بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سی و دو ساله؛ مسافر روزگار | طاقچه
تصویر جلد کتاب سی و دو ساله؛ مسافر روزگار

بریده‌هایی از کتاب سی و دو ساله؛ مسافر روزگار

۳٫۰
(۱۶۵)
سی و دوساله مسافر روزگار خسته از شمارش میله‌های برق این هم هایکوی ناقصی از من.
farez
دخترهای جوان حوصله‌سربر هستند. آدم‌های دوروبرم همه‌شان همین را می‌گویند. دخترهایی که در موردش حرف می‌زنند دنیای متفاوتی از آنها دارند و تمام کارهاشان لوس است، چیزیست که آنها می‌گویند. با وجود این آنها اغلب با دخترهای جوان بیرون می‌روند. شاید دخترهای جوانی را پیدا می‌کنند که حوصله‌سربر نیستند؟ نه البته که نه. خلاصه، واقعیت این که حتی حوصله‌سربودنشان هم شاید برایشان جذاب باشد
nedsalehani
با خودم فکر کردم که او هیجده ساله است. پیشخدمت را صدا زدم و آبجوی دیگری سفارش دادم. بیرون باران می‌بارید و بندر یوکوهاما را از وسط پنجره می‌توانستم ببینم. ـ «هی، وقتی هیجده سالت بود در مورد چه چیزی فکر می‌کردی؟» ـ «بودن با دخترا.» ـ «چیزای دیگه؟» ـ «نه»
راستین سلطانی
بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم باید جالب باشد دوباره هیجده ساله شدن. اما لحظه‌ای که به اولین چیزی که می‌خواهد اتفاق بیفتد فکر می‌کنم هیچ چیز در ذهنم نمی‌آید.
دُختَرِمآه🌝✨
آنها را سرزنش نمی‌کنم و ازشان متنفر نیستم. به جاش عاشق آنها هستم. آنها مرا یاد دوران جوانی کسل‌کننده‌ی خودم می‌اندازند. چیزی مثل، چطور باید بگویم، شگفت‌انگیز. ما لوس‌های بی‌مزه‌ و کسل‌کننده‌ای بودیم در دوران جوانی. پرسید: ـ هی، دوست داری دوباره هیجده ساله باشی؟ جواب دادم: ـ نه نمی‌خوام. حتی اگه بهم پول بدی نظرمو نمی‌تونی عوض کنی و منو برگردونی به هیجده سالگی.
찬열
«می‌خواید جاهامون رو عوض کنیم؟» گفت: «ممنون، شما مهربونید.» اینطورها هم نیست که من مهربانم. با خودم فکر می‌کنم و خنده‌ی شیطنت‌آمیزی می‌زنم. بیش از حد عادی هستم در حضور خسته‌کننده‌اش.
دوست دار کتاب
ـ «با چند تا دختر بودی؟» ـ «نشمردمشون.» ـ «واقعا؟» ـ «دلیلی نداشت بشمارم.» ـ «اگر یه مرد بودم حتما می‌شمردم. بیشتر برای سرگرمی.»
찬열
سی و دوساله مسافر روزگار خسته از شمارش میله‌های برق این هم هایکوی ناقصی از من.
neda
دخترهای جوان حوصله‌سربر هستند. آدم‌های دوروبرم همه‌شان همین را می‌گویند. دخترهایی که در موردش حرف می‌زنند دنیای متفاوتی از آنها دارند و تمام کارهاشان لوس است، چیزیست که آنها می‌گویند. با وجود این آنها اغلب با دخترهای جوان بیرون می‌روند. شاید دخترهای جوانی را پیدا می‌کنند که حوصله‌سربر نیستند؟ نه البته که نه. خلاصه، واقعیت این که حتی حوصله‌سربودنشان هم شاید برایشان جذاب باشد.
Shirin
انتظار نداشتم با دختری که در چنین سالی به دنیا آمده ملاقات داشته باشم. حتی حالا هم این احساس، عجیب و غریب است. تا این حد عجیب که مثلاً من در طرف دیگر ماه در حال سیگار کشیدن به صخره‌ای لم داده‌ باشم.
▪︎ sᴀʟᴠᴀᴅᴏʀ
سی و دوساله مسافر روزگار خسته از شمارش میله‌های برق این هم هایکوی ناقصی از من.
Taha Aezami
اینطورها هم نیست که من مهربانم. با خودم فکر می‌کنم و خنده‌ی شیطنت‌آمیزی می‌زنم. بیش از حد عادی هستم در حضور خسته‌کننده‌اش.
Mahla Lashkar
بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم باید جالب باشد دوباره هیجده ساله شدن. اما لحظه‌ای که به اولین چیزی که می‌خواهد اتفاق بیفتد فکر می‌کنم هیچ چیز در ذهنم نمی‌آید. هیچ نظری در موردش ندارم که چه اتفاقی می‌افتد و چه می‌خواستم باشم اگر دوباره هیجده ساله می‌شدم.
Mahla Lashkar
تا این حد عجیب که مثلاً من در طرف دیگر ماه در حال سیگار کشیدن به صخره‌ای لم داده‌ باشم.
Mahla Lashkar
آنها جوان، زیبا، پر از شور و اشتیاق‌اند. خودشان اعتقاد دارند که از حوصله‌سربر بودن فاصله دارند. اُه خدا. آنها را سرزنش نمی‌کنم و ازشان متنفر نیستم. به جاش عاشق آنها هستم. آنها مرا یاد دوران جوانی کسل‌کننده‌ی خودم می‌اندازند. چیزی مثل، چطور باید بگویم، شگفت‌انگیز. ما لوس‌های بی‌مزه‌ و کسل‌کننده‌ای بودیم در دوران جوانی.
Shirin
بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم باید جالب باشد دوباره هیجده ساله شدن. اما لحظه‌ای که به اولین چیزی که می‌خواهد اتفاق بیفتد فکر می‌کنم هیچ چیز در ذهنم نمی‌آید. هیچ نظری در موردش ندارم که چه اتفاقی می‌افتد و چه می‌خواستم باشم اگر دوباره هیجده ساله می‌شدم.
Shirin
سی و دوساله مسافر روزگار خسته از شمارش میله‌های برق این هم هایکوی ناقصی از من.
aliwnasiri
بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم باید جالب باشد دوباره هیجده ساله شدن. اما لحظه‌ای که به اولین چیزی که می‌خواهد اتفاق بیفتد فکر می‌کنم هیچ چیز در ذهنم نمی‌آید. هیچ نظری در موردش ندارم که چه اتفاقی می‌افتد و چه می‌خواستم باشم اگر دوباره هیجده ساله می‌شدم.
mahsa
ـ «هی، وقتی هیجده سالت بود در مورد چه چیزی فکر می‌کردی؟»
کاربر ۳۴۰۷۳۷۲
در واقع نُه تا از ده دختر جوان حوصله‌سربر هستند، اما خودشان از این قضیه آگاهی ندارند. آنها جوان، زیبا، پر از شور و اشتیاق‌اند. خودشان اعتقاد دارند که از حوصله‌سربر بودن فاصله دارند. اُه خدا.
muhyiddin
بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم باید جالب باشد دوباره هیجده ساله شدن. اما لحظه‌ای که به اولین چیزی که می‌خواهد اتفاق بیفتد فکر می‌کنم هیچ چیز در ذهنم نمی‌آید.
muhyiddin
«این چیزی رو که می‌گی باور نمی‌کنم.» ـ «بهتره باورش کنی.»
yurika stargirl
ـ «جوون بودن زیباست اینطور نیست؟»
yurika stargirl
دخترهای جوان حوصله‌سربر هستند.
محمدرضا
در واقع نُه تا از ده دختر جوان حوصله‌سربر هستند، اما خودشان از این قضیه آگاهی ندارند.
محمدرضا
بیش از حد عادی هستم در حضور خسته‌کننده‌اش. سی و دوساله مسافر روزگار خسته از شمارش میله‌های برق
Khatoon
سی و دوساله مسافر روزگار خسته از شمارش میله‌های برق
sety seyfi
دخترهای جوان حوصله‌سربر هستند. آدم‌های دوروبرم همه‌شان همین را می‌گویند. دخترهایی که در موردش حرف می‌زنند دنیای متفاوتی از آنها دارند و تمام کارهاشان لوس است، چیزیست که آنها می‌گویند. با وجود این آنها اغلب با دخترهای جوان بیرون می‌روند. شاید دخترهای جوانی را پیدا می‌کنند که حوصله‌سربر نیستند؟ نه البته که نه. خلاصه، واقعیت این که حتی حوصله‌سربودنشان هم شاید برایشان جذاب باشد. آنها از بازی پیچیده‌ای که پر از بی‌حوصلگی هست لذت می‌برند. البته تا وقتی که این بی‌حوصلگی از بازی خارج نشود.
sety seyfi

حجم

۸٫۰ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۵ صفحه

حجم

۸٫۰ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۵ صفحه

قیمت:
رایگان