هر کس از اصول کلی واقعیتدرمانی استفاده نماید و بکوشد به فردی کمک کند تا رفتاری مسئولانهتر در پیش گیرد، اساساً با روانپزشک فرقی ندارد، یا از این لحاظ با والدینی که در حد توانشان تمام تلاش خود را برای تربیت کودک و تبدیل او به یک شهروند مسئولیتپذیر میکنند، فرقی ندارد.
فائزه
آنها بدون شک هلن را همانگونه که بود پذیرفته بودند، اما مسئله در این بود که کسی نفهمیده بود برداشتن گام بعدی هم لازم است؛ یعنی او را همانگونه که هست بپذیریم و در عین حال رفتارهای مسئولیتگریزانۀ او را نپذیریم.
فائزه
آنی فهمید که قبل از آنکه رابطۀ آنها به حدی عمیق شود که هلن بتواند به طور کامل به او تکیه کند، نمیتواند در او تغییری ایجاد کند.
فائزه
دختران شرایط انضباطی را میپذیرند اما تنبیه را خیر؛ آنان میان این دو، از راه مشاهدۀ خشمگین شدن شخص انضباط دهنده یا خشمگین نشدن او و رضایتمندی وی با نیروی پایداری، تفاوت قائل میشوند. آنچه موجب ادامۀ کار من با او شد فقط این بود که من نه احساس خشم داشتم نه در کارم نشانهای از اینکه قصد تنبیه او را داشته باشم، دیده میشد.
فائزه
به محض اینکه وارد دفترم شد نشان میداد پیوند عاطفی ما قوّت گرفته است. ایستادگی محکم من و نپذیرفتن رفتار مسئولیتگریزانۀ او، بیآنکه خود او را پس زده باشم (که این خود با ادامۀ علاقۀ من به دیدار با او به رغم حرفهایش در بارۀ من، ثابت میشد) راه را باز کرده بود.
فائزه
مورد ماریا نشان میدهد کلید ایجاد رابطۀ عاطفی این است که نه زود منصرف شویم نه فشار بیش از حد بیاوریم.
فائزه