بریدههایی از کتاب نمی دونم دارم چه کار می کنم، ولی به درک!
۳٫۴
(۶۳)
یه نوع خستگی هست
که نمیتونی برطرفش کنی
بهخورد روحت رفته
و همینطور که تو داری
به انجام کارهایی ادامه میدی
که فایدهای برای روحت ندارن
روحت داره فرسوده و
فرسودهتر میشه.
Mahshad
وقتی به هیچ جات نیست که بقیه چه فکری میکنن اصلاً یه درخشش خاصی داری.
خاطره
منتظر میمونی که بقیه
راه رو بهت نشون بدن
بعد هم تعجب میکنی
که چرا به جایی رسیدی
که بهش تعلق نداری.
فسفری
وقتی به خودت میگی
که یه شانس دیگه بدی
درحالیکه میدونی
وقت رها کردن رسیده
خودت دل خودت رو میشکنی.
Somy
بهتره گم شده باشی
تا جایی باشی
که دلت نمیخواد باشی.
me
اون چیزی که فکر میکردی هیچوقت از پسش برنمییای ولی براومدی رو یادته؟ آره. بازم میتونی از این کارها بکنی.
خورشید
خودت رو ناامید میکنی
وقتی از یه دست میدی و
منتظر میمونی
از یه دست دیگه پس بگیری
fateme
اگه اینقدر نمیترسیدی، چه کاری بود که انجام میدادی؟
fateme
همیشه تصمیمهایی که نگرفتی هستن
که برمیگردن خِرِت رو میگیرن.
me
اون صدایی که توی سرت میگه شاید بهتره درموردش تجدیدنظر کنی. ولی تو تا الان بارها از زوایای مختلف بررسیش کردی. میخوای منتظر بمونی تا کامل ازش مطمئن بشی. اما در اعماق وجودت، میدونی همچین موقعی قرار نیست برسه. بهنظر من آخرسر، همهچیز به این سؤال برمیگرده: «واقعاً چقدر میخوایش؟»
بهنظرم جواب این سؤال همهچیز رو زمین تا آسمون عوض میکنه.
Somy
قهوهٔ بیشتری بنوش
غروب خورشید رو بیشتر تماشا کن
چیزهای بیشتری خلق کن
و سعی کن یهکم بیشتر خرابکاری کنی.
Somy
نمیتونی دلبستهٔ اون لحظهها شی. ولی همیشه میتونی خاطرههای بیشتری بسازی.
Somy
منتظر موندن باعث میشه هیچ تغییری اتفاق نیفته.
کاربر ۷۰۸۸۹۴۳
جالب نیست که ما همیشه
حسرت کارهایی رو میخوریم که انجام ندادیم
نه حسرت کارهایی که انجام دادیم؟
خورشید
میدونی.
ولی یهجوری رفتار میکنی انگار که نمیدونی.
دلت یه چیزی رو میخواد.
ولی خودت رو ازش منصرف میکنی.
میگی تموم شده.
ولی هنوز بهش چسبیدی.
رؤیای یه کاری رو داری.
اما یه کار دیگه انجام میدی.
و با تمام اینها
بازم برات سؤاله که
چرا به اون جایی که مدنظرت هست
نمیرسی.
غزل
راحتترین کار اینه که
کلاً هیچ کاری انجام ندی
و به خاطر همینه که
بیشتر مردم به جایی نمیرسن.
خورشید
دلتنگ جایی هستی
که حتی مطمئن نیستی وجود داره.
Bahar
تغییری ایجاد کن.
و همیشه میتونی به چیزی که پشت سرت گذاشتی برگردی.
Somy
همیشه تصمیمهایی که نگرفتی هستن
که برمیگردن خِرِت رو میگیرن.
خورشید
بهم نگو چهکار کنم
من به جوابهای تو احتیاجی ندارم
اونها جوابهای من نیستن
بذار خودم جوابهام رو پیدا کنم.
خورشید
منتظر یه زمان عالی هستی، که همهچیز قشنگ بیفته روی روال.
ولی زمان عالی وجود نداره. و اون «عالی» ای که منتظرش هستی ممکنه اونقدرها هم که فکرکردی عالی نباشه.
خاطره
تو اینقدر راه اومدی
که دیگه جایی واسه
شک کردن به تواناییهای خودت باقی نمیمونه
Somy
«دریا» مقصد نیست.
اصلاً نزدیک مقصد هم نیست.
«دریا» شروعه.
fateme
شاید
کسی که هستی
همونییه که باید باشی.
miss noorai
جالب نیست که ما همیشه
حسرت کارهایی رو میخوریم که انجام ندادیم
نه حسرت کارهایی که انجام دادیم؟
Mobi Ashrafi
اگه سعی کنی انرژیت رو
صرف تغییر چیزهایی کنی
که نمیتونی تغییر بدی
دست آخر فقط احساسِ
تحلیل رفتن میکنی
اون هم سر هیچ و پوچ
خاطره
میخوای همهچی رو با هم داشته باشی، ولی نمیتونی. میترسی تصمیم اشتباه بگیری، به خاطر همین کلاً هیچکاری نمیکنی.
منتظر زمان عالی میمونی، ولی این وسط هرچی زمان هست از دست میدی. این هنوز هم عالی به حساب مییاد؟
Dear Moon
وقتی رفتم بود
که تازه متوجه شدم
بودن توی یه جای غریب
بدون اینکه بدونم کجا میرم
درواقع
همون چیزی بود
که بیشتر از همه
بهش احتیاج داشتم.
خاطره
تصمیمت رو بگیر
دنیا هم باهات
راه مییاد.
کاربر ۷۰۸۸۹۴۳
بیشتر آدمها چیزی که تو میخوای رو
اینقدر بدجور نمیخوان
و این ابَرقدرت توئه.
کاربر ۷۰۸۸۹۴۳
حجم
۷۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۷۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان