بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کالیگولا | طاقچه
تصویر جلد کتاب کالیگولا

بریده‌هایی از کتاب کالیگولا

نویسنده:آلبر کامو
انتشارات:نشر قطره
امتیاز:
۲.۴از ۷ رأی
۲٫۴
(۷)
تنهایی؟ مگه تو از تنهایی با خبری؟ از تنهایی شعرا و ناتوانی‌ها شاید. تنهایی؟ ولی کدوم تنهایی؟ آخ که تو نمی‌دونی انسان هرگز تنها نیست و همه‌جا و همیشه سنگینی بار آینده و گذشته به دوش ماست. آدم‌هایی که کشتی با تو هستن. باز تحمل اونا ساده‌تره، ولی اونایی رو که دوستشون داشتی، و اونایی که تو رو دوست داشتن و تو اونا رو دوست نداشتی. ندامت‌ها، آرزوها، تلخی‌ها و شیرینی‌ها، فحشا و خدایان.
samarium
مردها گریه می‌کنن برای اینکه مسائل اون‌طور که باید نیستن.
samarium
مردها گریه می‌کنن برای اینکه مسائل اون‌طور که باید نیستن.
samarium
آخ! سزونیا می‌دونستم که یأس وجود داره. ولی معنی این کلمه رو درک نکرده بودم. مثل همه تصوّر می‌کردم که این یک درد روحیه، ولی نه، این جسم توست که رنجوره. پوستم، قفسهٔ سینه‌م، دست و پام درد می‌کنه. قلبم منقلبه و مغزم خالی، موحش‌تر از همه طعمیه که در دهن دارم که نه طعم خونه و نه طعم مرگ و تب و درعین‌حال همهٔ این‌هاست. یک چرخش زبانم کافیه که همه‌چیز تیره بشه و تمام مخلوقات منفور. مرد شدن چقدر دشواره، چقدر تلخه.
samarium

حجم

۸۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۸۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
۱۲,۶۰۰
۷۰%
تومان