بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آفتاب مهتاب | طاقچه
تصویر جلد کتاب آفتاب مهتاب

بریده‌هایی از کتاب آفتاب مهتاب

انتشارات:نشر مرکز
امتیاز:
۴.۳از ۴ رأی
۴٫۳
(۴)
یک بار که توران‌خانم، مادر آرش، نماز می‌خوانده، روزبه‌خان مست و عصبانی، چادر نماز از سرِ زنش کشیده پایین و کتکش زده. بعد، کتاب‌هاش را از کتابخانه، یکی‌یکی کشیده بیرون و جابه‌جا، برای زنش خوانده تا به او بفهماند عبادت کار آدم‌های ضعیف و خرافاتی است. همان کتاب‌هایی که نیوشا همه آنها را خوانده بود و می‌گفت اصلا به این نتیجه نرسیده است. خودش تعریف می‌کرد از همان کتاب‌های پدرش که سعی در مادّی نشان دادن دنیا داشت، فهمیده که اتفاقآ خدایی در کار هست.
نازنین
نیوشا می‌گوید وقتی می‌خواهد جلوِ گریه‌اش را بگیرد، تا جایی که نفس دارد می‌خندد. اسم این روش را گذاشته «واکنشِ تعکیس» و آن را به ما هم پیشنهاد می‌کند. او همه این چیزها را تعریف می‌کند و سعی می‌کند ما را بخنداند. خوشبختانه، همه چیز به اندازه کافی خنده‌آور هست. حالا می‌توانیم به فرار آرش و سودابه هم بخندیم. تهِ دلمان، بدمان نمی‌آید آنها را پیدا نکنند و بگذارند به عشق‌شان برسند. خدا را شکر، تا حالا که خبری از آنها نشده. به قول دختر شاعرپیشه، اگر پیداشان شود آنها هم مجبور می‌شوند به جای خواندن صفحه شعر در روزنامه‌ها، دنبالِ صفحه اعلام کوپن و جیره‌بندی آب و برق بگردند
نازنین

حجم

۷۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۷۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان