
بریدههایی از کتاب رویای تبت
۳٫۱
(۱۴)
«وقتی آدم به چیزی که میخواهد نمیرسد، زیاد دور نمیرود. همان حوالی پرسه میزند و به آشناترین چیز نزدیک به او، شبیه او چنگ میزند.»
پلوتون
گفت: «تو دختر قشنگی هستی. باشعوری.»
این جور مقدمه را خوب میشناختم. خوبیها را به تو میگفتند تا خوبترها را از تو دریغ کنند.
پلوتون
«یک روز از سرِ بیکاری به بچههای کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که فقر بهتر است یا عطر؟ قافیه ساختن از سرگرمیهایم بود. چند نفری از بچهها نوشتند فقر. از بین علم و ثروت هم همیشه علم را انتخاب میکردند. نوشته بودند فقر خوب است چون چشم و گوش آدم را باز میکند و او را بیدار نگه میدارد ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش میکند. عادت کرده بودند مجیز فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود. فقط یکی از بچهها نوشته بود، عطر. انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود. نوشته بود عطر حسهایی را در آدم بیدار میکند که فقر آن را خاموش کرده است.»
ل.صفوی
رابطه آدمها یخچال و لباسشویی نیست که گارانتی داشته باشد. یک روز هست و یک روز نیست و اگر کسی تضمینی بدهد دروغ گفته است.
unes
از همه حرفهای راستی که با این مشقت به دنیا میآمدند، واهمه داشتم.
پلوتون
مردهای من عاشق نمیشدند. دم دست بودند ولی مال من نبودند. با آمدنشان این حس گزنده به سراغت میآمد که یک روز میروند و وقت رفتنشان میدانستی مردههایی هستند که توانایی فکر کردن به بازماندهها را ندارند.
sana
«یک روز از سرِ بیکاری به بچههای کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که فقر بهتر است یا عطر؟ قافیه ساختن از سرگرمیهایم بود. چند نفری از بچهها نوشتند فقر. از بین علم و ثروت هم همیشه علم را انتخاب میکردند. نوشته بودند فقر خوب است چون چشم و گوش آدم را باز میکند و او را بیدار نگه میدارد ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش میکند. عادت کرده بودند مجیز فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود. فقط یکی از بچهها نوشته بود، عطر. انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود. نوشته بود عطر حسهایی را در آدم بیدار میکند که فقر آن را خاموش کرده است.»
روباه شازده کوچولو
روابط عاطفی هم مثل هر چیز دیگری قانون دارد.
unes
شما وفادار، درستکار، شرافتمند و هزار چیز دیگر بودید ولی خوشبخت نبودید.
sana
حالا میفهمم که روشنترین کلمات بدون توجه و تأیید، آواهایی سرگردان و بیمعنیاند.
روباه شازده کوچولو
مهمترین سالهای عمرش را دنبال این دسته و آن گروه رفته است و حالا میخواهد دنبال خودش برود.
روباه شازده کوچولو
«روابط عاطفی هم مثل هر چیز دیگری قانون دارد. برای همین میتوانی قلابی بودن آن را تشخیص بدهی.»
روباه شازده کوچولو
«یک روز از سرِ بیکاری به بچههای کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که فقر بهتر است یا عطر؟ قافیه ساختن از سرگرمیهایم بود. چند نفری از بچهها نوشتند فقر. از بین علم و ثروت هم همیشه علم را انتخاب میکردند. نوشته بودند فقر خوب است چون چشم و گوش آدم را باز میکند و او را بیدار نگه میدارد ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش میکند. عادت کرده بودند مجیز فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود. فقط یکی از بچهها نوشته بود، عطر. انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود. نوشته بود عطر حسهایی را در آدم بیدار میکند که فقر آن را خاموش کرده است.»
unes
گفتی: «اگر علاقهاش واقعی باشد برمیگردد.»
گفتم: «علاقهاش واقعی است ولی نمیتواند.»
روباه شازده کوچولو
حالا میفهمم که روشنترین کلمات بدون توجه و تأیید، آواهایی سرگردان و بیمعنیاند.
روباه شازده کوچولو
رفتیم بازار. پیشنهاد از تو بود. توی راه همهاش حرف میزدی. افتادیم توی شلوغی. نگفتی برگردیم. جلو هر فروشگاهی که ایستادم تو هم ایستادی. نگفتی آدم هم اینقدر وسواسی! نگفتی بچهها، بچهها. با مادربازیهایت خفهام نکردی.
روباه شازده کوچولو
بعضی وقتها، نقص آدمها را قشنگتر میکند.»
روباه شازده کوچولو
«اسمها فقط به کار محدود کردن زندگی میآیند.»
گفتم: «به درد روشن کردنش هم میخورند. آدم از بلاتکلیفی درمیآید.»
روباه شازده کوچولو
احساس بدی داشتم. به نظرم میآمد طرد شدهام. به دلیلی که نمیدانستم به این دنیا پرت شده بودم و شاید تکههایی از وجودم را در جایی از فضا از دست داده بودم. باید جمعشان میکردم تا اینقدر ناقص و سردرگم نباشم. خودم را گم کرده بودم و باید پیدا میکردم ولی ای لعنت بر من، خودم را نمیخواستم. او را میخواستم. سلانهسلانه از کوچه پایین آمدم. بیاختیار سرم را بالا بردم و فروغ را دیدم که داشت از قاب پنجره با حسرت نگاهم میکرد.
روباه شازده کوچولو
حجم
۱۰۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۹ صفحه
حجم
۱۰۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۹ صفحه
قیمت:
۹۱,۰۰۰
۴۵,۵۰۰۵۰%
تومان