشود. بااینکه در اصل پاک هست. من نمیخواهم بگویم که بهتو عشق دارم، زیرا همین کلمه هست که نفرت مرا برمیانگیزد کلمهای است بسیار مزخرف.
باران
من، اگر هزاران سال زنده باشم، پیر و شکسته و مردنی شوم باز یاد تو خواهم بود. باورکن اگر بمیرم. استخوانهایام، خاکسترم، جسدم، کفنام، تو را دوست خواهند داشت.
یك رهگذر
جوانی، تمام مدتاش چندثانیه است، تا چشم بههم بزنی، پیر و شکسته خواهی شد
ka'mya'b
زنده کدام هست بر هوشیار
آنکه بمیرد به سر کوی یار.
این شعر را شنیدهای. من هم شنیدهام. خیلی هم پسندیدهام. کسی زنده است که عشق داشته باشد و عاشقی زنده است که در عشقاش ثبات داشته باشد و زندهتر آنکسی است که اگر سرش را بزنند عشقاش را نفروشد، نکشد، بلکه دودستی از[ به ]عشق و محبت بچسبد!
Amirhossein Eslami
امروز پنجشنبه است و تو منتظری و فکر میکنی که من نشستهام با تمام حواسام برای تو نامه مینویسم. و من هم اینکار را میکنم.
تازه به دوران رسیده
اگر تمام دنیا را دودستی تقدیمام کنند، اگر بهشت برین را مفت و مسلم بهمن بدهند، من یک ناخن تورا با آن دنیا، با آن بهشت عوض نمیکنم.
حسین
من در این محنتکده تنها تورا دارم. تنها تو هستی که طرف نفرت من نیستی و بدینجهت است که من تورا میپرستم
Melika Ghorbani
طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره طاهره
ماهی
گاه از تو قهر میکنم، گاه درد اشتیاق تو زیاد میشود.
نور
مهمتر از همه من و تو سوگند خوردهایم. سوگند خوردهایم که تا آخر عمر بههم وفادار باشیم.
ka'mya'b
برای مجاهدت در راهی که پیش گرفتهایم بیش از همه دانایی لازم است و آگاهی.
باران
قلب مرا نشکن، محبت مرا بپذیر، زیرا اگر چهارگوشهی دنیا را بگردی کسی را نخواهی یافت که یکهزارم من تورا دوست بدارد.
پاهای کوچک و قشنگات را هزاربار میبوسم
حسین
شبها به ستارهها، مینگرم، تا ابدیتی را که تو نیز نشانهای از آن هستی با اشتیاق تماشا کنم
از نوادگانِ تالکین
من چه جوابی بهتو میتوانم بدهم. تو جواب مرا خوب میدانی. میدانی که من بیتو زندگی نمیتوانم بکنم. و اگر هم توانستم که نصف بیشترش را باید در آسایشگاه روحی رفع خستهگی بکنم. رفع خستهگی میفهمی که منظورم چیست. یک دیوانه چهگونه رفع خستهگی میکند؟
جواب من این است که آشفته نباش و کاری نکن که به پیوند من و خودت ضربه بزنی خسته شدهای، میدانم. اما خستهگی کافی نیست. یک چیز دیگری هم هست. یک پیوند بزرگتری هم هست. و مهمتر از همه من و تو سوگند خوردهایم. سوگند خوردهایم که تا آخر عمر بههم وفادار باشیم. اگر اینکار را بکنی، سوگند را تو شکستهای. و من اینچنین بیوفایی را از طرف تو باور ندارم
kamrang
در بهروی خود بستم، تا میتوانستم، تا قادر بودم گریه کردم اما هرقدر گریستم سیر نشدم
ماهی
اگر بمیرم. استخوانهایام، خاکسترم، جسدم، کفنام، تو را دوست خواهند داشت.
ماهی
کسی زنده است که عشق داشته باشد و عاشقی زنده است که در عشقاش ثبات داشته باشد و زندهتر آنکسی است که اگر سرش را بزنند عشقاش را نفروشد، نکشد، بلکه دودستی از[ به ]عشق و محبت بچسبد!
یك رهگذر
من تورا دوست دارم. من تورا میپرستم. اسم تو، فکر تو، خیال تو، مرا زنده نگاهداشته است شبها که به خواب میروم یاد تو هستم صبح، آفتاب نزده، با اسم و رسم و نام تو، با مجسمکردن نقش و نگار صورت تو، از خواب برمیخیزم...
یك رهگذر
تو روح من هستی
ماهی
حجم
۳۱۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه
حجم
۳۱۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان