آدم هیچوقت هیچ کاری برای نجات کسی نمیتواند بکند.
پویا پانا
بیتفاوتی بدترین نوع جنایت است. مطالعه میکنم. به احتمال زیاد، صد بار کمتر از دیگران کار میکنم. ولی چطور میتوانم زندگی خودم را با زندگی دیگران مقایسه کنم. زندگیهایی که من از پنجرهٔ باز میبینم چیزی جز سرنوشتهای خیالی نیستند.
پویا پانا
من پی به اصلی بردهام که هر فردی را که هدف رژیمی تمامیتخواه است نجات میدهد، هرکه باشد. برای زنده ماندن، باید نه مطیع بود، نه نافرمانی کرد، باید مکر داشت. باید دور زد. ولی به چه قیمتی.
پویا پانا
در ماه مه، آزمون آگرگاسیون برگزار میشود. بیستوچهار سالم است. مرا میآزمایند. منتظر میمانم. اما که چی؟ بگذار زندگی از سر گرفته شود!
پویا پانا
نباید گذاشت افراد سرکش و نافرمان در جمع خود دست به توطئه بزنند، این اساس حفظ قدرت است.
پویا پانا
بدون کمترین تلاشی باید پیروز شد، ما بدون کمترین افتخاری پیروز میشویم.
پویا پانا
ببینید لیبرالیسم، تحمل و مدارا و حسننیت آخرش به کجا ختم میشود: به پچپچهای مشکوک، به پرچانگیهای بیفایده.
پویا پانا
شعار دادن بس است، خط بطلان بر این چرندیات باید کشید:
پویا پانا
او دوست دارد حرف بزند، دوست ندارد گوش بدهد، به نظرش حرفهای اغلب آدمها کسلکننده است.
پویا پانا