بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در سرزمین | طاقچه
تصویر جلد کتاب در سرزمین

بریده‌هایی از کتاب در سرزمین

۲٫۹
(۳۲)
درب را بر روی زندگی گذشته‌ام بستم.
هدیهٔ دریا
در جلو درب ورودی اصلی قدمی به عقب برداشتم و چرخیدم و درب را بر روی زندگی گذشته‌ام بستم.
Shirin
در جلو درب ورودی اصلی قدمی به عقب برداشتم و چرخیدم و درب را بر روی زندگی گذشته‌ام بستم.
Shirin
در حقیقت اگر جای من بودید، دلتان می‌خواست کارگر اسباب‌کشی فراموش کند که بیاید و یا مشاور املاک کمی پیش از جابجایی قرارداد را گم کند و یا شرکت‌های آب و برق و گاز فراموش کنند که تغیرات لازم را ایجاد کنند. و دلتان می‌خواست که همسرتان ترکتان نمی‌کرد.
الهام حمیدی
پانزده دقیقه بعد داخل یک بن‌بست رفتیم که داخل آن یک ردیف خانه‌های بزرگ و نیمه ویران ویکتوریایی بود که از سه طرف با بلوک‌های مجتمع‌های نئوبروتالیست دهه ۱۹۶۰ احاطه شده بودند و به همان اندازه خانه‌های ویکتوریایی ویران بودند.
...
پانزده دقیقه بعد داخل یک بن‌بست رفتیم که داخل آن یک ردیف خانه‌های بزرگ و نیمه ویران ویکتوریایی بود که از سه طرف با بلوک‌های مجتمع‌های نئوبروتالیست دهه ۱۹۶۰ احاطه شده بودند و به همان اندازه خانه‌های ویکتوریایی ویران بودند.
...

حجم

۷٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۲ صفحه

حجم

۷٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۲ صفحه

قیمت:
رایگان