جملات زیبای کتاب مرگ در پاییز | طاقچه
تصویر جلد کتاب مرگ در پاییز

بریده‌هایی از کتاب مرگ در پاییز

نویسنده:اکبر رادی
انتشارات:نشر قطره
امتیاز
۳.۳از ۳ رأی
۳٫۳
(۳)
زنی است میانه‌سن، با دست‌های چابک و دماغ کشیدهٔ نجیب شمالی، که ضمن بافتن، ترانهٔ کهنهٔ غمناکی را زیر لب زمزمه می‌کند. گل‌خانم: «چَقَدَر جنگل‌خوسی، ملت واسی، خستانوبُستی؟ می جانِ جانانای... تَرَه گوما میرزا کوچیک خانای...»
Mahboobe Khataei
مشدی: شبای پاییز... وقتی آدم تک و تنها جلوی اسبش از زیر درختای بارون خورده رد می‌شه، این طرف بوته‌های خشکیده، اون طرف درختای لیلکی، جاده هم پر از مِه... اونوقت توی تاریکی صدای پای اسب‌تو می‌شنفی، می‌شنفی که یه چیزی، یه چیزی مث مرگ از پشت سر به‌ات نزدیک می‌شه... آدم خیال می‌کنه دیگه تمومه.
Armina

حجم

۶۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۶۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان