بریدههایی از کتاب آخرین پرواز
۳٫۳
(۴۳)
هویت چیز عجیبی است. آیا ما کسی هستیم که میگوییم، یا کسی میشویم که دیگران میبینند؟ آیا آنها ما را با چیزی که تصمیم میگیریم نشانشان بدهیم تعریف میکنند یا با توجه به چیزی که میبینند، آن هم با وجود تلاش زیادی که برای پنهان کردنش کردهایم؟
ghazal
گاهی اوقات مرگ یک رؤیا میتواند بالاخره آزادت کند.
میم الف
دلش برای هیچ چیزی تنگ نمیشد. تنها کسی که تابهحال به او اهمیت داده بود، قبلاً رفته بود.
میم الف
به این اندازه ناتمام ماندن مثل مردن است.
شکوفه
گاهی اوقات مرگ یک رؤیا میتواند بالاخره آزادت کند.
Avash
ممکن است دوشادوش کسانی باشی که بیآنکه بدانند، آخرین لحظات زندگیشان را آنطور که خود میخواهند میگذرانند.
Zoro2076
تصوراتی دربارهت داشتم که درست نبودن، پس برای اینکه مسئله روشن بشه، میخوام موبهمو برات توضیح بدم. توی دوستی من هیچ قید و شرطی نیست. ازت انتظار ندارم کسی جز اونی که هستی باشی. گذشتهت رو، هرچی که هست، قبول میکنم. هرکسی که میخوای باشی، من همچنان دوستت خواهم داشت.
Zoro2076
چیزی که توی زندگیم یاد گرفتهم اینه که برای رخ دادن بخشش واقعی، اول باید بعضی چیزها از بین بره؛ انتظاراتت، یا موقعیتت... شاید دلت. این میتونه دردناک باشه، ولی فوقالعاده رهاییبخش هم هست.»
Zoro2076
مشکل او با آرزوها همین بود؛ همیشه به آرزوهای دیگر ختم میشدند، آرزوهای بزرگتر. به گذشته که برمیگردی، گره پشت گره باید باز شود؛ گرههایی که تا وقتی که تو را پایین نکشند، هرگز نمیفهمی چطور دورت بسته شدهاند.
غَزال_ک
وقتی همهچیزت را از دست داده باشی، نترس بودن کار سختی نیست.
lucifer
مطمئن بود که گذشته چیز باارزشی برایش ندارد. گاهی اوقات مرگ یک رؤیا میتواند بالاخره آزادت کند.
Zoro2076
«تنها راه رهایی رد شدنه.» و میگفت مهم نیست در چه موقعیتی باشی، هر قدم به قدم بعدی و قدم بعدی به قدم بعد از آن منتهی خواهد شد.
Zoro2076
«همیشه اینجوری بودی؟ که بتونی توی آدمها چیزی جدا از بدیهاشون ببینی؟»
لیز خندید. «خیلی طول میکشه تا یاد بگیری چطور دنیا رو جایی ببینی که توش آدمها با تو کاری نمیکنن. شوهرم دنبال شکستن دل من یا الی نبود، فقط داشت بنا به خواستههای خودش رفتار میکرد و داستان خودش رو زندگی میکرد. امیدوارم کسی شده باشم که وقتی دیگران فقط سعی میکنن از کنار مسئلهای رد بشن، عصبانی نمیشه.
Zoro2076
این اندوه رنگ باخته بود، مثل همهٔ غمهایی که از دست داده بود و با چیزی سختتر و قویتر جایگزین شده بود. حالا میتوانست چیزی را ببیند که آن موقع نمیتوانست. همهٔ انتخابها عواقبی داشتند. کاری که با این عواقب میکردی اهمیت داشت.
Zohreh
ماشین حسی مثل یک لایهٔ محافظ دارد که امن و گرم است. از شیشه به بیرون و به مردم داخل ماشینهای اطرافمان نگاه میکنم. چه رازهایی که در سر این مردم میگذرد. کسی قرار نیست بهدقت به راز من توجه کند.
ghazal
هویت چیز عجیبی است. آیا ما کسی هستیم که میگوییم، یا کسی میشویم که دیگران میبینند؟ آیا آنها ما را با چیزی که تصمیم میگیریم نشانشان بدهیم تعریف میکنند یا با توجه به چیزی که میبینند، آن هم با وجود تلاش زیادی که برای پنهان کردنش کردهایم؟
Zoro2076
تناقض حسرت در همین بود؛ درون دلت مأوا داشت، کم میشد تا اینکه میتوانستی فکر کنی کمابیش از بین رفته، تا اینکه زمانی میرسد که به دست کسانی که قصد نداشتهاند هیچ آسیبی به تو برسانند سر برمیآورَد، کاملاً شکل میگیرد و تقویت میشود.
غَزال_ک
در این دنیا، داشتن پول و قدرت برابر با داشتن مصونیت است.
lucifer
اگه خوب توجه کنی، راهحلها همیشه معلوم میشن، ولی باید اونقدر شجاعت داشته باشی که ببینیشون.
lucifer
گاهی اوقات مرگ یک رؤیا میتواند بالاخره آزادت کند.
bec san
برای رسیدن به خواستههات، باید پات رو فراتر از ترسهات بذاری.
lucifer
حجم
۴۳۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۴۳۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان