عواقب کارهای ما همیشه چنان پیچیده و گوناگون هستن که پیشبینی آینده کار بسیار بسیار دشواریه...
احسان انصاری نیا
وِندلینِ عجیبغریب آنقدر از سوزانده شدن کیف میکرد که نه یک بار و دو بار، بلکه چهلوهفت بار با قیافههای مختلف خودش را گیر انداخت.
امیر مهدی دشتی
«فکر میکنی رفتگانی که دوستشون داشتیم واقعاً از ما جدا میشن؟ فکر نمیکنی هنگام رویارویی با مشکلات بزرگ، دقیقتر از هر زمان دیگهای اونها رو به یاد میآریم؟ پدرت در وجود تو زندهست هری و وقتی به حضورش نیاز داری، آشکارتر از هر زمان دیگهای خودش رو نشون میده.
sahanaghaei_d
دامبلدور یواش گفت: «اینطور نیست. یعنی از تجربهای که با زمانبرگردون داشتی، چیزی یاد نگرفتی هری؟ عواقب کارهای ما همیشه چنان پیچیده و گوناگون هستن که پیشبینی آینده کار بسیار بسیار دشواریه...
sahanaghaei_d
«فکر میکنی رفتگانی که دوستشون داشتیم واقعاً از ما جدا میشن؟ فکر نمیکنی هنگام رویارویی با مشکلات بزرگ، دقیقتر از هر زمان دیگهای اونها رو به یاد میآریم؟
احسان انصاری نیا
ران گفت: «آره، من هم داشتم به همین فکر میکردم. باید بیای بمونی پیش ما هری. با مامان و بابا هماهنگ میکنم و بعدش باهات تماس میگیرم. الان دیگه میدونم چهجوری از فِلیتُن استفاده کنم...»
هرماینی گفت: «تلفن ران. سال دیگه تو باید حتماً مطالعات ماگلی رو برداری...»
ران حرفش را نشنیده گرفت.
Mohammad-RP